آثار جنگ ایران و عراق
آثار جنگ ایران و عراق
جنگ ایران و عراق به دلیل ماهیت، تداوم به مدت هشت سال، حضور نیروی داوطلب مردمی از سراسر کشور و گسترش دامنۀ جنگ و بسیاری از عوامل دیگر، یکی از مهمترین رویدادهای موثر در روند وقوع رخدادهای سیاسی، اجتماعی، نظامی و اقتصادی کشور میباشد.
گلف «پایگاه منتظران شهادت»، قصد دارد مروری بر آثار جنگ ایران و عراق داشته باشد که در ادامه به آن بیشتر میپردازیم.
ابعاد این تاثیرگذاریها به دلیل ویرانیها، مهاجرتها و برخی مسائل دیگر، از نظر زمان و زمینهها بسیار طولانی و متنوع بوده و خواهد بود. نظر به اینکه تاکنون در این زمینه تحقیقات و بررسیهای لازم صورت نگرفته است، لذا میزان تاثیرگذاری جنگ بر تحولات تا اندازهای پوشیده شده است.
– حال باتوجه به کارکرد جنگ از جمله تغییر و تحول در ساختار اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و نظامی، ابعاد این تحولات چیست؟
چنانکه روشن است، جنگ به عنوان یک تهاجم وسیع و همه جانبۀ نظامی، بر جامعۀ انقلابی ایران که پس از پیروزی یک انقلاب دینی و مردمی و در کشاکش تثبیت نظام سیاسی جدید قرار داشت، تحمیل شد؛ بنابر این، جنگ در فضای سیاسی- اجتماعی خاصی در جامعۀ ایران به وقوع پیوست که بازتابها و آثار آن نیز، متاثر از همین ملاحظات بود.
جامعۀ ایران پس از انقلاب، درگیر بحرانهای سیاسی و امنیتی در داخل و خارج، برای تثبیت نظام سیاسی جدید بود. به عبارت دیگر،انقلاب در مرحلۀ سیاسی به این پیروزی رسیده و در حال گذار برای استقرار نظام سیاسی جدید بود.
مناقشات به نحوۀ گسترده و عمیقی وجود داشت. در چنین وضعیتی، احساس پیروزی بر اثر سقوط رژیم شاه و قدرت بر آمده از وحدت و وفاق اجتماعی، اعتماد حاصل از تکیه بر مبانی اعتقادی اسلام در رفتار سیاسی – اجتماعی و … کاملا بر اندیشه و رفتار مسئولین جامعه، جریانات سیاسی و به طور کلی بر جامعۀ ایران حاکم شده بود.
آمادگی مردم برای دفاع از انقلاب و نظام جمهوری اسلامی و پرداخت هرگونه هزینهای، بیانگر انرژی نهفته در درون جامعه برای رویارویی یا بحرانها و حوادث احتمالی بود؛ در واقع جامعۀ ایران با انقلاب اسلامی و انقطاع، از گذشته به دنبال عهد جدیدی بود که با رجوع به اسلام، با تفسیر سیاسی رهبری انقلاب، امام خمینی درحال تحقق بود.
در چنین وضعیتی، تهاجم عراق به ایران و تفسیر عقیدتی – سیاسی رهبری انقلاب از جنگ با ظهور یک نظم گفتاری جدید و فراخوانی مردم برای دفاع درواقع زمینۀ یک تحول عمیق اجتماعی را فراهم ساخت.
ضرورتهای دوران جدید در بسیج اجتماعی، اقناع سازی و هدایت افکار عمومی، بسیج امکانات و تخصیص منابع برای جنگ، آغاز تبلیغات مناسب با ورود به مرحلۀ جدید انقلاب، در مجموع، التهاب ناشی از مناقشات سیاسی در نظام بر آمده از انقلاب تبدیل کرد و انرژی نهفته در درون جامعه را به سمت مقابله با تجاوز نظامی عراق هدایت کرد.
واکنش عمومی جامعه در برابر جنگ و اعتماد به نفس مسئولان سیاسی و نظامی برای هدایت کشور، پدیدۀ جدیدی بود که در مرحلۀ قبل از جنگ امکان ظهور آن، پیش بینی نمیشد و شاید این برداشت از جامعۀ ایران منشا تصمیم گیری عراق و پذیرش ریسک تجاوز به ایران با اعتماد به کسب پیروزی سریع بود.
اگر چنین برداشتی صحیح باشد، مسلما آنچه با وقوع جنگ در جامعه رخ نمایاند، منشا برهم ریختن محاسبات عراق و شکست نظامی این کشور در تجاوز به ایران بود.
البته با توجه به غافلگیری ایران در برابر تجاوز عراق، شوک اولیۀ ناشی از تهاجم سراسری، التهاب، نگرانی، سرگردانی و نوعی شتابزدگی قابل مشاهده را در جامعه ایجاد کرد، چنانکه تشکیل صف در روزهای اول برای خرید و انباشت ازراق و افزایش قیمت اجناس و برخی پدیدههای دیگر مانند صف طویل برای تهیۀ بنزین خودرو، بخشی از علائم آن بود؛ ولی آنچه در این مرحله به طور کلی غلبه داشت، اساسا آمادگی مردم برای دفاع، قدرت و توانایی امام خمینی(ره) برای هدایت مردم ، و بهرهبرداری از توان کشور در برابر ارتش عراق بود.
در واقع «پیروزی انقلاب اسلامی بر مبنای نظری خود، فاصلۀ میان ملت – دولت را حذف کرد و برای نخستینبار در طول تاریخ اجتماعی ایران، بخشهای مختلف جامعه را در یک حرکت سیاسی منسجم که ریشه در اعماق باور آنها داشت، گرد هم آورد و دفاع هشت ساله، قدرت مقاومت این حرکت در برابر هجوم همۀ کفر را نشان داد»
بازتاب تحولات داخلی ایران و ناکامی نظامی عراق، سبب گردید زمینههای شکست اولیۀ عراق فراهم شود و در واقع پیدایش این وضعیت جامعه را پس از شوک اولیه، در آستانۀ کسب یک پیروزی و شکست دشمن قرار داد.
کارکرد بسیار برجستۀ حاصل از این وضعیت، احساس پیروزی در مردم و افزایش اعتماد به نفس مسئولین برای اجتناب از پذیرش خواستههای سیاسی عراق بود. مسلما اگر چنین موفقیتی به دست نمیآمد، جامعۀ ایران پس از انسجام اولیۀ دچار واگرایی میشد و ساختار سیاسی کشور بر اثر شکاف برای تصمیمگیری دچار فروپاشی میگردید و در عمل، تجزیۀ خوزستان و احتمالا بر اندازی نظام جمهوری اسلامی که مورد نظر عراق بود، حاصل میشد.
در عین حال علی رغم تاکید بر این مفهوم که «کارکرد جنگ مثبت است، زیرا موجب انسجام درونی میشود» این موضوع یک اصل همیشگی و قابل تعمیم برای تمام جنگها نیست، زیرا تعاملی بسیار آشکار میان وضعیت اجتماعی و توان تناسبی با جنگ و تفسیر ماهیت آن، نداشته باشد، تاثیر جنگ بر وضعیت سیاسی – اجتماعی، کاملا معکوس خواهد بود.
تاثیر جنگ بر فرهنگ و رفتار اجتماعی
گاستون بوتول در کتاب جامعه شناسی جنگ مینویسد: «جنگ اغلب اعتقادها و نظامهای سیاسی را از بین میبرد، ولی گاهی نیز آنهارا مستحکم میکند.»
جنگ جهانی اول منجر به فروپاشی نظام حاکم بر روسیه و ظهور انقلاب کمونیستی در اکتبر 1917 شد. البته سرانجام پیروزی یا شکست، آثار به سزایی در کارکرد و تاثیر جنگ بر جامعه و متقابلا وضعیت اجتماعی بر جنگ دارد؛ چنانکه گفته میشود، اساسا «پیروزی، اوضاع را تثبیت میکند و شکست، آن را تغییر میدهد.»
موضوع دیگری که میتوان به آن اشاره کرد، تاثیرات دوگانۀ جنگ، بر فرهنگ و رفتار اجتماعیست؛ بدین معنا که جنگ حاوی نوعی ارزش و فرهنگ جدیدیست که در جامعه بوجود میآید، اما این موضوع که ارزشها و فرهنگ جدید از چه مشخصه و بار مفهومی خوب یا بد، برخوردار است، به ماهیت جنگ بستگی دارد.
– اگر جنگ به جای عادلانه بودن و دفاع دربرابر متجاوز، از ماهیت تجاوزکارانه برخوردار باشد، آیا تاثیرات فرهنگی و ارزشی آن، بر جامعه یکسان است؟
مسلما متجاوز با اندیشۀ قدرت طلبی و توسعۀ ارضی و سایر اهداف، غیر عادلانه اقدام به جنگ میکند و با وجود توجیه عقلانی آن، برای نیروهایش، در عمل رفتار اجتماعی خاصی را بوجود میآورد و میتواند خوی و رفتار تجاوزکارانه را در جامعه گسترش دهد.
حال آنکه، جنگِ عادلانه و دفاعی، نوعی حسن همکاری برای مقاومت و مقابله همراه با احساس مظلومیت و حق طلبی را در جامعه ایجاد میکند و پرورش و تسری میدهد.
برپایۀ همین توضیحات به نظر میرسد، صرف نظر از ماهیت جنگ و اوضاع اجتماعی، نمیتوان میزان تاثیرات جنگ بر جامعه را با کارکرد مطلوب یا غیر مطلوب، مورد تاکید قرار داد و نسبت به آن، داوردی کرد؛ بلکه باید با توجه به ماهیت جنگ و تعامل آن با سایر پدیدهها، کارکرد کلی آن را در نظر گرفت و سپس نتیجهگیری و قضاوت کرد.
تجاوز عراق به ایران، تصورات و نگرانیهای موجود نسبت به انقلاب را عینیت بخشید. وقوع جنگ و تفسیری که نسبت به آن به عنوان جنگ اسلام و کفر صورت گرفت، سیاست خارجی جمهوری اسلامی را در برابر یک آزمون و چالش بزرگ قرار داد.
غلبۀ ضرورتهای جنگ بر اهداف، سیاستها و اقدامات، نهضتی اجتناب ناپذیر بوده است. همین امر سبب گردید، پس از اعزامِ بخشی از نیروهای نظامی ایران به سوریه برای مقابله با تجاوز اسراییل به لبنان در خرداد سال 1362، امام خمینی(ره)، باتوجه به اولویت جنگ با عراق، بر شعار «راه قدس از کربلا میگذرد» تاکید و اظهار امیدواری کند که چنین تصمیمی برای مردم لبنان، قابل درک باشد.
محسن رضایی فرماندۀ پیشین سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، در خصوص پیامدهای جنگ در ایجاد قدرت بازدارندگی جمهوری اسلامی ایران میگوید: «ایران با تربیت هزاران فرمانده و کادر نظامی و انبوهی از کارشناسان ورزیدۀ نیروهای مسلح، صاحب یک مکتب دفاعی شد و با طراحی نظامی و تولید تسلیحات نظامی و سایر عوامل، مجموعهای قدرتمند از نظر دفاعی را به وجود آورد که نتیجۀ آن، ایجاد قدرت بازدارندگی بود.»
در وضعیتی که فضای داخلی کشور به دلیل سیاستهای آمریکا در حمایت از عراق در طول جنگ شدیدا ضد آمریکایی بود، ولی ماهیت شخص صدام و ماهیت اقدام تجاوزکارانۀ عراق با اشغال کویت و تمایل ایران به درهم شکستۀ شدن قدرت نظامی عراق، در مجموع سبب گردید، جمهوری اسلامی ایران، در چارچوب مفهوم منافع ملی، از هرگونه همسویی با عراق علیه آمریکا یا آمریکا و متحدین علیه عراق خودداری نماید.
مهاجرت در زمان جنگ
تاثیرات جنگ بر استانهای مرزی در غرب کشور که به صورت مستقیم یا غیر مستقیم درگیر جنگ و تبعات آن بودند نیز، قابل ملاحظه است.
بالغ بر 10 میلیون نفر جمعیت استانهای خوزستان، ایلام، کرمانشاه، کردستان و آذربایجان غربی، بر اثرجنگ اقدام به مهاجرت کردند و حتی پس از اتمام جنگ نیز، از مراجعت به استانِ خود، خودداری کردند.
ترکیب جمعیتی در این استانها، دستخوش تغییر شد. برخی از مراکز حساس در این استانها، مانند بندر خرمشهر و بندر آبادان، نقش پیشین را از دست دادند و نگاه دولت به این مناطق، به دلیل طولانی شدن جنگ، تدریجا تغییر کرد و به تقویت بنادر میانی در شرق خلیج فارس معطوف شد. بخشی از این تصمیمات به این دلیل بود که محل تخلیۀ کالا و بارگیری نفت، از تیرس تهاجمات هوایی عراق دور باشد.
در مورد آثار جابجایی جمعیت در استانهای مرزی، این نظر وجود دارد که در حقیقت هشت سال جنگ و مهاجرتهای وسیع همراه با آن، بخش قابل توجهی از ساکنان لااقل سه استان کشور را وادار به ترک محل سکونت خود کرد.
این جابجایی گسترده، تجربۀ راه و رسمهای بسیار متفاوت زندگی و آشنایی با هنجارها، ارزشها و سلیقههای بسیار متنوع را ممکن کرد و موجب برخورد فرهنگ و انتقال سبکهای زندگی و الگوهای رفتاری در مقیاسی شد که در تاریخ معاصر ایران بیسابقه بوده است.
تاثیر جنگ در عرصۀ اقتصادی
در عرصۀ اقتصادی نیز، تاثیر جنگ در اختصاص بودجه و منابع کشور هرچند با درصد کم، محدودیت در تهیۀ منابع اولیه، انهدام بخشی از زیر ساختهای اقتصادی بر اثر حملات دشمن، ایجاد تورم یا افزایش نرخ کالاها، جلوگیری از رشد بخش خصوصی، کاهش تولید، سهمیه بندی اقتصادی، پیدایش یک طبقۀ تازه به دوران رسیده که بر اثر اقتصاد دلالی و بازار سیاه، ثروتمند میشوند و افزایش نقدینگی، آثار سیاسی و اجتماعی خود را تدریجا آشکار میسازد.
افزایش تصدی گری دولت به دلیل تعیین اولویت بودجه برای تامین مایحتاج کشور در زمینۀ تسلیحاتی و معیشتی بخش دیگری از پیامدهای جنگ است.
در نتیجه، در هر دفاعی، حوادث و اتفاقاتی وجود دارد که تاثیر گذار است؛ اما عدهای تنها بر حوادث پشت جنگ و اتفاقات بعد از جنگ و حوادثی که پیش میآید، دست گذاشته و اینها را بزرگ کردند، طوری که میبینیم این فرهنگ الان در جامعۀ ما، درحال غلبه کردن در عرصۀ فرهنگ امروز است.
برگرفته از کتاب پرسشهای اساسی جنگ/ محمد درودیان
انتهای پیام/