از مهرآباد تا اکباتان؛ محلههای تهران در سالهای جنگ
در دوران جنگ ایران و عراق (۱۳۵۹-۱۳۶۷)، محلههای تهران دستخوش تغییرات و تحولات گوناگونی شدند. پایتخت ایران، اگرچه در خط مقدم جنگ نبود، اما به دلیل موقعیت استراتژیک خود، هدف حملات هوایی و موشکی دشمن قرار میگرفت. بسیاری از محلههای جنوبی و مرکزی تهران، بهویژه مناطقی مانند نازیآباد، جوادیه، خزانه، و میدان خراسان، به پایگاههای مردمی برای اعزام نیرو، پشتیبانی از جبههها و تأمین مایحتاج رزمندگان تبدیل شدند.
محلههای شمالی و مرکزی تهران، مانند تجریش، شمیران و عباسآباد، علاوه بر پناه دادن به خانوادههای جنگزده، محل استقرار برخی نهادهای امدادی و تصمیمگیریهای جنگی بودند. در این میان، بازار تهران و خیابانهای اطراف آن، نقشی کلیدی در تأمین مالی و لجستیکی جنگ ایفا کردند. با افزایش حملات موشکی از سوی عراق در سالهای پایانی جنگ، بسیاری از شهروندان تهران به پناهگاهها پناه میبردند و برخی نیز به شهرهای اطراف مهاجرت کردند.
با وجود این تهدیدها، زندگی در تهران متوقف نشد؛ مدارس، دانشگاهها، کارگاهها و بازار همچنان به فعالیت خود ادامه دادند و مردم با همبستگی مثالزدنی، پایتخت را زنده و پویا نگه داشتند
در این گزارش به نقل قولهای مردم محلات مختلف تهران در زمان جنگ خواهیم پرداخت.
تهران همچنان روزهای بمباران را به یاد دارد؛ روزها و شبهایی که بانگ موشک خواب را از سر پیر و جوان میپراند. سالهای بین ۱۳۵۹ تا ۱۳۶۷ که همه ایران شده بود جبهه! هواپیماهای عراقی آسمان را تسخیر میکردند و موارد منفجره روی سر مردم بیپناه پرتاب میشد. کودکان، زنان و مردان غیر نظامی شهید میشدند درحالی که یا در خواب بودند یا وسط مراسم عروسی!
محله مهرآباد
شاید برایتان سوال باشد اولین محلهای که در تهران بمبباران شد کجاست؟ 31 شهریورماه سال ۱۳۵۹، یک ربع مانده به ساعت ۲ بعدازظهر، در پایگاه یکم شکاری فرودگاه مهرآباد، پرسنل نیروی هوایی مثل همیشه آماده شده بودند تا سوار سرویسها شوند و به منزل بازگردند اما به محض اینکه خودروهای کارکنان از جایگاه یکم مهرآباد خارج شدند خبر رسید که پایگاه «امیدیه» بمباران شده است.
یکی از ساکنین محله میگوید: «در این بمباران یک مجلس عروسی در خیابان ۹ شهریور (مهرآباد جنوبی فعلی) عروس و داماد هر دو شهید شدند، فردا در محله عاشورایی شده بود. خدا آن روزها را نیاورد، حتی بچهها هم کشته شده بودند. دقیق خاطرم نیست سال ۶۵ یا ۶۶ بود که اینجا را زدند».
محله سیزده آبان
روزنامه «ایران» به نقل از یکی از اهالی محله «سیزده آبان» مینویسد: ذهنش لحظههای مهیب بمباران را پس میزند. دقیق یادش نیست چه سالی بود که خرده شیشهها پاشید روی قالی وسط هال و سراسیمه از خانه گریخت، مردم از خانهها بیرون ریخته بودند و همه جا پر از دود و خاکستر بود. یکی از محلات تهران که بارها مورد حمله موشکهای عراقی در روزهای دفاع مقدس قرار گرفت. «رضا» آن زمان نوجوانی ۱۴ ساله بود و یکی از کارهایش سرک کشیدن به محل اصابت موشک ها. «کوچهها را پابرهنه میدویدم تا زودتر خانه یا زمینی را که موشک خورده بود پیدا کنم و برای دوستانم در مدرسه تعریف کنم. یکی خورده بود پشت بازار روز و زمین اندازه نصف این پارک فرو رفته بود، خیلی ترسناک بود. ای کاش نمیرفتم و نمیدیدم، الان که یادم میآید دیوانه میشوم».
جز رضای 14 سالهی آن روزها، پیرمردهای محل زیر سایه درخت پارک محله سیزده آبان دور هم جمع شدهاند و صدایشان از پشت ماسک سخت به گوش میرسد. واضح یادشان هست که چطور شیشه پنجرههای بزرگ خانه را چسب میزدند و شبها در تاریکی خانواده را دور یک چراغ گردسوز جمع میکردند تا نکند نقطهای از نور، جنگندههای عراقی را وسوسه کند.
«ربیعی» سالها راننده تاکسی بود و خاطرههای زیادی از آن روزها دارد اما دردناکترینش را هیچ وقت فراموش نمیکند! ربیعی که به خاطر شغلش همیشه در سطح شهر رفت و آمد داشته از حال و روز مردم میگوید: «همیشه رادیوی ماشین روشن بود و یادم هست یکبار که صدای آژیر آمد زنی که داخل ماشین نشسته بود زد زیر گریه. گفتم خانم حالا معلوم نیست کجا بیفتد. چرا گریه میکنی؟ گفت اگر بیفتد روی سر ما چی؟ همه میترسیدیم. باور کن وقتی صدای آژیر میآمد دیگر چراغ قرمز و زرد مهم نبود، مثل گلوله به هر طرف میرفتیم. یک بار هم داشتم نزدیک میدان هفت تیر مسافر میزدم که آژیر زدند و من و مسافرها همینجوری ماشین را ول کردیم و دویدیم زیر پل کریمخان، فکر میکردیم آنجا امن است!»
محله خزانه
از دیگر محلات تهران که هنوز میتوان تبعات موشکها را از لابهلای حرفهای ساکنین آن پیدا کرد محله «خزانه است». روای سوم از اهالی قدیمی محله خزانه است که نقاط دقیق اصابت موشک در ذهنش مانده. «حسینی» که روی جدول کنار جوی نشسته، میایستد و انگشت اشارهاش را به سمت خیابانی که از پشت محل میگذرد، میبرد و میگوید: «آن آپارتمان سنگی را لای درختها میبینی؟ دوتا راکت این طرف و دو تا راکت روبهروی آن ساختمان خورد. من تقریباً ۱۵ سالم بود و خوب یادم هست. یک هفته توی کوچه میخوابیدم، یادم هست آن قدر صدای موشک ترسناک بود که اگر یک نفر شب تقهای به در میزد یک متر توی خواب میپریدیم.»
ایشان در ادامه تعریف میکند: «تقریباً ۴۰ خانه در این محل خراب شد و بعضی خانهها هم بعداً ویران شدند که حالا بخشی از فضای سبز محل است. لابد چون ما عادت داریم تاریخ را پاک کنیم تا کسی یادش نیاید، این شهر حالا به ظاهر مدرن چه روزگاری را پشت سر گذاشته است. پیرمرد دیگری که روی صندلی قراضهای نشسته و موهای سفیدش را از پشت بسته و سبیل زردش تا روی لب پایین آمده میگوید: «آقا دو تا ضد هوایی روی کارخانه برق خزانه گذاشته بودند که صدایشان بدتر از خود موشکها بود»
محله اکباتان
محلههای آسیب دیده از بمباران در تهران کم نیستند؛ از شرق تهران «گلبرگ» و «تهرانپارس» گرفته تا غرب تهران «سعادت آباد» و «شهرک اکباتان».
«سجاد» که گوشه یکی از پاساژها در دل اکباتان مغازه شیرآلات دارد، راوی چهارم ماجراست؛ آن سالها برایش در عین دلهره پر از مرور خاطرات است، او میگوید: «آخرهای دوره راهنمایی بودم و دروغ چرا دلم میخواست آژیر بکشند و بیایم بیرون و همسایهها دور هم بنشینیم و حرف بزنیم، خوش میگذشت چون صمیمیت بین همه موج میزد. یادم هست موقع آژیر هر کس هر چه دم دستش بود میآورد پایین و دور هم میخوردیم. پناهگاهی که نبود و بچههای همسن با هم بازی میکردیم. مثل الان نبود که همه دنبال پول هستیم و چشم دیدن یکدیگر را نداریم، اگر در جنگ هم شکست نخوردیم به خاطر همان صمیمیتی بود که بین مردم بود و هوای همدیگر را داشتند».
سجاد که آن روزها مدرسه «شهید عموئیان» درس میخواند یکی از سرگرمیهایش رفتن به محل انفجار بود و گشتن دنبال خردهریزهای بمب برای جمع کردن یادگاری: «یادم هست بلوک ۱۸ را نابود کرده بودند و خدا را شکر کسی آنجا ساکن نبود. ما هم ذوق میکردیم و میرفتیم ترکش بمب جمع کنیم. یک بار هم فرودگاه را زدند؛ یادم هست سه تا هواپیما را دیدم که سمت فرودگاه میرفتند، فکر کنم نزدیک ظهر بود و در ارتفاع پایین هم پرواز میکردند».
در این میان مناطق ۶ با ۱۵ بار بمباران و منطقه ۱۵ با ۱۱ بار بمباران بیشترین آسیب را دیدند. محدوده بیمارستان امام خمینی (ره) در منطقه ۶ و محدوده محله خاوران در منطقه ۱۵ بیشترین بمباران را تجربه کردند. در تاریخ ۱۲ اسفند ۱۳۶۶ تنها یک موشک به کارخانه ارج در منطقه ۲۱ اصابت کرد. بهجز منطقه ۲۱ مناطق ۱۴ با اصابت ۲ بمب به خیابانهای آهنگ و قبرستان یهودیان و منطقه ۸ با اصابت بمب به خیابان دماوند و خیابان گلبرگ کمترین بمباران را در طول جنگ تحمیلی داشتند.
جنگ، بهطور کلی باعث شد که محلههای تهران نهتنها شاهد تحولات کالبدی باشند بلکه در ابعاد انسانی نیز دگرگونیهایی را تجربه کردند. مردم تهران در این دوران نشان دادند که حتی در سختترین شرایط، میتوانند همبستگی، حمایت از یکدیگر و روحیه مقاومت را حفظ و بار دیگر قلب ایران را زنده نگه دارند.