بدل پسر صدام که بود؟

بدل پسر صدام که بود؟
در گزارش توسط مهدیه نظرزاده 0

وارث مسلم صدام، اولین پسر او، عدی صدام حسین بود. عدی، این منفورترین مرد عراق، به هیچ‌وجه با بدترین جنایات و شهوات بشری بیگانه نیست. بارها مرتکب قتل، شکنجه، تجاوز و دیگر جنایات شده و حرص و فسادش شهره خاص و عام است. حتی خود تأکید کرده که آفتی سخت دهشتناک‌تر از صدام خواهد بود. طبق روایتی که در زیر می‌خوانید به نزدیکان خود قول داده که:« فقط صبر کنید تا رئیس جمهور شوم. من سخت بی‌رحم‌تر از پدرم خواهم بود. این جملات را یادداشت کنید. آرزوی دوران صدام حسین را خواهید کرد! »

در ادامه به انتشار بخشی از خاطرات لطیف یحیی، بدل پسر صدام می‌پردازیم. شما می‌توانید گزارش‌ جالب دیگری را دربارۀ عدی با عنوان «عدی حسین، آدمکش بغداد» در سایت گلف بخوانید.

“من پسر صدام بودم” نام اثری‌ست از لطیف یحیی، بدل عدی که به شرح جنایت‌ها و اعمال نفوذ پسر ارشد صدام می‌پردازد.

نویسندۀ این کتاب، که با شباهت عجیبی به عدی حسین متولد شده بود، واداشتند تا بدل یا فدایی او گردد. فدایی چیزی بیش از یک بدل شخصی است.  او برده‌ی زرخرید و و محافظ با وفایی است که جانش را فدای ارباب خود می‌کند. لطیف در طول چهارسال آموزش، وارد محفل خصوصی عدی شد و شاهد گسترش بی‌حد و حصر رعب و جنایت بود. وی با سیستم امنیتی و اعضای کلان صدام آشنا شد و با دارو دستۀ عدی ارتباط داشت. از زمانی که به‌عنوان بدل عدی وارد بازی شد، در امور دولتی شرکت کرد. قدم به محافل رسمی گذاشت و هنگام جنگ خلیج فارس، در حالی که عدی کیلومتر‌ها دورتر در آسایش و امنیت کامل به‌سر می‌برد، از لشکر عراق در خط مقدم جبهه بازدید کرد.

شروع یک کابوس

لطیف در بخشی از خاطرات خود دربارۀ آشنایی با عدی می‌گوید:

سال‌ها بود عدی را می‌شناختم . زمانی که پدرش معاون رئیس جمهور بود با هم همکلاس بودیم و در مدرسۀ(بغداد پسرانه) درس می‌خواندیم. عدی تنها چهار روز  از من کوچکتر بود. مدرسه بغداد پسرانه، حتی امروز هم مخصوص برگزیدگان است؛ مکانی برای پسران ثروتمندان، مرفهان، سیاستمداران، فرماندهان نظامی و آدم‌های با نفوذ جامعه.

رفتار عدی از همان اول، دوستانه، معمولی و عادی نبود و من از همان روز اول از او متنفر بودم. بعد از دبیرستان من حتی آینده خودم را برای دور بودن از عدی حسین عوض کردم. همیشه دلم می خواست مهندس بشوم. ولی وقتی وارد دانشگاه شدم دوباره عدی را دیدم. با خودم گفتم حاضر نیستم چهار سال دیگر با این آدم باشم. برای همین به حقوق تغییر رشته دادم.

جنایت عدی پسر صدام

سال 1987من سرباز ارتش عراق بودم. فرمانده من نامه‌ای از گارد ریاست جمهوری دریافت کرده بود با این مضمون که: لطیف یحیی خودش را در عرض هفتاد و دو ساعت به کاخ ریاست جمهوری معرفی کند. فرمانده من را صدا کرد و گفت لطیف چه کار کردی؟ گفتم نمی دانم. گفت این نامه را ببین. نامه را گرفتم و به طرف بغداد حرکت کردم. به کاخ ریاست جمهوری رفتم و نامه را به مسئولان پذیرش نشان دادم. آنها گفتند اینجا بنشین. بعد یک ماشین آمد دنبالم و رفتیم داخل. از اینجا به بعد کابوس من شروع شد.

درخواست شیطانی

در ادامه خاطرات لطیف یحیی آمده است:

«وقتی به قصر رسیدم، آن‌ها مرا به دیدن عدی حسین، پسر بزرگ صدام بردند. در آنجا وی گفت: من می‌خواهم شما چریک و فدایی من (به معنای بدل او) در موقعیت‌های خطرناک باشی. لطیف یحیی مفهوم دقیق حرف او را درک نکرد، بنابراین از او پرسید: آیا می‌خواهی من محافظ تو باشم؟ عدی گفت: نه. سرویس اطلاعاتی فکر می‌کند ما شبیه هم هستیم، بنابراین من می‌خواهم شما بدل من باشید.

لطیف می‌گوید: با شنیدن این حرف، احساس کردم کسی با چکش به سر من ضربه می‌زند، سپس دوباره از او پرسیدم «آیا من انتخابی دارم؟»، چون فکر کردم این حرف او کمی شوخی است. عدی گفت: «اگر امتناع کنید، می‌توانید به ارتش برگردید. ما با شما مشکلی نداریم.»، اما این دروغ بود، به محض اینکه از قصر خارج شدم، نگهبانان او من را داخل صندوق عقب اتومبیل انداختند و به زندان بردند، داخل سلول همه چیز را قرمز رنگ کرده بودند تا ذهن را خسته کنند و خون را به شما یادآوری کنند. کل اتاق به رنگ قرمز بسیار گیج کننده‌ای بود.

آن‌ها مرا به مدت یک هفته در آن زندان نگه داشتند، قبل از اینکه عدی بخواهد دوباره مرا ببیند، او سعی داشت مرا از نظر روانی شکنجه کند. این بار او تهدید کرد که به خواهرانم که در آن زمان جوان بودند، تجاوز خواهد کرد. من به او گفتم: من آنچه را که می‌خواهی انجام خواهم داد، اما خانواده ام را رها کن. و از اینجا همه چیز شروع شد.»

جنایات عدی

به گفته لطيف ، عدي از شكنجه زنان و دختران بي گناه و تجاوز به آنها لذت مي برد و باشگاهي شبانه براي لهو و لعب داشت و بي شرمانه ترين حركات را انجام مي داد ، او هر شب تا شراب نمي خورد ، نمي خوابيد. او روزي 3 تا 4 دختر عراقي را مورد هتك حرمت قرار مي داد، او جنايات بي شماري در حق نواميس مردم عراق مرتكب مي‌شد.

«من اغلب تجاوزها، شکنجه‌ها و قتل‌ها را می‌دیدم، شکنجه‌هایی که عدی انجام می‌داد بسیار وحشتناک بود. یک بار در دفتر کمیته المپیک عراق نشسته بودم که پدر دختری را که توسط عدی مورد تجاوز قرار گرفته بود، آوردند. او ملکه زیبایی بغداد بود. پدر سعی داشت تا از عدی شکایت کند، به همین دلیل عدی می‌خواست از او انتقام بگیرد.

او از من خواست که به سر آن مرد شلیک کنم، اما من قبول نکردم. او گفت، من به تو دستور می‌دهم، به او شلیک کن!. ” من دیوانه شدم بنابراین یک چاقو برداشتم و مچ هایم را جلوی او زدم. او شوکه شده بود. سپس من را به بیمارستان منتقل کردند و پس از آن، عدی دیگر از من نخواست به کسی شلیک کنم.»

بدل عدي مي گويد به طور24 ساعته در خدمت عدي بود تا مانع از در معرض خطر قرار گرفتن عدي شود، به جاي عدي در مناطق شلوغ و خطرناك ، مسابقات و ديدار با برخي مسوولان حضور مي يافت و حتي در ميزدگردهاي تلويزيوني و بازديد از نظاميان مسلح شركت مي كرد، بدون اينكه متوجه هويت واقعي وي شوند.

این‌ها تنها گوشه‌ای از جنایت‌های جانی ابن جانی، عدی است. برای اینکه بیشتر با بدل عدی آشنا بشوید؛ پیشنهاد می‌شود کتاب “من پسر صدام بودم” را بخوانید.

انتهای پیام/

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *