بغداد میزبان اجلاس سران یا فانتومهای ایرانی؟
همزمان با شروع جنگ ایران و عراق، کشور عراق یکی از اعضای جنبش عدم تعهد به دنبال میزبانی کنفرانس سران متعهد بود و برای این منظور بسیار تلاش میکرد.
از سوی دیگر برای ایران خیلی سخت بود که به عراق اجازۀ میزبانی هفتمین دوره این اجلاس سران را بدهد. تشکیل اجلاس در بغداد به این مفهوم بود که رژیم صدام به مدت سه سال رئیس جنبشی میشود که 100 عضو دارد. این موضوع در لایۀ جهانی میتوانست ایران را در موضع ضعف قرار بدهد. در ادامه با هم به بررسی اقداماتی میپردازیم که رشتههای صدام را برای برگزاری اجلاس در بغداد پنبه کرد:
دیپلماسی بیفایده بود!
وزارت امورخارجه ایران از بهمن 1360 تحرکات دیپلماتیک خود را آغاز میکند و وزیر وقت امورخارجه ایران، دکتر علیاکبر ولایتی، در سخنرانیهای خود موضع قطعی ایران مبنی بر عدم صلاحیت عراق را برای میزبانی اعلام میکند. ایشان در 14 بهمن 1360 در ملاقاتش با مقامات ارشد کوبایی در حاشیه نشست مجمع عمومی سازمان ملل باز هم مخالف خود را با برگزاری کنفرانس آیندۀ جنبش عدم تعهد در بغداد اعلام میکند و میگوید که عراق با اقدامات تجاوزگرانهاش، اصول جنبش را نقض کرده است و این مسأله باید در کنفرانس بعدی وزرای خارجه غیرمتعهدها در هاوانا مطرح بشود.
نتیجۀ تمام تلاشهای دیپلماتیک ایران به اینجا میرسد که عمدهترین دستور کار اجلاس وزیران امورخارجه جنبش عدم تعهد در هاوانا که از دهم الی پانزدهم خرداد 1361 برگزار شده بود؛ تصمیم گیری دربارۀ تغییر محل اجلاس هفتم از بغداد به محل دیگری منتقل میشود.
به موازات این امر صدام حسین، کارهای زیادی برای گرفتن موافقت اعضای جنبش به منظور میزبانی اجلاس هفتم را انجام داده بود. مثلا پیمانکاری محل اجلاس، همچنین تجهیزات فنی این کار را به پیمانکاران یوگوسلاوی سپرده بود. در کنار اینها با کمک اقتصادی به کوبا قصد داشت تا نظر مثبت آنها را به دست بیاورد.
در نهایت در نشست وزیران خارجه در مورد تغییر محل اجلاس سران، اعلام میشود تعیین بغداد به عنوان محل برگزاری هفتمین اجلاس سران که قبلا توسط رؤسای کشورهای غیر متعهد در ششمین اجلاس سران اتخاذ شده بود، لذا تصمیم در این مورد از صلاحیت اجلاس وزا خارج است و با توجه به آمادگی کشور میزبان هفتمین اجلاس سران در بغداد برگزار خواهد شد.
اگر بصره سقوط میکرد…
در آن زمان ایران درگیر یک عملیات نظامی دیگر بود، با توجه به اینکه در آن مقطع زمانی ایران در عملیات فتح خرمشهر پیروز شده بود و در اوج روحیه و توان رزمی به سر میبرد؛ آماده تعقیب متجاوز در خاک خودش بود. پس بدون توجه یا با توجه به مسأله اجلاس سران، عملیات بزرگ رمضان در بامداد روز 22 تیر 1361 در مساحتی به وسعت 1500 کیلومتر مربع آغاز شد. عملیات رمضان از دو جهت حائز اهمیت است. یک اینکه نخستین تلاش رزمی و رسمی و گستردۀ نیروهای مسلح ایران برای ورود به خاک عراق بود و دوم اینکه پیکان حملۀ ایران به سمت بصره به عنوان یکی از بزرگترین شهرهای عراق نشانه رفت. بصره دومین شهر عراق بود که به آبهای آزاد هم دسترسی داشت. بنابراین اگر این عملیات با موفقیت همراه میشد، بصره سقوط میکرد و این قضیه باعث میشد که دولت عراق دچار چنان التهاب و اضطرابی بشود که کارهای روزمرهاش را هم فراموش کند، چه برسد به اینکه تمایل داشته باشد تا یک گردهمایی مفصل در سطح سران حداقل صد کشور را در بغداد برگزار کند.
با به بنبست رسیدن عملیات رمضان در دو مرحلۀ نخست، فرماندهان ارشد نیروهای مسلح در ایران با درک پیشروی به طرف بصره به این شکل امکان ندارد؛ مرحلۀ سوم عملیات را با هدف ایجاد خسارت به نیروی زمینی ارتش عراق و گرفتن تلفات دشمن برنامه ریزی کردند. امیدواری به اثرگذاری عملیات رمضان در سرنوشت جنگ و همچنین سرنوشت محل برگزاری سران اجلاس غیرمتعهدها تقریبا داشت به یأس مبدل میگشت. در حالیکه یک هفته بعد، موعد برگزاری اجلاس سران غیرمتعهد در بغداد میرسید، هنوز هیچ زمزمهای از تغییر مکان برگزاری از طرف اعضای سازمان شنیده یا مشاهده نمیشد.
مقامات سیاسی ایران که تمرکز زیادی روی اجلاس سران داشتند؛ همزمان با عملیات رمضان به دنبال تاکتیکهای دیگری هم بودند. بنابراین درجنگهای رسانهای، استراتژی دولت ایران، متزلزل کردن پایههای رژیم بعث به ناامن نشان دادن بغداد که محل برگزاری اجلاس سران بود؛ تبدیل شد. سخنگوی وزارت امورخارجه ایران اعلام میکند که عراق و بغداد به دلیل جنگ با ایران ناامن هستند و رژیم بعث در تأمین امنیت این شهر به عنوان میزبان اجلاس سران، ناتوان است.
در ادامه و بدون هیچ تأخیری سخنگوی امور وزارت خارجه عراق در پاسخ اعلام میکند که پدافند پایتخت عراق یعنی بغداد از مسکو کمتر نیست و هیچ راه نفوذی برای هیچ یک از پرندههای رزمی ارتش ایران وجود ندارد. و هر هواپیمایی که قصد نفوذ به بغداد را داشته باشد؛ با توجه به حجم محافظت از آسمان در بیرون از بغداد سرنگون میشود.
طرح یک عملیات
همزمان با ادامۀ عملیات رمضان، دستور حمله هوایی به بغداد از طریق شورای عالی دفاع به ستاد مشترک ارتش و از آنجا به نیروی هوایی ابلاغ میشود.
طبق طرح عملیاتی برنامهریزی شده چهار فروند فانتوم از پایگاه هوایی سوم شکاری همدان بلند شده و لب مرز، سوختگیری خود را انجام میدهند. در لحظاتی قبل هم دو فروند جنگندۀ اف 5 پایگاه دزفول با ورود به خاک عراق، حمله به یک هدف استراتژیک را در دستور کار قرار داده و به نوعی با ایجاد یک حواس پرتی برای شبکۀ راداری عراق، پوشش کاذبی را برای فانتومهای عراق فراهم میکردند.
با پایان یافتن حمله اف 5 ها، فانتوم ها در ارتفاع پست وارد خاک عراق شده و سمت حمله به بغداد را میگرفتند.
همزمان با حرکت فانتومها در خاک دشمن، یک فروند هواپیمای سی 130 که نقش شنود ارتباطات و مکالمه بیسیم ارتش عراق را برعهده داشت، به مرز نزدیک میشود و با حرکت رفت و برگشتی در امتداد خط مرزی، تمام صحبتهای رادیویی دشمن را زیر نظر میگیرد و علاوه بر جمعآوری اطلاعات لازم، از این مکالمات در صورت لزوم خلبانان فانتومها را از اتفاقات در حال وقوع آگاه میکند.
طبق پیشبینی این طرح عملیاتی یکی از فانتومها در حین عبور از رینگهای پدافندی مورد اصابت آتش زمین به هوای دشمن قرار میگیرد و ساقط میشود. اما سه فروند دیگر موفق به دستیابی به آسمان بغداد میشوند.
هدف در نظر گرفته شده برای این حمله، پالایشگاه نفت الدوره عراق بود. این پالایشگاه در کنار رودخانه دجله در جنوب شرقی بغداد آن زمان قرار داشت و یکی از پالایشگاههای استراتژیک صنعت نفت عراق محسوب میشود.
با توجه به پیام عملیات که ناامن نشان دادن فضای بغداد بود، این بمباران باید به شکلی انجام میگرفت که چنان دودی آسمان بغداد را بپوشاند که دولت عراق به هیچ وجه نتواند آن را لاپوشانی کند.
فرمانده وقت نیروی هوایی ایران، جناب سرهنگ معین پور، طرحریزی انجام شده توسط متخصصان معاونت عملیات را پس از مطالعه اینطور پاراف نمودند:
تعداد پرندههای شرکت کننده در عملیات بالاست. در طرحریزی مجدد طوری برنامهریزی شود که فقط دو فروند اف 4 عازم بغداد شوند و پروازهای جانبی را هم حذف کنید.
بعد از بحثها و بررسیهایی که بین کارشناسان دفتر برنامهریزی رخ میدهد، طرح جدیدی برای عملیات طراحی میشود که میزان از دست دادن نیروها 75 درصد تخمین زده میشود. یعنی اگر دو هواپیمای اف 4 برای عملیات یا برای این عملیات به عراق بروند؛ یکی از آنها حتما ساقط میشود و دیگری هم به احتمال 50 درصد ساقط میشود.
با ابلاغ مأموریت و ارسال طرح عملیات به پایگاه سوم شکاری در تاریخ 28 تیرماه سال 1361، معاونت عملیات پایگاه، سرلشگر یاسینی، 6 نفر از خلبانان کابین جلو و عقب را به دفتر خود احضار میکند و مأموریت حمله به بغداد را به آنها ابلاغ میکند. خلبانان کابین جلو، آقایان عباس دوران، اکبر توانگریان و محمود اسکندری و خلبانان کابین عقب، آقایان منصور کاظمیان، خسرو شاهی و ناصر باقری بود.
طبق برنامهریزی که خود پایگاه انجام داده بود، هواپیمای شماره یک آقایان دوران و کاظمیان و هواپیمای شماره دو آقایان توانگریان و خسروشاهی و هواپیمای شماره سه محمود اسکندری و ناصر باقری بودند.
با توجه به اینکه عملیات باید با دو هواپیما انجام میگرفت؛ هواپیمای سوم نقش ذخیره دسته پروازی را داشت.
با ابلاغ دستور عملیات، هر شش نفر به اتاق جنگ میروند و طرح پروازی ر ا با هم بررسی میکنند. و در پایان لیدر دسته که سرلشگر عباس دوران بود؛ به صورت کامل و جامع دیگران را توجیه میکند که عملیات باید چجوری انجام بشود و مسیر کامل رفت و برگشت، بمباران هدف، هدف جایگزین، حالات اضطراری و باندهای فرود اضطراری در مسیر را هم با هم بررسی و نهایی میکنند.
ناامن کردن بغداد، آغاز عملیات
ساعت 6 صبح 30 تیرماه 1361 این شش خلبان در سالن بریفینگ(توجیه) پایگاه حضور پیدا کرده و در حال آماده شدن بودند. آقای دوران دوباره طرح عملیات را مرور کرد. چند دقیقه بعد هر سه هواپیما به ترتیب شماره پروازی پشت سرهم محوطه پناهگاهها را ترک و به سمت انتهای باند حرکت کردند. در اینجا هواپیمای شماره دو که مربوط به آقای توانگریان بود؛ دچار نقص فنی میشود و سرلشگر اسکندری در کنار عباس دوران عملیات را آغاز میکند. این دو هواپیما پس از آنکه اوج میگیرند تقریبا کنار همدیگر با محوریت لیدر پرواز یعنی هواپیمای عباس دوران به سمت غرب و شهر مهران حرکت میکنند. به محض عبور از دره و ورود به خاک دشمن، رگبار توپهای پدافندی از اطراف و روبروی مسیر حرکت شروع میشود. آغاز تیراندازی توپهای پدافندی به این علت بود که درهی مورد اشاره، دیدبانهای عراقی ورود دو فروند فانتوم را به واحدهای پدافندی پشت سرشان اطلاع میدادند. پیشبینی حضور دیدبانهای عراق در این دره هیچ کار سختی نبود. چون دره مزبور تقریبا محل عبور همیشگی نیروی هوایی ایران به خاک عراق در حمله به بغداد به حساب میآمد و راحتترین کار برای عراقیها در کشف و شناسایی هر پرنده مهاجم در ارتفاع پایین همین دیدبانها محسوب میشدند.
نیروی هوایی همین که جنوب مهران را برای نفوذ در عمق خاک عراق انتخاب کرده بود؛ پیشاپیش هدف نهایی را برای دشمن آشکار کرده بود. ناصر باقری خلبان کابیان عقب محمود اسکندری در خاطرات خود میگوید: هنوز سری اول از توپهای پدافندی را پشت سر نگذاشته بودیم که یک گلوله کوچک آتش را در حال حرکت به سمت دسته پروازی دیدیم. در پروازهای برون مرزی آتش بزرگ به معنای حرکت موشکهای بزرگ مثل سام 2 یا سام 6 به سمت پرندههاست و گلولههای کوچک متعلق به موشکهای کوچکتر مثل سام 7 است. موشکهای سام 2 و سام 6 از سایتهای موشکی باید شلیک میشدند اما سام 7 دوش پرتاب بود و توسط نفر شلیک میشد. در آن رویایی سام 7 مزبور بدون هدفگیری دقیق شلیک شد و یا بر اثر سرعت بالای فانتومهای ما در کف زمین، نتوانست درست و به موقع آنها را ردیابی و تعقیب کند. چون خلبانان دیدند که اگر چه موشک در ثانیههای نخست داشت به خوبی به سمت آنها حرکت میکرد؛ اما در حین نزدیک شدن به دسته پروازی ناگهان جا میماند و عقب میافتد.
با پشت سر گذاشتن اولین سری از توپهای پدافندی در مدت زمان کمتر از سی ثانیه دومین سری از این توپها روبروی فانتومها سبز میشود که این مجتمعهای پدافندی تقریبا تا حومۀ بغداد ادامه داشتند. هنوز سه دقیقه از ورود به خاک عراق نگذشته بود که در سامانه هشدار دهنده راداری داخل هواپیماها متوجه میشوند که رادار چند جنگنده روی هواپیمای ایرانی قفل شده است.
سرعت بالا و ارتفاع پایین جواب داده بود و با اینکه در سامانههای هشدار دهنده راداری جنگندهها دیده میشدند؛ ولی آنها نمیتوانستند موقعیت فانتومهای ایرانی را شناسایی کنند.
با این شرایط هر دو هواپیمای ایرانی تقریبا 100 کیلومتر راه طی کرده بودند و تقریبا در 70 کیلومتری بغداد بودند. از اینجا به بعد علاوه بر جنگندههای پایگاه کوت، جنگندههای میگ 23 پایگاه الرشید هم به آنها اضافه شده بود. آقای باقری تعریف میکنند که شکاریهای پایگاه هوایی الرشید در حالی دیده میشدند که میراژهای اف 1، همچنان سعی بر قفل راداری روی فانتومهای ایرانی داشتند.
در همین شرایط و در حالیکه موشکهای زمین به هوا هم هرازگاهی به سمت موشکهای ایرانی شلیک میشد؛ آنها به اولین حلقه از پدافند محافظ بغداد رسیدند. اولین اتفاقی که با شروع آتش بازی زمین به هوای ارتش عراق میافتد اینست که چراغهای قرمز رنگ رهگیری هوایی سامانههای هشداری راداری فانتومهای ایرانی خاموش میشود و صدای بوق منقطع و اعصاب خورد کن آن که از اولین لحظات ورود به عراق به صدا در آمده بود قطع میشود و این یعنی اینکه جنگندههای رهگیر از ادامۀ عملیات رهگیری انصراف میدهند و از اینجا به بعد حاکمیت مطلق در اختیار پدافند زمین به هواست.
طبق برنامهریزیای که از قبل و در جلسه توجیهی عملیات توسط لیدر عملیات خلبان عباس دوران صورت گرفته بود؛ فانتومهای ما به محض رسیدن به اولین حلقه آتش زمین به هوا پرواز جمع نزدیک را رها کرده بود و آرایش پرواز جمع تاکتیکی ارتفاع پایین رو میگرفتند تا از تداخل از پرواز یکدیگر جلوگیری کرده و همزمان تمرکز و یکپارچگی آتش توپهای پدافندی را هم از بین ببرند.
در حالیکه آنها عملا در حال نزدیک شدن به حلقه دوم بودند؛ شدت آتش به مراتب افزایش پیدا کرده بود و به غیر از آتش دیواره روبرو، پدافند ارتش عراق با ایجاد چیدمانهای خطی توپهای ضد هوایی در امتداد مسیرهای منتهی به پایتخت تهدید دیگری را هم برای آنها ایجاد کردند.
در این مرحله زمان ورود به حلقۀ سوم پدافندی بغداد شروع شده بود. ارتش عراق بدون اغراق بزرگترین حجم آتش را آغاز کرده بود. اما از طرف فانتومهای ایرانی باز هم یک اصلاح مسیر جزئی و باز هم برخورد تعدادی گلوله به زیر شکم هواپیما.
طبق برنامهریزیها در این نقطه باید آخرین تصحیح مسیر انجام میشد؛ بنابراین ناصر باقری با استفاده از ناوبری هواپیما درجه انحراف از مسیر را محاسبه و خطاب به اسکندری میگوید؛ 15 درجه به چپ! بعد از اعلام تصحیح جهت به خلبان کابین جلو که حالت هجومی به پرنده داده بود؛ فاصله با پالایشگاه را محاسبه میکند و بلافاصله زمان باقیمانده تا هدف را برای اسکندری اعلام میکند. فاصله تا هدف 8 ثانیه! بعد بلافاصله در دو ثانیه صحت عملکرد همه سامانههای عملکردی هواپیما را بررسی میکند و در همین حین، صدای کلیک در رادیو به گوششون میرسد. این صدا طبق برنامه توجیه عملیاتی از طرف لیدر دسته، عباس دوران به معنای مسلح کردن بمبها بود. اینکار باید توسط خلبان کابینه جلو صورت بگیرد که گرفت. الان دیگر وارد بافت مسکونی بغداد شده بودند و آماده حمله به پالایشگاه الدوره. دودکشهای بزرگ الدوره دیده میشد و از اینجا به بعد خلبان کابین عقب دوباره باید از فعالیت سامانههای موشکی زمین به هوای دشمن مراقبت میکرد.
با اینکار پایتخت عراق عملا تبدیل به یک میدان جنگ شده بود و از دید خود عراقیها این مزیت را داشت که احتمال ساقط کردن هواپیماهای ایرانی را بالاتر میبرد و اگر حتی خلبانان ایرانی موفق میشدند که اهداف خودشان را مورد اصابت موشک یا بمب قرار بدهند؛ با وجود اینکه وعدۀ عراقیها در امنیت کامل آسمان عراق پوچ از آب در میآمد؛ با این حال میتوانستند ادعا کنند که ما همه متجاوزان به آسمان پایتخت را ساقط کرده یا مثلا خلبان پرندههای مهاجم را به اسارت گرفتیم.
در این عملیات استفاده از بمبهای تأخیری در دستور کار فانتومهای ایرانی قرار داشت. و استفاده از این بمبها بر خلاف بمبهای عادی این مزیت را داشت که نیازی به گرفتن ارتفاع یا کاهش سرعت برای پرنده وجود نداشت. و خلبان میتوانست در سرعت بالا و ارتفاع پایین بدون هر نوع حرکت اضافی بمبها را بر روی هدف رها کند و با همان سرعت در حالیکه سبکتر شده آسمان هدف را ترک کند. محمود اسکندری همه بمبهای تأخیری را رها کرد.
از اینجا به بعد مرحلۀ دوم عملیات باید شروع میشد. یعنی فانتومها باید در حالیکه سبکتر شده بودند؛ تقریبا در مرکز شهر بغداد با گردش به راست در مسیر غرب به شرق و بازگشت قرار میگرفتند. با اینکار آنها باید هم از رودخانه دجله که بغداد را به دو بخش شرقی و غربی تقسیم کرده؛ عبور میکردند و هم از مرکز شهر بغداد. تا با اینکار تعداد زیادی از ساکنان بغداد و همچنین مدعوین اجلاس سران آنها را دیده و بهراحتی متوجه بشوند که هواپیماهای نیروی هوایی ایران، به پایتخت عراق حمله کرده، نقاطی را در بغداد بمباران کرده و الان در آسمان بغداد و آن هم در ارتفاع پایین در حال حرکت هستند. یک مانور کاملا سیاسی و نظامی! این مرحله به مراتب از مرحله اول سختتر و خطرناکتر بود. آنها باید در بغداد یعنی خطرناکترین منطقه گردش به راست میکردند و این یعنی سرعت هواپیما کم و ارتفاع زیاد میشود و فرصت مناسبی را برای پدافندهای موشکهای زمین به هوای دشمن مهیا میکردند.
طبق طرح توجیهی عملیات از اینجا به بعد هرکدام از هواپیماها باید به صورت انفرادی عمل کرده و بخش دوم عملیات را اجرا کنند.
در حالیکه ناصر باقری در حال بررسی سامانههای هواپیما بود، صدای عباس دوران به گوش میرسد که میگه: شماره دو ما رو زدند. هردو موتور ما آتش گرفته است. اسکندری در جواب دوران میگه: شماره یک ما رو هم زدند ادامه بدید.
در آن لحظات شهید عباس دوران که میدانست دیگر بازگشتی در کار نیست، و منظورش از آن جمله رادیویی ارائه گزارش به فانتوم شماره دو بود که اگر موفق به بازگشت به خاک کشور بشود، بتواند خبر نسبتا موثق از آخرین وضعیت آنها در اختیار نیروی هوایی ایران یا خانوادهاش قرار بدهد.
صحنه جا گذاشتن دو نفر از بهترین افسران ارتش ایران در خاک دشمن بسیار صحنه دردناکی بود. فانتوم اف 4 شماره دو در نهایت در پایگاه هوایی همدان بر زمین مینشیند. در بیمارستان از طریق رادیو متوجه میشوند منصور کاظمیان اسیر شده و در رادیو بغداد در حال مصاحبه و اعتراف وقایع است.
با انتشار گزارش وضعیت امنیت بغداد در رسانههای جهانی چند روز بعد در اواسط مرداد 1361، سازمان وحدت آفریقا اعلام کرد که بغداد محل مناسبی برای گردهمایی سران غیرمتعهدها نیست. بعد از آن هم کوبا اعلام کرد که کنفرانس سران در بغداد تشکیل نخواهد شد. پیشنهاد عراق برای میزبانی کنفرانس وزیران خارجه هم که قرار بود قبل از اجلاس سران برگزار بشود، مورد استقبال قرار نگرفت.
عراق و شخص صدام حسین هم به این نتیجه و جمعبندی رسیدند که برگزاری کنفرانس در بغداد ممکن نیست و با تغییر محل برگزاری کنفرانس موافقت و رسما از هند خواستند تا میزبانی اجلاس هفتم سران جنبش عدم تعهد را برعهده بگیرد.
سرانجام در شهریور همان سال، فیدل کاسترو طی نامهای رسما اعلام میکند که اجلاس بعدی در دهلینو برگزار میشود. و همۀ کشورهای عضو با این تصمیم موافقت میکنند. بدین ترتیب با حماسهسازی چهار بزرگمرد ایرانی یک شکست بزرگ سیاسی برای صدام رقم میخورد.
عملیات رمضان هم علیرغم تمام تلاشهایی که در مراحل بعدی آن توسط سران نظامی کشور انجام میشود اما در نهایت به یک شکست نظامی برای ایران منجر شد و ما در آن مجموعه عملیات تعداد زیادی از سربازان خود را در قالب شهید یا اسیر از دست دادیم.
منبع: کتاب ناصر ایجکت نکن: براساس زندگی رزمی خلبان محمود اسکندری
انتهای پیام/