تفالههای شیطان در پادگان اشرف چه میکردند؟
سازمان مجاهدین خلق؛ “ننگتان باد اي تفاله هاي شيطان! و عارتان باد اي خود فروختگان بين المللي! كه در سوراخ ها خزيده و در مقابل ملتي كه در برابر ابر قدرتها بر خاسته است، به خرابكاريهاي جاهلانه پرداخته ايد .”
پیام امام خمینى به مناسبت شهادت 72 شهید بزرگ انقلاب اسلامى (فاجعه 7 تیر)
روزهای اول خرداد، سالگرد شهادت پنج تن از بنیانگذاران “سازمان مجاهدین” توسط شاه وطنفروشی است که در ساعات اولیه روز 4 خرداد 1351 با تیرباران این رهبران به نامهای محمد حنیفنژاد، سعید محسن و علی اصغر بدیعزادگان، عبدالرسول مشکین فام و محمود عسکریزاد در میدان چیتگر تهران زمینه را برای به انحراف کشیده شدن اهداف و جهانبینی کادر آنها فراهم کرد.
گلف (پایگاه منتظران شهادت) قصد دارد در این گزارش به این سوال پاسخ دهد که در دوران جنگ تحمیلی “تفالههای شیطان در پادگان اشرف چه میکردند”؟!
تاسیس سازمان مجاهدین خلق
محمد حنیفنژاد، سعید محسن و علی اصغر بدیعزادگان که روزگاری عضو نهضت آزادی ایران بودند، پس از قیام 14 خرداد سال 42 و شکست مبارزات گروههای مختلف اسلامی و ملی، ضمن جدایی از آن تشکیلات، اقدام به تاسیس سازمانی در سال 1344 با هدف سرنگون کردن رژیم شاهنشاهی پهلوی تحت عنوان “سازمان مجاهدین خلق(منافقین) “ کردند.
با توجه به اینکه از شرایط اولیه سازمان در دهه 40 و اوایل دهه 50، مسلمان بودن محسوب میشد، همچنین ارتباط نزدیکی که اعضای سازمان با مسجد هدایت، حسینیه ارشاد و همچنین آقای سید محمود طالقانی برقرار کردند، همکاری گروهی از روحانیون و همچنین کمکهای مالی انقلابیون را با خود به همراه آورد.
این سازمان که برای آموزش نیروهای خود، در کنار کتب اسلامی از متون مارکسیستی هم استفاده میکردند، معتقد بودند میان اسلام و مارکسیسم تفاوتی وجود ندارد و هدف از اسلام را مبارزه با سرمایهداری و امپریالیسم معرفی کردند. آنها معتقد بودند نظام توحیدی که حضرت رسول معرفی کردند همان نظام بدون طبقه و اشتراکی وابسته است. به همین منظور هیچگاه این سازمان به دلیل نگاه تک بعدی و التقاطی اعضایش به دین از جانب امام خمینی به رسمیت شناخته نشد.
این افراد که در ابتدا به صورت مسالمتآمیز در نهضت آزادی به مخالفت با شاه برخواسته بودند، آن را بی ثمر تلقی کرده و به روش مسلحانه روی آوردند. در همین راستا برای گذراندن دورههای نظامی به کشورهای عربی رفته و اولین اقدام مسلحانه خود را با منهدم کردن دکل برق در جشنهای 2500 ساله در مهر 1350 رقم زدن، که در نهایت با دستگیری و اعدام آنها پایان پذیرفت.
اما سه سال پس از تیرباران و از دست دادن کادر اصلی، این سازمان که تا مرز فروپاشی پیش رفته بود، با گرایش اعضای آن به سمت تفکرات چپ، سازمان ” پیکار در راه آزادی طبقه کارگر” به وجود آمد که با مخالفت و درگیری درون سازمانی مواجه شد. مسعود رجوی که در سال 1346 به این سازمان پیوسته بود، توانست با نشان دادن توانایی خود در سال 1349 به کادر مرکزی سازمان بپیوندد و شرایط برای قدرت گرفتن او فراهم شد.
سال 1350 توسط ساواک دستگیر وبه حبس ابد محکوم شد و تا زمان انقلاب در زندان ماند. او همزمان با انقلاب اسلامی ایران در سال 57 به همراه زندانیان سیاسی آزاد و فعالیتهای خود را از سر گرفت.
مسعود رجوی؛ رهبری بدون حریف
حالا مسعود رجوی تبدیل به رهبری بلامنازع در تشکیلات شده بود که تمامی زحمات بنیانگذاران را رو به نابودی میکشاند. با این وجود انقلاب اسلامی ایران فرصتی فراهم کرد تا بازماندگان تشکیلات بتوانند با تغییر روش خود، در موج بزرگ انقلاب همراه مردم شوند. اما خوی مسعود رجوی باعث شد هزاران جوان با نزاعهای خیابانی و تروریستی در بین هموطنان خود راه را برای ورود صدام حسین و بیگانه به کشور باز کنند.
انحراف او به همین جا ختم نشد، ازدواج با مریم و ادعای “انقلاب ایدئولوژیکی”، رجوی را به یک رهبر عقیدتی تبدیل کرد و از این زمان به بعد، سازمان عملاً و علناً تبدیل به یک فرقه خطرناک مذهبی-نظامی شد و با تصاحب جسم و روح اعضای خود و طلاقهای اجباری در حقیقت تمامیت اعضای خود را به دست گرفت.
سازمان مجاهدین خلق در روزهای پایانی انقلاب اسلامی
اعضای سازمان مجاهدین خلق که قبل از انقلاب و در جریان مبارزات ضد شاهنشاهی، دین اسلام را به طور کامل برای مبارزه با طاغوت و اداره کشور قبول نداشتند، با بالا رفتن تبوتاب انقلاب و تظاهرات در 30 دی ماه 1357، همچنین با آزادی تعدادی از اعضای خود از زندانهای شاهنشاهی باز هم با اصرار بر همان عقاید گذشته نتوانستند در بین مردم مقبولیتی کسب کنند، در نتیجه دست به خرابکاری و اقداماتی علیه مصالح حکومت از جمله همکاری با رژیم بعث عراق در جریان جنگ تحمیلی نمودند.
سازمان مجاهدین خلق؛ مقابله با نظام نوپای ایران
انقلاب نوپای ایران که هنوز دستخوش تغییر و تحولات داخلی و وجود فرقههای مختلف بر سر قدرت بود، با پدیدهای به نام تجاوز کشور همسایه و بیگانه مواجه شد. در این شرایط بیشتر جریانهای سیاسی با آغاز حمله عراق به ایران با دادن بیانهای برای شرکت در جنگ، اعلام آمادگی کردند، اما کمکم با تغییر موضع خود در مقابل جمهوری اسلامی ایستادند.
یکی از این سازمانها، مجاهدین خلق بود که با سفر مخفیانه مسعود رجوی به پاریس در سال 1360، با مقامات عراقی ملاقات و هم پیمان شدند که قیام مسلحانهای را به رهبری سازمان در داخل مرزها و صدام در خارج از مرزهای ایران علیه کشور آغاز کنند. در نهایت رژیم بعث در تابستان 59 و مجاهدین خلق با ترور مردم مبارز و مسئولین درجه اول کشور، جنگی داخلی و خارجی را علیه ایران آغاز کردند.
پس از فرار بنی صدر و مسعود رجوی در تیر 1360 از کشور، “شورای ملی مقاومت” در پاریس با همکاری حزب دموکرات کردستان، جبهه دموکراتیک ملی ایران و بعضی از مخالفان کشور تاسیس و به صورت آشکارا اقداماتی را برای نزدیک شدن به صدام آغاز کردند. از جمله بردن نام ” شط العرب” به جای “اروند رود” و دیدار با ” طارق عزیز” که منجر به پیوستن و همکاری آنان با دولت صدام و تشکیل پایگاهی به نام “اشرف” در عراق گردید و نقش پررنگی برای کشورهای غربی و صدام در جریان “جنگ میان ایران و عراق” بازی کرد.
در سال 1364 دولت فرانسه به درخواست ایران مبنی بر اخراج اعضای سازمان مجاهدین خلق از کشورش در ازای آزادی گروگانهای فرانسوی در لبنان، موافقت کرد و آنها با جمعی از همپیمانانش در فرانسه، طبق صلحی که با کشور عراق کرده بودند، به آنجا مهاجرت و با استقبال سران این کشور عربی مواجه شدند.
جذب نیروهای چند ملیتی در سازمان مجاهدین خلق
در سال 1365 و قبل از حضور مسعود رجوی در پایگاه، مقدمات حضور آنها در پایگاه چیده شده بود و نیروها در آنجا مستقر شده بودند، نیروهایی که بعضا در آنها با ملیتهای مختلف همچون ترکیه، چین، اروپا و.. هم حضور داشتند، نه به صورت اجبار، بلکه با شستشوی مغزی و پذیرفتن آرمانهای سازمان به عضویت آن درآمدند. از جمله عملیات فروغ جاویدان که در بین کشته شدهها افرادی چینی و فرانسوی هم شناسایی شده بود.
سازمان مجاهدین خلق؛ هم پیمان با صدام
خدمات سازمان مجاهدین خلق به رژیم بعث را به دو گروه پنهان و آشکارا میتوان تقسیم کرد که در زیر به بعضی از آنها اشاره میشود:
1-عملیات آفتاب: این عملیات در 8 فروردین 1367 در مرز فکه و به صورت مشترک از طرف عراق و سازمان مجاهدین، با هدف از بین بردن لشکر 77 خراسان انجام گرفت که به آتش کشیدن تمام سنگرها انجامید. مسعود رجوی با پایان یافتن این عملیات آن را “هدیه نوروزی برای ملت ایران خواند.”
2-عملیات چلچراغ: در 28 خرداد 1367 عملیات بزرگی را با هدف تصرف شهر خالی از سکنه مهران آغاز کردند، که با کمکهای صدام بسیار مجهزتر در این عملیات حاضر شدند. آنها طی مصاحبه با خبرگزارهای خارجی مدعی شدند که تصرف تهران کاری ندارد و شعار ” امروز مهران، فردا تهران” را سر دادند.
3-عملیات فروغ جاویدان: این عملیات هم زمان با بمباران پایگاههای هوایی غرب کشور در31 تیر 1367 توسط نیروهای بعثی آغاز و منافقین با استفاده از این فرصت در 3 مرداد 1367 عملیات خود را به نام فروغ جاویدان شروع و تا نزدیکی شهر کرمانشاه پیشروی کردند.
این عملیات هم توسط نیروهای ارتش جمهوری اسلامی در 5 مرداد 1367 تلفات زیادی را در ارتش مجاهدین برجای گذاشت و به عنوان تمام کننده عملیاتهای نظامی ” ارتش آزادی بخش” معرفی شد.
4- عملیاتهای کردانی: عملیاتهایی که بر اساس آن تعدادی از نیروهای مسلح منافقین به مواضع ایرانی حمله و بلافاصله محل را ترک میکنند. مثل عملیات کردانی در مرز مریوان، لشکر 64 ارومیه، لشکر 30 گرگان و..
5- عملیات تپه زنی: منافقین حرکات نظامی خود را با زدن اولین تپه آغاز میکردند تا با انجام عملیاتهای کوچک و سطحی ضمن روحیه دادن به نیروها، پیروزی در عملیات را امکانپذیر کنند.
6-منافقین و اسرای جنگی: صدام به مجاهدین اجازه دادند ضمن آوردن اسرا به پایگاه، با بازجویی یا فریب آنها، با تخلیه اطلاعاتی بتوانند اطلاعات لازم را در رابطه با یگانهای نظامی دریافت کنند.
7-ستون پنجم رژیم بعثی: شکنجه اسرا و خانوادههایشان، بمبگذاری در نماز جمعه، ترور مسئولین کشوری، لو دادن عملیات ها از جمله عملیات کربلای 4، عملیات والفجر مقدماتی، عملیات شهید چمران و عملیات رجایی و باهنر نمونهای از حضور ستون پنجم در جریان 8 سال دفاع مقدس هست.
8-ایجاد ناامیدی و وحشت در بین رزمندگان: کار دیگر منافقین ایجاد ترس و منصرف کردن رزمندگان از حضور در جنگ بود. آنها با ترور خانوادههای رزمندگان و به شهادت رساندن آنها سعی در بازداشتن مردم از حضور در جبههها داشتند.
عملیات مرصاد؛ آخرین نقش مجاهدین خلق در جنگ تحمیلی
این عملیات که توسط سازمان مجاهدین خلق و پس از پذیرفتن قطعنامه 598 توسط آنها برنامهریزی شده بود به عنوان آخرین حضور این سازمان و در پاسخ به عملیات فروغ جاویدان انجام گرفت.
فرماندهی ایران در این نبرد بر عهده شهید صیاد شیرازی و فرماندهی عراق بر عهده مسعود رجوی قرار داشت، که در نهایت با تعداد زیادی کشته و زخمی، با پیروزی ایران پایان پذیرفت.
عدهای از کارشناسان جنگ معتقد هستند، ترور شهید صیاد شیرازی توسط منافقین به سبب شکست سنگینی که در عملیات مرصاد متحمل شده بودند اجرا گردید.
دمیدن جانی تازه بر تن عراق
منافقین در طول 8 سال دفاع مقدس با پیوستن به صدام و با انجام جنایات متعددی که بر علیه مردم ایران و هموطنان خود انجام دادند جانی تازه به کشور عراق و نیروهای بعثی منتقل کردند. آنان با حضور در اردوگاههای اسرای عراقی و تزریق ناامیدی در بین آنها، توهین به رهبر کبیر انقلاب، انتخاب جاسوس با وعدههای دروغین، آبی به آسیاب دشمن ریختن، تا جایی که “عبدالرشید عبدالباطن” بازپرس کادر ریاست جمهوری عراق پس از دستگیر شدن در رابطه با همکاری منافقین با شکنجه دادن اسرای ایرانی نقل کرد:
« منافقین بارها در این زمینه با ما همکاری داشتند و یادم میآید چندین اسیر ایرانی زیر دست آنها بهقتل رسیدند. در برخی از این شکنجهها، خشونت منافقین بسیار بیشتر از ما بود. بسیاری از اسرای ایرانی با اعمال شکنجههای قرون وسطایی توسط منافقین در اردوگاههای شمال عراق در کردستان این کشور به شهادت رسیدند و در قبرستانهای پراکنده در بیابانها و تپههای اطراف این استان دفن شدند.»
در سال 1389، دادگاه عراقی مسعود رجوی و 39 نفر از اعضای مهم سازمان مجاهدین خلق را به جرم جنایت علیه بشریت، طی حکمی به اعدام محکوم کرد. اما از سال 1381 و در پی حمله آمریکا به عراق هیچگونه خبری مبنی بر زنده بودن او در دست نیست.
انتهای پیام/