نامه‌نگاری محرمانه صدام با رئیس جمهور ایران

نامه‌نگاری محرمانه صدام با رئیس جمهور ایران
در گزارش توسط ملیکا رمضانی 0

پس از سال‌ها جنگ و ویرانی، روزهای پایانی جنگ ایران و عراق، به شدت تحت تأثیر معادلات سیاسی و نظامی قرار داشت. در این برهه، صدام حسین، رئیس‌جمهور عراق، به دنبال راهی برای بازگشت به صحنه سیاسی و تحکیم قدرت خود بود. او دریافته بود که باید با ایران که به‌عنوان همسایه‌ای قدرتمند شناخته می‌شد، به توافقی دست یابد. از این رو، صدام با ارسال مجموعه‌ای از نامه‌های پرمعنا به هاشمی رفسنجانی، رئیس‌جمهور وقت ایران، تلاش کرد تا درهای گفت‌وگو را باز کند. این نامه‌ها، با هر کلمه و هر جمله، نشان‌دهنده هیجان و استیصال یک رهبر در آستانهٔ تصمیم‌های سرنوشت‌ساز بودند. در این گزارش از سایت گلف، با کاوش در محتوای این نامه‌ها و تحلیل موقعیت‌های کلیدی، به بررسی این لحظات سرنوشت‌ساز خواهیم پرداخت.

مقدمه‌ای برای مذاکرات جدید

آورنده‌ی نامه از عراق به نمایندگان ایران تأکید کرده بود که این پیام، نقطه شروعی برای مذاکرات جدید است و از اهمیت بسیاری برخوردار است.
پس از پذیرش قطعنامه ۵۹۸ از سوی ایران و عراق و پایان جنگی طولانی، صدام حسین با ارسال نامه‌هایی پی‌در‌پی از اوایل اردیبهشت ۱۳۶۹، تمایل خود را برای برگزاری مذاکرات مستقیم و بدون حضور سازمان ملل اعلام کرد. این نامه‌ها، مقدمه‌ای بر تلاش‌های او برای بازگشایی گفت‌وگوهایی تازه و مستقیم میان دو کشور بود.

صدام و بازی با امتیازات

رژیم جاه‌طلب صدام حسین، که به دنبال تحقق آرزوهای جنگ‌طلبانه‌اش و اشغال کویت بود، بیش از هر چیز نیاز داشت از جانب همسایه قدرتمند شرقی خود، یعنی جمهوری اسلامی ایران، اطمینان خاطر پیدا کند. به همین دلیل، با وعده اعطای امتیازاتی که طی ۸ سال جنگ از ایران دریغ شده بود، سعی داشت زمینه را برای حمله به کویت و ورود به جنگی جدید فراهم کند، تا با خیالی آسوده به‌سوی اهداف توسعه‌طلبانه‌اش قدم بردارد.

اولین نامه صدام؛ فراخوانی به صلح پیش از لشکرکشی

تا اوایل سال ۱۳۶۹، مذاکرات صلح میان ایران و عراق در نیویورک، به‌مانند یک دوی ماراتن طولانی و نفس‌گیر بود. عراق با تمام قوا تلاش می‌کرد از مسیر دیپلماتیک به اهدافی دست یابد که در میدان جنگ موفق به کسب آن نشده بود. در نتیجه، این مذاکرات طی یک سال و نیم، پیشرفتی چندان نداشت و نوسانات روابط دو کشور همچنان ادامه داشت.
در همین راستا، صدام حسین برای تسریع روند مصالحه، پیشنهاد دیدار سران ایران و عراق در شهر مکه مکرمه را مطرح کرد. این پیشنهاد با حمایت یاسر عرفات، رهبر فلسطین نیز همراه بود. با تصمیم صدام برای حمله به کویت، او در اوایل اردیبهشت ۱۳۶۹ برابر با ۲۶ رمضان ۱۴۱۰، نامه‌ای خطاب به رهبر و رئیس‌جمهور ایران نوشت.

او در این نامه، پیشنهاد ملاقات سران دو کشور در مکه را به‌منظور حل و فصل اختلافات ارائه داد و با استناد به «اصل شتاب در کار نیک»، خواستار برگزاری این نشست در دومین روز عید فطر یا هر زمان مورد توافق طرفین شد.
هاشمی رفسنجانی، رئیس‌جمهور ایران، در پاسخ به این نامه، با استقبال از هرگونه پیشنهادی که به صلحی جامع میان دو کشور منجر شود، تأکید کرد که تا زمانی که عراق بخش‌هایی از سرزمین ایران را در اشغال خود نگه دارد، روند صلح ناتمام خواهد ماند یا به شکست خواهد انجامید.

نامه دوم صدام؛ موافقت با مذاکره مستقیم در ژنو

پس از دریافت پاسخ ایران، صدام حسین در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۳۶۹ با پیشنهاد ایران مبنی بر مذاکره بدون واسطه سفیران دو کشور در ژنو موافقت کرد. این نامه دوم در جلسه شورای عالی امنیت ملی ایران بررسی شد، و اکثریت به این نتیجه رسیدند که عراق در حال دنبال کردن مسیر صلح است.
در پی این موافقت، مذاکرات محرمانه میان ایران و عراق از اواخر اردیبهشت تا پایان شهریور ۱۳۶۹ در ژنو آغاز شد. در این مذاکرات، ایران قدم‌به‌قدم خواسته‌های خود را مطرح می‌کرد و در مقابل، صدام حسین نیز به‌تدریج از مواضع خود عقب‌نشینی می‌کرد. با گذر زمان مشخص شد که صدام به‌دلیل طرح‌ریزی برای حمله به کویت، به کاهش تنش با ایران نیاز دارد و در این امر نیز عجله دارد.
رئیس‌جمهور ایران در پاسخ به نامه دوم صدام حسین، در ۲۸ خرداد ۱۳۶۹ تأکید کرد که ایران از محدود کردن مسیر صلح به مذاکرات مستقیم خودداری خواهد کرد. او همچنین تصریح کرد که در طول مذاکرات مقدماتی، دبیر کل سازمان ملل در جریان روند مذاکرات قرار خواهد گرفت و در صورت نیاز، از نظرات و ابتکارات او برای تقویت صلح بهره گرفته خواهد شد. این پاسخ نشان از موضع قاطع ایران در حفظ نظارت بین‌المللی بر روند صلح بود.

نامه سوم صدام؛ تمایل برای اعزام نماینده و بررسی صلح

پس از دریافت پاسخ ایران، صدام حسین در ۲۵ تیر ۱۳۶۹، طی نامه‌ای مختصر، آمادگی خود را برای ارسال نماینده‌ای به ایران اعلام کرد تا در خصوص برقراری صلح و اطلاع از دیدگاه‌های ایران در زمینه تسهیل اجرای آن، گفتگو کند.
در این نامه، صدام حسین پیشنهاد کرد که طارق عزیز، وزیر امور خارجه عراق، به همراه برزان تکریتی، برادر ناتنی او، به ایران سفر کنند. ایران نیز به‌شرط پذیرش معاهده ۱۹۷۵ الجزایر توسط عراق، با این پیشنهاد موافقت کرد. این تصمیم در جلسه شورای عالی امنیت ملی در ۳۰ تیر ۱۳۶۹ به تصویب رسید و ایران معاهده الجزایر را به‌عنوان «خط قرمز» خود اعلام کرد  و از این زمان، مذاکرات محرمانه میان ایران و عراق در ژنو تا پایان شهریور ۱۳۶۹ ادامه یافت.

در مراحل اولیه مذاکرات، نمایندگان عراق سعی کردند پیشنهاد تدوین معاهده‌ای جدید به‌جای معاهده ۱۹۷۵ الجزایر را مطرح کنند، اما این پیشنهاد به‌طور قاطع از سوی ایران رد شد. همچنین، عراق بر کنار گذاشتن بند ۶ قطعنامه ۵۹۸ که به تعیین مقصر جنگ مربوط بود، اصرار ورزید؛ اما ایران با این درخواست نیز مخالفت کرد و به اصول خود پایبند ماند.

چهارمین نامه صدام؛ ارسال با هواپیمای اختصاصی برای صلح فوری

حدود دو هفته پس از نامه قبلی، صدام حسین در ۸ مرداد ۱۳۶۹ پیش‌نویس نامه‌ای مفصل در ۱۳ بند تهیه کرد و آن را با شتاب و توسط هواپیمای اختصاصی به ژنو فرستاد تا هرچه سریع‌تر به دست رئیس‌جمهور ایران برسد.

در این نامه، صدام قصد داشت در صورتی که ایران با مفاد آن موافقت کند، نامه را امضا کرده و به‌صورت رسمی با پیک ویژه برای رئیس‌جمهور ایران ارسال نماید. این نامه شامل پیشنهاد جامعی برای اجرای قطعنامه ۵۹۸ بود، اما نکته کلیدی آن پذیرش نوعی مشارکت ایران و عراق در اروندرود (شط‌العرب) بر اساس خط تالوگ بود. این در حالی بود که ایران باید از برخی از بخش‌های قطعنامه، به‌ویژه بند مربوط به مقصر جنگ، صرف‌نظر می‌کرد.

این نامه در روز چهارشنبه، ۱۰ مرداد ۱۳۶۹ توسط نمایندگان ایران، علی خرم و جواد ترک‌آبادی، به هاشمی رفسنجانی تحویل داده شد. آورنده‌ی نامه از عراق تأکید کرده بود که این پیام سنگ‌بنای مذاکرات آتی صلح میان دو کشور است و از اهمیت بالایی برخوردار است.

در این نامه، صدام حسین پیشنهاد ملاقات فوری سران دو کشور را مطرح کرد و آمادگی عراق را برای عقب‌نشینی از مناطق اشغالی ایران و آزادی اسرا اعلام نمود. وی چارچوبی برای بررسی وضعیت شط‌‌العرب ارائه داد که در نهایت به ترک معاهده ۱۹۷۵ الجزایر منجر می‌شد. او همچنین خواستار نادیده گرفتن بند ۶ قطعنامه ۵۹۸ شد، که به تعیین مقصر جنگ اشاره داشت، زیرا به عقیده وی این بند نه‌تنها به صلح کمکی نمی‌کرد بلکه موانع جدیدی ایجاد می‌نمود.
در بند ۱۲ نامه، صدام درخواست کرد که کمک‌های بین‌المللی موضوع‌ بند ۷ قطعنامه ۵۹۸، به‌صورت برابر میان ایران و عراق تقسیم شود. در پایان نامه نیز پیشنهاد بازگشایی سفارتخانه‌های دو کشور را مطرح کرد. او در پایان هم نوشته بود:

“آنچه به نظر ما صلح دائمی و همه‌جانبه را بین عراق و ایران محقق می‌سازد، همین است که در این نامه آمده است و صلح حقیقی، همه‌جانبه و سریع را که خواستار آن هستیم، همین است.”

درس‌هایی از صلح در برابر جنگ

در پایان این گزارش درمی‌یابیم که تلاش‌های صدام حسین برای برقراری صلح با ایران، نه تنها نشانه‌ای از استیصال و ضعف او بود، بلکه بیانگر عزم راسخ جمهوری اسلامی در پاسداری از سرزمین و منافع ملی‌اش نیز به شمار می‌رفت. درحالی‌که صدام با رویاهای اشغالگری و قدرت‌طلبی خود در تلاش بود تا با دیپلماسی گام‌هایی به‌سوی توافق بردارد، ایران با قدرتی مثال‌زدنی و پشتوانه‌ای مردمی، همواره بر اصول خود تأکید داشت. این نبرد نماد صلابت و اراده یک ملت بود که هرگز از اصول خود دست نمی‌کشید.

انتهای پیام/

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *