كتاب ايستگاه دهلران، به كوشش مرضيه نظرلو، تلاش دارد تا با گردآوري خاطرات حسن رنجبر كهن، به بازگويي گوشهاي از فعاليتها و كوششهاي ايثارگراني كه در ايستگاههاي صلواتي خدمت رساني ميكردند، بپردازد. تلاشي كه تا كنون كمتر مورد توجه پژوهشگران عرصه دفاع مقدس قرار گرفته و تا اندازهاي از ديد نويسندگان كتابهاي جنگي پنهان مانده.
كتاب ساختاري مصاحبهگونه دارد كه شيوه مرسوم و استانداردي در تاريخ شفاهي است. مصاحبه كننده با طرح سوالات هدفدار و برنامهريزي شده، سعي ميكند تا خاطرات مفيد و ارزشمندي را از ذهن غبار گرفته گوينده خاطرات بيرون كشيده و در حافظه تاريخ ثبت كند. مصاحبه با معرفي خاطرهگو آغاز ميشود كه در ادامه به بيان خاطراتي از كودكي حسن رنجبر و خاطرات وي از جنگ جهاني دوم و كودتاي بيست و هشت مرداد و انقلاب اسلامي و جنگ تحميلي ميانجامد.
كتاب از سه فصل اصلي تشكيل شده است؛ فصل اول دربرگيرنده خاطرات حسن رنجبر از بدو تولد تا آغاز جنگ است. فصلي كه خاطرات خواندني و كارآمدي در آن به چشم نميخورد. خاطرهگو صرفاً به نقل خاطرات پراكندهاي از دوران كودكي و تحصيل و مشاغلي كه از سنين نوجواني در آنها فعاليت ميكرده، پرداخته و بخشي ديگر از آن را به درگيريهاي دوران كودتا 28 مرداد و انقلاب اسلامي و روزهاي آغازين جنگ و مشكلاتي كه در رابطه با فعاليتهاي اقتصادياش متوجه بوده، اختصاص داده است. دو فصل بعدي كتاب شامل آغاز جنگ تا احداث ايستگاه صلواتي دهلران و احداث ايستگاه صلواتي دهلران تا پايان جنگ است. فصولي كه به نوعي ميتوان علت و انگيزه پيدايش كتاب را به آن مرتبط دانست. هرچند كه به نظر نميرسد اين گونه كتابها نياز به فصلبندي داشته باشند. معمولا فصلبندي كتاب به منظور جدا كردن زيرشاخههاي متعدد درباره يك موضوع خاص است. ولي در كتاب حاضر، جدا كردن فصول با اين كليت، هيچ كمكي به درك خواننده و دريافت پيش آگاهي از خاطرات نميكند.
باري… در دو فصل آخر كتاب، كه شامل خاطرات پنج ساله حسن رنجبر از جبهه و راهاندازي ايستگاه صلواتي در كرخه و دهلران است، عليرغم جذابيتهاي ذاتي نوع فعاليت خاطرهگو، متاسفانه مصاحبهكنندگان محترم، احتمالاً به دليل عدم تجربه و آگاهي نسبت به مسايل جبهه و جنگ و اتفاقات مهمي كه آن زمان در آن خطه از كشور به وقوع پيوسته، عنان اختيار را در كف خاطرهگو رها كرده و بدون هدايت آگاهانه، صرفاً به ضبط خاطرات به شدت شخصي مصاحبهشونده اكتفا كردهاند. مثلاً در جايي از كتاب، مصاحبهكننده از نحوه كمكرساني به مناطق ميپرسد ولي خاطرهگو به جاي آنكه پاسخ شايستهاي به اين پرسش بدهد، دو صفحه از كتاب را با خاطرهاي از رساندن بار نمك با كاميون به جبهه پر ميكند! يا در جايي ديگر در پاسخ به اين پرسش كه اقلام مورد نياز را از كجا تهيه ميكرديد، خاطرهگو دو خط اول را به پاسخ و سه صفحه ديگر را به نقل خاطرهاي از ساختن يك ميللنگ براي كارخانه يخسازي اختصاص ميدهد. مقصود آنكه، خواننده به اميد يافتن ذهنيت جامع و كاملي از ساختار ايستگاههاي صلواتي و نحوه تجهيز شدن و مديريت آن، اين كتاب را خريداري كرده ولي آنچه در پايان كتاب حاصل ميكند تنها مشتي خاطرات شخصي آقاي حسن خان رنجبر كهن است. شايد بهتر بود كه مصاحبهكنندگان محترم، پيش از شروع مصاحبه، به اندازه كافي درباره موضوع مورد مصاحبه اطلاعات كافي بدست ميآوردند، سپس به سراغ خاطرهگو ميرفتند تا بتوانند حفرههاي تاريخي اين بخش از تلاشهاي ايثارگران دفاع مقدس را به وضوح به تصوير درآورند.