بیانات رهبری - امام خامنه‌ای

بیانات مقام معظم رهبری

صاحبان نشان فداکاری و ایثار در عملیات بیت المقدس

این دیدار در تاریخ ۱۳۶۸/۰۷/۰۵در حضور فرماندهان عملیات بیت المقدس جهت اعطای نشان و قدردانی برگزار شد.

بسم الله الرّحمن الرّحیم

اوّلاً به برادران عزیزى که اوّلین نشان افتخار و نشان حضور فداکارانه‌ی در جنگ را در جمهورى اسلامى دریافت کردند، صمیمانه تبریک عرض می کنم. به نیروهاى مسلّح هم تبریک عرض می کنم که بالاخره این رسم و سنّت مطلوب ‌قدردانىِ مشخّص و معیّن از کسانى که فداکارى کردند را شروع کردند و با «نشان»ها آن را همیشگى ساختند. این «نشان» اوّلاً نشان سپاسگزارى و قدردانى جمهورى اسلامى از شما عزیزانى است که یک خدمت بزرگ و ارزنده را در جنگ تحمیلى از خودتان نشان دادید.

ثانیاً این یک یادگار ماندنى است تا در آینده همه بدانند که در یک فصل بسیار خطرناک و دشوار از زندگى و تاریخ جمهورى اسلامى، صاحبان این نشان ها چه فداکاری‌اى نشان دادند، چه عظمت انسانی‌اى از خودشان بُروز دادند. و این نشان، یک کار سمبلیک است؛ وَالّا قدر کار شما بیش از این ها است. امیدواریم که همه‌ی ملّت و کشور و مسئولین، قدر شما و مجاهدات شما را بدانند و ‌ان‌شاءالله‌ همیشه از شماها قدردانى کنند.

نکته‌ی دیگر این است که اگرچه ما به چند ده نفر از برادران «نشان» دادیم و از آنها عملاً و رسماً قدردانى شد، امّا کسانى که درخور این نشان ها هستند، فقط این جمعى که امروز نشان گرفتند، نیستند. همان‌طورى که برادران بیان کردند، عملیّات‌هاى بزرگ دیگرى در جبهه بوده و رشادت هاى بزرگى در آن عملیّات‌ها نشان داده شده و چهره‌هاى گمنام، بی‌ادّعا، کم‌ادّعا، متواضع، گوشه‌گیر ‌چه ارتشى، چه سپاهى، چه از آحاد نیروهاى بسیجى بوده‌اند و هستند که شایسته و درخور آن هستند که مورد احترام و قدردانى قرار بگیرند. و ‌ان‌شاءالله‌ در آینده باید این کارها انجام بشود و یکى از برنامه‌هایى که ستاد کل تعقیب خواهد کرد ‌ان‌شاءالله‌ چه مباشرتاً و مستقیماً، چه به‌وسیله‌ی دستگاه‌هاى دیگر باید همین باشد که افرادى که در طول این سالیان فداکارى کردند ‌چه امروز در خدمتند، چه بیرون خدمتند شناخته بشوند و برآورده و برکشیده بشوند و به آن‌ها احترام بشود، از آن‌ها قدردانى بشود.

عمل خیر هیچوقت از بین نمی رود؛ عمل خیر هست. آن شبى که شما تا صبح بیدار ماندید، آن ساعات متوالی‌اى که شما در قرارگاه‌تان نشستید و این طرح ها را ریختید، آن حضور شجاعانه‌اى که شما در یکى از روزها در صحنه‌ی جنگ داشتید، آن قدرت روحی‌اى که شما از خودتان نشان دادید که نیروهاى شما را جلو برد و نیروى دشمن را سرکوب کرد، حتّى آن گلوله‌اى که شما شلّیک کردید یا دستور دادید شلّیک بشود، همه‌ی این ها و هر یک از این ها یک حادثه‌اى نبود که یک روز واقع شد بعد هم تمام شد؛ نه، عین آن حادثه الان موجود است. در کجا؟ در دو جا موجود است، و اگر خواستید، بگویید سه جا؛ که سوّمى را به قدر این دو خیلى اهمّیّت نباید داد؛ گاه هست و گاه نیست.

امّا آن دو جاى اصلى که هست: اوّل در میزان الهى و علم الهى و دفتر محاسبه‌ی الهى که «لا یُغـادِرُ صَغیرَةً وَلا کَب‌ـیرَةً اِلّاِّ اَحصىّْها وَ وَجَدوا ما عَمِلوا حاضِرًا»؛ هیچ کار کوچک و بزرگى از شما سر نزده مگر اینکه در آن صحیفه و در آن لیست الهى نوشته شده است، موجود است و تمام نخواهد شد؛ و در روز قیامت آن عمل شما به شکل چیز شیرین و مطلوب و دلنشین و آرام‌بخش و نجات‌بخشى مجسّم خواهد شد. این یک جا که آن کارى که شما در ساعتى، در لحظه‌اى، در زمانى انجام دادید، در آنجا باقى است.

دوّمین جایى که کار شما باقى است، عبارت است از همین وضع موجود شما. مگر شما نمیگویید که جمهورى اسلامى یک نظام مستقرّ نیرومندى است؛ خیلى خب، این مستقر بودن و نیرومند بودن عبارت است از یک مجموعه‌اى ‌-یا بگویید یک محصولى- که در ذات آن و در خلال آن، کار آن روز شما موجود است؛ اگر آن کار نبود، این مجموعه امروز نبود. مثل آن دانه‌اى که شما در زمین می‌نشانید و یک درخت سیب میشود و در همه‌ی میوه‌هایى که در این درخت سیب وجود دارد، به نحوى این دانه وجود دارد؛ اگر آن نبود، هیچ یک از اینها نبود.

به‌صورت فشرده و اجمالى، اگر شما می‌بینید نظام مستقرّى هست، اگر می‌بینید حرکت بهنگام و بسامانى هست، اگر می‌بینید آینده‌ی روشن و امیدبخشى است، اگر می‌بینید ابّهت جهانی‌اى هست، اگر می‌بینید کشورى هست که در جهت آبادى و عمران و استقلال و سیادت روزافزون دارد حرکت میکند، آنچه امروز وجود دارد فشرده‌شده و متراکم‌شده‌ی همان هزاران کارى است که شماها در طول زمان انجام دادید؛ محصول یا مجموعه‌ی آن، شده این؛ هر کدام از آنها نبود، این نبود. اگر نبود تلاش آن شب شما که تا صبح زحمت کشیدید تا نیروها را در سنگرها مستقر کنید یا از آب عبور بدهید یا دشمن را دُور بزنید یا در مراکز کمین مستقر بشوید یا آمادگی‌ها و یا نقشه را به وجود بیاورید، امروز این نبود. پس آن تلاش شما در این وضع موجود ما مستقر است؛ تا قیامت و تا این وضعیّت هست، آن تلاش هم هست.

سوّم، حافظه‌ی ملّت ها و خاطره‌ی تاریخ است که گفتیم گاهى هست و گاهى نیست؛ خیلى هم به قدر آن دو مهم نیست، امّا خالى از اهمّیّت هم نیست. تاریخ ما و آینده‌ی ما و گزارش گزارش گران و یاد یادآوران، کارهاى شما را و تلاش هاى شما را همواره در خود حفظ خواهد کرد. بنابراین آن کارها موجود است.

از نیروهاى سپاه و ارتش افراد زیادى بودند و هستند؛ بعضى شهید شدند، بعضى بحمدا‌لله‌ زنده و سرِپا هستند که تلاش هاى زیادى کرده‌اند و ‌ان‌شاءالله‌ بایستى شناسایى بشوند، نامشان مشخّص بشود و ‌ان‌شاءالله‌ قدردانىِ مشخّص و مجسّم و متبلور در «نشان»، از آنها انجام بگیرد. و برادرها بگردند. البتّه لیست‌ها محفوظ و گزارش ها مشخّص است؛ خیلى هم زحمت ندارد. این شروع کار بود؛ ‌ان‌شاءالله‌ در ادامه‌ی کار، حقوق همه‌ی کسانى که ذی‌حقّ در این زمینه هستند، بایستى حفظ و رعایت بشود.

و امّا یک نکته درباره‌ی آینده ‌این ها مربوط به گذشته بود این است که برادران! نیروهاى مسلّح جمهورى اسلامى باید قوى بشوند؛ قدرت دفاعى ما باید بالا برود. این دو کلمه حرف است، امّا پشت سرِ این حرف، هزاران تلاش است. اگر تلاش نکردیم، نخواهد شد؛ اگر نشد، ملّتمان و کشورمان و انقلابمان و نظام جمهورى اسلامى تهدید خواهد شد. آن‌جورى که من فهمیده‌ام ‌که باید برطبق این فهم خودم عمل بکنم، تکلیف شرعى من است؛ و هر کسى که در نیروهاى مسلّح هست، موظّف است برطبق همین روال عمل بکند این است که ما باید ارتش را و سپاه را به‌عنوان دو سازمان، دو بازوى مسلّح، دو تشکیلات ‌-که امام تا آخرین روزها اصرار داشتند که این دو سازمان باید بماند و قوى بشود نگه داریم و تقویت کنیم؛ و ارتش و سپاه، هر کدام تشکیلات خودشان را به بهترین وجه ممکن اداره کنند؛ و ستاد کل هم که با وظایف مشخّص و معیّنى تشکیل شد ‌که خبرش را شنیدید برنامه‌ریزی‌هاى کلّى و سیاست‌گذاری‌هاى عمومى نیروهاى مسلّح را خواهد کرد.

این دو سازمان هر دو مثبتات و درخشندگی‌ها و نیز کمبودها و کاستی‌ها و ضعف هایى دارند؛ هم باید کاستی‌ها برطرف بشود و ضعف ها تبدیل به قوّت بشود، و هم باید درخشندگی‌هاى هر یک از این دو سازمان براى دیگرى درس و آموزش و الگو بشود. هر کدام یک امتیازاتى دارند که آن امتیاز، امتیاز مطلوبى است، یادگرفتنى است، پیروی‌کردنى است؛ هر کسى ندارد، یاد بگیرد؛ هر کسى ندارد، پیروى کند. هر کدام هم ضعف ها و نقص هایى دارند که باید برطرف بشود. اینکه گفته بشود ما می خواهیم به نفع ارتش سپاه را ضعیف کنیم، یا به نفع سپاه ارتش را ضعیف کنیم، این حرف به‌طور قاطع وجود نخواهد داشت و ندارد. البتّه در گذشته هم تا آنجایى که من از سیاست ها و تدابیر حضرت امام (رضوان ا‌لله‌ علیه) و کارى که بر اساس تدابیر ایشان از سوى مسئولین و جانشین محترم ایشان انجام می گرفت اطّلاع دارم، چنین چیزى وجود نداشته. البتّه شایعه و سوءظن و روح وسوسه و نگرانى دائمى و قَلَق و اینکه چه خواهد شد و این کار به چه نیّتى انجام گرفت ‌از این قبیل چیزها همیشه بوده؛ امّا نخیر، ما بحث امروز را داریم می کنیم.

محقّقاً ارتش و سپاه دو سازمانند و موازى هم نیستند. مأموریّت ارتش با مأموریّت سپاه علی‌الاصول متفاوت است؛ دو مأموریّت است. هر دو هم نیروى مسلّحند؛ هر دو هم نظامی‌اند. هر کس بگوید نیروى سپاه یک نیروى انتظامى است، برخلاف آن چیزى که نظر ما است و دنبال آن هستیم حرف زده و حرفِ بیخود زده.
هر کس بگوید که سپاه یک نیروى ویژه است ‌به معناى کوچک کردن و کوچک گرفتن آن بیخود گفته. نخیر؛سپاه هم یک سازمان رزمى است، یک سازمان نظامى است، مأموریّت مشخّصى هم دارد. ما این مأموریّت ها را به‌طور رسمى به هر سازمانى ابلاغ خواهیم کرد؛ هر دو سازمان باید بنشینند حدود و مرزهاى دقیق این مأموریّت ها را طبق تدبیرى که داده می شود، معیّن بکنند و برطبق آن، هر سازمانى خودش را بسازد و تکمیل کند، کمبودهایش را جبران کند و در کنار هم و مکمّل یکدیگر مشغول کار و تلاش براى تجهیز یک نیروى دفاعى کامل باشند؛ این آن چیزى است که ما انتظار داریم. ستاد فرماندهى کل که تشکیل شده، از عناصر کلّاً نظامى تشکیل شده؛ یعنى ما در ستاد فرماندهى کل، غیر از برادران روحانی‌اى که براى مأموریّت هاى مشخّصى حضور دارند، غیرنظامى نداریم؛ یا ارتشی‌اند یا سپاهی‌اند و یا بسیجى؛ یک مجموعه‌ی نظامى کامل امور نیروهاى مسلّح را در سطح سیاست‌گذارى نه در رده‌هاى ستادى معمول سازمان ها اداره خواهد کرد؛ یعنى ستاد مشترک ارتش جمهورى اسلامى کارهاى ستادى خود را ‌همان کارهایى که به‌طور معمول و طبق مقرّرات جارى و روشهاى جارى وجود دارد انجام خواهد داد. ستاد مرکزى سپاه پاسداران هم همان مقرّرات عادّى و معمولى خودش و اداره‌ی ستادى سپاه پاسداران را انجام خواهد داد. ستاد فرماندهى کل، در سطح بالاتر و رده‌ی بالاتر، سیاست‌گذارى و هدایت عمومى نیروهاى مسلّح را ‌-همچنان که در حکم آقاى دکتر فیروزآبادى من اجمالاً ذکر کردم- (۸) به عهده خواهد داشت؛ علاوه بر این و در بلندمدّت، همسان‌سازى و همگون‌سازى حقیقى بین این دو سازمان.

این دو سازمان درست است که دو سازمانند و بنا است دو سازمان بمانند؛ امّا هرچه ممکن باشد، باید به هم شباهت پیدا کنند از جهاتى که باید شباهت پیدا کرد. البتّه چون مأموریّت ها جداگانه است، اقتضائات خاصّى دارد که در آن اقتضائات، آن سازمان مأموریّت خودش را و این سازمان هم مأموریّت خودش را دنبال خواهد کرد و طبیعى است که ممکن است هر مأموریّتى یک اقتضاى خاصّى هم در شیوه‌ی سازمان‌دهى یا بقیّه‌ی چیزها داشته باشد؛ در آن چیزها نخیر، لازم نیست شباهت به هم پیدا کنند، شباهت به مأموریّتِ هم پیدا کنند؛ امّا در آن چیزهایى که دو سازمان رزمى باید به هم شباهت پیدا کنند، بایستى روزبه‌روز به همدیگر نزدیک‌تر، شبیه‌تر، از حال هم آگاه‌تر، به هم مهربان‌تر و نسبت به سرنوشت یکدیگر علاقه‌مندتر باشند؛ حقیقتش هم همین است. یعنى ارتش اگر توجّه بکند، خواهد دید که حضور سپاه پاسداران در کنار او به او کمک خواهد کرد. سپاه هم اگر درست دقّت بکند، خواهد دید که حضور ارتش جمهورى اسلامى ایران در کنار او به او کمک خواهد کرد.

و این ها دو بازو هستند و دو بازو از یک بازو بهتر است. این تعبیر «دو بازو» عیناً تعبیرى است که امام (رضوان ا‌لله‌ تعالى علیه) به خود من گفتند. راجع به همین مسئله‌ی سپاه و ارتش با ایشان صحبت بود، ایشان هر دو بازوى مبارکشان را بلند کردند و گفتند دو بازوى جمهورى اسلامى هستند و باید باشند. حقیقت هم همین است. من هم بدون اینکه در این اعتقاد شکّى داشته باشم، از اوّل اعتقادم همین بوده که این دو سازمان وجود دارند، هر دو لازمند و مکمّل یکدیگرند. خب، تدبیر این است که هر دو سازمان با این دید به مسائل خودشان و مسائل سازمانشان و مسائل سازمان دیگر نگاه کنند، نه با دید حذفى.

ارتش فکر نکند که خب، سپاه پاسداران برادران خوبى هستند، جنگ هم که تمام شد، حالا دیگر ما هستیم. نمی گویم شما برادران ارتش این فکر را می کنید من شاهد همکاری‌ها و علاقه‌مندی‌هاى شما بوده‌ام، هم در جبهه‌ی جنگ، هم بیرونِ جنگ امّا نباید غافل بود از اینکه گوشه‌کنار کسانى این فکر را ترویج کنند و دشمن هم به این کمک کند. سپاه هم نباید فکر کند که خب، ما این همه عملیّات موفّق و پیروز انجام دادیم، دیگر چه کم داریم، چه کسر داریم، چه لزومى دارد که حتماً ارتش هم در کنار ما باشد؟ نخیر؛ ارتش یک سرمایه است، یک ذخیره است؛ اندوخته‌اى براى این ملّت است. هیچ کس به دست خودش نمی‌آید اندوخته‌ی خودش را از بین ببرد! هر دوى این ها همان‌طور که امام فرمودند هرچه فکر می کنم، بهتر از این تعبیر پیدا نمی کنم دو بازو هستند.

آدم عاقل یکى از دو بازوى خودش را قطع نخواهد کرد، ضعیف نخواهد کرد. این دو بازو جز به سود این شخص حرکت نخواهند کرد و جز هماهنگى نخواهند داشت؛ شما اگر هم بخواهید این دستتان با آن دستتان هماهنگى نکند، نمیتوانید؛ به‌طور طبیعى این دو دست با همدیگر حرکت می کنند، با هم هماهنگى می کنند؛ مگر یکى از آنها خداى نکرده فلج باشد، یا شما تمرین کرده باشید و بِزور بخواهید یک چنین چیزى را به یک دستتان تحمیل کنید.

من می گویم براى این کشور تهدید وجود دارد؛ نمی گویم جنگ وجود خواهد داشت ‌ممکن است وجود داشته باشد، ممکن است نداشته باشد امّا تهدید قطعى است. این تهدید کى عملى می شود؟ آن‌وقتی که شما ضعیف باشید، آن‌وقتى که شما اختلاف داشته باشید، آن‌وقتی که شما خداى نکرده وجود نداشته باشید، آن‌وقتی که شما کارایى نداشته باشید،آن‌وقتی که شما آموزش یا تجهیزات یا نیروى انسانى یا انضباط نداشته باشید؛ آن‌وقت آن تهدیدها عملى خواهد شد، وَالّا در مرحله‌ی تدبیرِ دشمن خواهد ماند و امید که بماند و هرگز دشمن این توان را پیدا نکند که به جمهورى اسلامى چشمْ‌زخمى وارد کند.

و البتّه تا شماها باشید و تا شماها خوب باشید ‌-من صریح بگویم تا شماها آماده‌به‌خدمت و پابه‌ رکاب و دامن همّت به کمر زده و کاردان، با چشم باز در صحنه باشید، چشم‌زخمى زده نخواهد شد و دشمن این قدرت را پیدا نخواهد کرد.

من به نیروهاى مسلّح رسیدگى خواهم کرد. وجود ستاد مشترک ارتش و ستاد کلّ سپاه پاسداران و ستاد کلّ نیروهاى مسلّح به معناى عدم حضور و عدم رسیدگى من نیست. من آنجایى که لازم باشد، در همه‌ی امور رسیدگى خواهم کرد؛ و این حق براى من محفوظ است که تا پایین‌ترین رده‌ها وارد بشوم و یک چیزى را سؤال کنم و استفسار کنم و تصرّف کنم.

البتّه سلسله‌مراتب ‌آن‌چنان که مقرّر است به جاى خود محفوظ؛ امّا سلسله‌مراتب مانع از حقّ فرمانده براى رسیدگى در حیطه‌ی فرماندهى به هر شیوه‌اى که مصلحت بداند نیست و از این حق استفاده خواهم کرد؛ براى خدا و براى تجهیز نیروهاى مسلّح به نحو شایسته و براى اینکه ما در این روزگار باید بتوانیم نیروهاى مسلّحمان را نیرومند کنیم، این بازوها باید قدرتمند بشود و این مشت ها باید گره بشود. البتّه ما کسى را تهدید نمی کنیم، از اوّل هم تهدید نکردیم؛ دنیا هم این را می داند. نروند بگویند که جمهورى اسلامى ایران ما را تهدید می کند و دارند خودشان را آماده می کنند. آماده بله؛ ما روزبه‌روز خودمان را ‌ان‌شاءالله‌ بیشتر آماده خواهیم کرد و باید بکنیم وظیفه‌ی مردم هم هست که پشتیبانى کنند امّا نخیر، تهدید نمی کنیم؛ ما در مقابل تهدیدهاى دشمنان که ثابت شده به هیچ اصلى از اصول انسانى پابند نیستند ایستادگى خواهیم کرد.

من ‌ان‌شاءالله‌ دیدارهاى دیگرى هم با شما برادران سپاهى، هم با شما برادران ارتشى به مناسبت‌هاى کارى خواهم داشت و توصیه‌هاى لازم را خواهم کرد، امّا امروز که یک جمع خوبى اینجا جمع شده‌اید، آن چیزى که میخواهم توصیه بکنم، عبارت است از اوّلاً این نکته‌اى که قبلاً گفته شد، یعنى دو سازمان صمیمانه با هم کار کنند؛ اگر صمیمیّت نباشد، طرف مقابل زود می فهمد؛ نباید خیال کرد که ما بِزبان بگوییم «بله، این‌جورى است» امّا در باطن، صمیمیّت نباشد؛ باید بدانیم اگر ما صمیمیّت نداشتیم ‌خداى متعال این‌جورى قرار داده بی‌صمیمیّتى زود فهمیده می شود. آدم هاى بی‌واقعیّت و بی‌صداقت خیال می کنند زرنگند؛ نمی دانند افراد زیادى هستند که با همدیگر می‌نشینند و آدم هایى را به بی‌صداقتى و بی‌صمیمیّتى متّهم می کنند، می گویند فلان‌کس آدم بی‌صداقتى است و آدم صمیمی‌اى نیست، درحالی‌که خود او خیال می کند هیچ کس نفهمیده که او اصرار ورزیده که صمیمى جلوه کند؛ امّا بالاخره حقیقت آشکار شده. در مجموعه‌ها این معنا واضح‌تر از افراد هم خواهد شد. اگر چنانچه یک مجموعه نسبت به مجموعه‌ی هم‌جوار خودش صمیمیّت نداشته باشد، زود آشکار خواهد شد و تناقض ها در عمل، درگیری‌ها، اصطکاک ها آشکار خواهد شد. دو سازمان نسبت به هم صمیمیّت داشته باشند؛ برادرى داشته باشند؛ به هم کمک کنند، هدف را بالاتر از اهداف سازمانى قرار بدهند. متأسّفانه این هدف هاى سازمانى و حتّى کوچک‌تر از سازمانى، وجود دارد. اگر الان به یکى از لشکرها ‌چه لشکر ارتش، چه لشکر سپاه بگویند شما ده بیست تانک یا یک مقدار وسایل و تجهیزات و آشپزخانه و فلان را موقّتاً بدهید به آن لشکر دیگر یا اصلاً بدهید مال خودشان، خواهید دید که از همه‌ی امکانات استفاده می کنند براى ندادن! درحالی‌که آن لشکر هم بنا است بجنگد.

گاهى هم آن لشکر ندارد و احتیاج دارد، و این زیادى هم دارد؛ امّا نمی دهند! این یک چیز رایجى است؛ البتّه مخصوص شما هم نیست، در دستگاه‌هاى غیرنظامى هم همین‌جور است.

باید با این روحیه مبارزه کرد. چه کسى مبارزه کند؟ اوّل خودمان. یعنى حقیقتاً باید گشاده‌دستانه برخورد کرد با دیگران. این یک نکته، که همان برادرى بین ارتش و سپاه است.

و نکته‌ی دوّم این است که مأموریّت هاى دفاعىِ مرزى را خیلى جدّى بگیرید. این را من قبلاً هم بهتان گفته‌ام، الان هم دارم تکرار می کنم؛ هم سپاه و هم ارتش، این خطوط مرزى را مستحکم کنید. و حقیقتاً هیچ بهانه‌اى قابل قبول نیست براى اینکه توجیه کند که خطوط مرزى ما نامستحکم و گسیخته و نامطمئن باشد. هم سپاه و هم ارتش در آن منطقه‌اى که مأموریّت حفاظتش با آن ها است باید با کمال دقّت و مراقبت حضور داشته باشند و از هرگونه سستى، بی‌مبالاتى، سهل‌انگارى و ولنگارى از طرف افراد پایین‌دست و مأمورین پایین‌دست باید بشدّت جلوگیرى و ممانعت بشود.

و نکته‌ی سوّم این است که اساس کار نظام و نیروهاى نظامى با نظم و انضباط است. اگر نظم داشتید، هم نیروى انسانی‌تان، هم سلاحتان، هم امکاناتتان به دردتان خواهد خورد. اگر نظم نداشتید، حتّى اگر نیروى انسانى و سلاح و تجهیزات و امکانات و پول هم داشته باشید، به دردتان نخواهد خورد. آن چیزى که یک لشکر و یک یگان نظامى را از یک توده‌ی انبوه آدم ممتاز می کند، در درجه‌ی اوّل، نظم آن است. شاخصه‌ی یک مجموعه‌ی نظامى نظم است؛ هرچه ممکن است بر نظم و انضباط، به نحو صحیح بیفزایید. اگرچه ممکن است بعضى تصوّر کنند مخاطب در این مورد فقط سپاه است؛ نه، سپاه هم مخاطب است، امّا ارتش هم مخاطب است. متأسّفانه گاهى در برخى از قسمت ها و یگان هاى ارتش هم نشانه‌هاى بی‌نظمى مشاهده می شود که باید نشود.

و امّا امروز یکى از برنامه‌هاى ما معرّفى آقایانى است که اخیراً منصوب شده‌اند و چون ما بنا را بر این گذاشته‌ایم که مراسم ما از معنویّت و حقیقت و صمیمیّت، سرشار باشد، اگر برخى از تشریفات هم در آن انجام نشد، نشد. البتّه من مخالف با تشریفات نیستم تشریفات نظامى البتّه، نه مطلقِ تشریفات؛ من با تشریفات شخصى و در زندگى شخصى صددرصد مخالفم؛ براى خودم مخالفم، اگر دیگران هم نداشته باشند، ترجیح می دهم و نسبت به تشریفات رسمى که گاهى این تشریفات شعار  است و گاهى یک معنا و مفهومى در این تشریفات هست که حائز اهمّیّت است، علاقه‌مند هستم؛ امّا اگر یک وقتى به‌خاطر یک جهت دیگرى، آن تشریفات عملى نشد، از نظر من ایرادى ندارد، که امروز به‌خاطر وضعیّت جاى ما، آن تشریفاتِ مفصّل طبعاً نمی توانست انجام بگیرد. خب، وضعیّت ما طلبگى است؛ با همین طلبگى فعلاً این کار را انجام می دهیم. هویّت و معنویّت و معناى کار مهم است؛ اگرچه حالا خیلى از لحاظ ظواهر آن‌چنان که می خواهیم، نباشد. لذاست که تشریفات آن‌چنانى را نداریم.

من براى ستاد فرماندهى کل، آقاى دکتر فیروزآبادى را ‌که برادر بسیجىِ سابقه‌دار و مورد اعتماد ما هستند منصوب کردم. همان‌طور که گفتم سیاست‌گذارى و کارهاى کلّى و هدایت کلّى و همسان‌سازى و هماهنگ‌سازى دو سازمان بر عهده‌ی این ستاد است و ستاد سپاه پاسداران و ستاد مشترک ارتش براى کارهایشان از طریق ستاد کل اقدام خواهند کرد.

البتّه در هر جا و به هر نحو که لازم باشد، من با فرماندهان ارتش و سپاه دیدارها و ملاقات ها و نظرخواهی‌ها خواهم داشت؛ لکن روال جارى کار این‌جورى خواهد بود که کارها از طریق ستاد کل انجام می گیرد. ستاد کل هم در آن کارهاى ستادىِ دو ستادِ دو سازمان دخالتى نخواهد کرد.

براى ستاد مشترک ارتش جمهورى اسلامى، آقاى سرتیپ شهبازى را منصوب کردم که از برادران بسیار خوب و شناخته‌شده است؛ ایشان هم در صحنه‌ی جنگ بوده که خود من بودم و شاهد بودم، و هم در صحنه‌ی انقلاب ایشان به همراه جمعى ‌در آن اوایل پیروزى انقلاب خدمت بزرگى به ارتش و نیروهاى مسلّح کرده و همیشه جزو همکارهاى خوب ما بوده و برادر شناخته‌شده و خوبى است.

نیروهاى سه‌گانه‌ی ارتش، ستاد مشترک را به‌عنوان مادر خودشان بایستى به حساب بیاورند؛ بدانند که اگر ستاد مشترک تضعیف شد، نیروها تضعیف خواهند شد. نیروها خیال نکنند که اگر ستاد مشترک را دُور زدند، به نفعشان است؛ باید بدانند اگر ستاد مشترک را دُور زدند، به ضررشان خواهد بود. البتّه من این را به‌عنوان روش و خطّ‌مشى به شما گفتم، شما در عمل هم همین را تجربه خواهید کرد و خواهید دید که اگر نیروهاى سه‌گانه‌ی ارتش ستاد مشترک را جدّى نگیرند، کارشان پیش نخواهد رفت؛ بلکه عقب خواهد افتاد. ستاد مشترک حالت مادر و مرکز را براى ارتش دارد و بر سه نیرو حالت اشراف دارد و درحقیقت ستادى است متعلّق به فرماندهى کل. بنابراین تدابیر فرمانده کل از طریق ستاد مشترک به نیروها و به قسمت ها و ادارات و سازمان هاى ارتش ابلاغ خواهد شد.

براى ستاد سپاه پاسداران، برادر بسیار خوبمان آقاى ذوالقدر را ‌که پیشنهاد فرماندهى کلّ سپاه پاسداران بود‌منصوب کردم. البتّه خود من هم شناخت خوبى از ایشان داشتم و این امید را دارم که ‌ان‌شاءالله‌ ستاد کلّ سپاه پاسداران بتواند در طریق منتظم کردن مجموعه‌ی سپاه قدم هاى اساسی‌اى را بردارد؛ البتّه از پشتیبانى فرماندهى کل ‌ان‌شاءالله‌ باید برخوردار باشد و همین‌طور سازمان ها و نیروها و قسمت هاى سپاه پاسداران هم بایست توجّه بکنند که کارهایشان را از طریق ستاد کلّ سپاه انجام بدهند. البتّه این سؤال وجود دارد که شوراى عالى سپاه ‌که شوراى قانونى سپاه است با فرماندهى و ستاد کل در کجا قرار میگیرند؟ این جزو آن نقاطى است که من براى اینکه کار برادران بخوبى انجام بگیرد، ‌ان‌شاءالله‌ در آینده نسبت به آن یک پاسخ روشنى به سپاه خواهم داد؛ اجمالاً این نکته هست. به‌هرحال ما امید زیادى به ستاد کلّ سپاه بسته‌ایم که ‌ان‌شاءالله‌ بتواند با تدبیر، با نظم، با یک برآورد و بررسى و تجزیه و تحلیل منطقى از مسائل، کارها را هرچه بیشتر رو به انتظام ببرد.

برادر عزیزمان آقاى آقارحیم صفوى به‌عنوان جانشین فرمانده کل معرّفى شده‌اند. درحقیقت این برادر، هم شهید است، هم جانباز است، فقط بحمدا‌لله‌ مفقود و اسیر نیستند! حى و قائمِ کامل. ایشان از اوّل جنگ در کردستان بوده‌اند، که من خودم در مراحلى واقعاً شاهد فداکاری‌هاى مخلصانه‌ی این برادر بسیار خوب بوده‌ام. چهره‌اى برجسته، چهره‌اى بااخلاص، صمیمى و خوب که فرمانده کلّ سپاه جناب آقاى رضائى ایشان را معرّفى و پیشنهاد کردند، من هم منصوب کردم و بجا هم هست.

براى فرماندهى نیروى زمینى سپاه، برادر عزیزمان آقاى آقامصطفىٰ ایزدى را منصوب کردم که از برادرهاى بسیار خوب هستند. من خودم هم از سابق نسبت به ایشان ‌یک مقدار از دور و یک مقدار از نزدیک شناخت دارم؛ از آن‌وقتى که ایشان در کردستان بودند و بعد ورودشان در سپاه و فرماندهى و کارها و تلاش مخلصانه‌اى که ایشان یک مدّتى در منطقه‌ی کردستان و بعد هم در منطقه‌ی جنوب انجام دادند. ایشان حقّاً و انصافاً جزو برادرهاى بسیار ارزنده و محبوبى هستند که جا دارد افرادى از قبیل ایشان در این مسئولیّت هاى بالا و خوب باشند.

و برادر عزیزمان آقاى محتاج به‌عنوان جانشین فرمانده نیروى زمینى معرّفى شدند و بنده هم تأیید کردم و حکم دادم. اگرچه با ایشان خیلى همکارى نداشتم، امّا از ایشان هم سوابق شناخته‌شده‌ی خوبى دارم و در جاهایى بوده‌اند که من می‌شناختم.

این مجموعه، برادران عزیزى هستند که امروز بنا بود در اینجا معرّفى بشوند و هر کدام وظایف و شرح کارشان مشخّص است. من توصیه می کنم به همه‌ی برادران عزیز که کمک کنند تا این برادران ‌ان‌شاءالله‌ بتوانند به مأموریّت ها و وظایف مهمّ خودشان عمل کنند.

من لازم است از برادرانى که در طول این مدّت جنگ، تلاش هاى زیاد و مسئولیّت هاى مهم و بالایى داشته‌اند و هنوز نام آنها مطرح نشده تا از آن ها تجلیل بشود، همچنین از شهداى عزیزمان، سرداران شهید، رزمندگان شهید، بسیجیان شهید و همچنین نیروهاى خدماتى شهید ‌-چه نیروهاى درمانى، چه جهاد سازندگى و چه دیگران  به‌صورت کلّى تجلیل بکنم.
امیدوارم که ‌ان‌شاءالله‌ همه‌ی آنها مشمول رحمت و فضل الهى باشند. امیدوارم که خداوند ‌ان‌شاءالله‌ به خانواده‌هاى آن ها صبر و اجر بدهد و برکات خودش را بر آنها نازل کند و شهداى آنها را با شهداى ابرار صدر اسلام محشور کند.
والسّلام علیکم و‌ رحمة‌الله و‌ برکاته