در داستان «سکانس آخر»، سید فیلمنامهاش را که دربارة همرزمان خود در جنگ تحمیلی است تمام میکند، به جز سکانس آخر که هرچه سعی میکند نمیتواند آن را خوب بنویسد. «محمّد» دوست دوران جبهة سید به دنبال او میآید تا با هم به منطقة 659 بروند و مفقودالاثرها را پیدا کنند. محمّد و سید دوربین فیلمبرداری را هم با خود میبرند. همانجا یک پلاک توجه «سید» را جلب میکند. آن پلاک متعلق به جواد دوست قدیمیشان بود. «سید» با دیدن پلاک اشکریزان سکانس آخر را به یاد او مینویسد و به سمت افق حرکت میکند. «محمّد» به دنبالش میرود که یکدفعه صدای انفجار مین میآید. کتاب حاضر، حاوی داستانهای کوتاهی دربارة دفاع مقدس است. دیگر عنوانهای داستانهای این مجموعه عبارتاند از: بوی خردل؛ بهار نارنج؛ کد؛ تنها پر؛ جای خالی سعید؛ خدا حافظ رفیق؛ تلخ گوارا؛ ساعت ۲۵؛ شالکوه و یک پلاک دو کبوتر.
سکانس آخر
موضوع: | داستانهای فارسی -- قرن ۱۴ |
---|---|
محل نشر: | رشت |
نویسنده: | جمشید عباسی |
ناشر: | گیلان |
سال نشر: | 1387 |
شابک: | اطلاعاتی ثبت نشده |
کتابخانه ملی: | http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/1334829 |