محمد هفت سال در عراق اسیر بوده و دو ماه پیش آزاد شده است. مادرش طاهره، برای او نذری کرده است. او نذر کرده در روز عاشورا بر سر خود قمه بزند. روز عاشورا، صدای نی زدن محمد از دور میآید، پدر مواظب است که طاهره خطایی نکند، او سعی دارد طاهره را از ادای نذر منصرف کند، زیرا قمهزدن ممنوع شده است. اما طاهره با قمهای در دست، با گذشتن از ازدحام جمعیت، کنار اسبی که یالهایش قرمز است نذر خود را ادا میکند و جوی خون از فرق سرش روی صورتش جاری میشود. در این کتاب داستانهای دیگری با عنوانهای آنجل، صدایمان میکنند، ناشیانه، دختر کارون، سرباز جنگ، اشتباه آمدهای و… به نگارش درآمده است.
فصل خوب خرمالو
موضوع: | داستانهای کوتاه فارسی -- قرن ۱۴ |
---|---|
محل نشر: | تهران |
نویسنده: | معصومه عیوضی |
ناشر: | انجمن قلم ایران |
سال نشر: | 1388 |
شابک: | اطلاعاتی ثبت نشده |
کتابخانه ملی: | http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/1873740 |