«امید» 13 سال دارد و در شمال کشور با مادرش زندگی میکند. او عاشق تنهایی، جنگل، دریا، فضا و ستارگان است. صدایی مدام از درون او را میخواند. شب از نیمه گذشته است و باز صدا همچنان نام او را میخواند. این بار امید میپرسد تو کیستی؟ کجایی؟ صدایی ظریف و دخترانه که انگار به تازگی به فارسی آموخته پاسخ میدهد من «اورا 81» و این برادرم «تیردا 406» است، ما از منظومة خورشیدی خیلی دوری به سرزمین شما آمدهایم. روز بعد مادرش به او میگوید که اخبار اعلام کرده یک شئ پرنده آخرین بار در منطقة شمال دیده شده است. امید کنار دریا میرود و با سفینة کرویشکلی که از فناوری و تکنولوژی مافوق زیستی شکل گرفته مواجه میشود. دو موجود عجیب و غریب پدیدار میشوند، این دو همان اورا و تیردا هستند و به امید میگویند ما از نژادی متکامل و متمدن میآییم و پیامآور صلح و دوستی هستیم و تو تنها کسی هستی که میتوانیم با او ارتباط برقرار کنیم و تو نمایندة سیارة زمین خواهی بود. امید درمییابد که دیگر این بازی نیست و حقیقتی باورنکردنی پشت این ماجرا نهفته است.
انتخاب شده
موضوع: | داستانهای کوتاه فارسی -- قرن ۱۴ |
---|---|
محل نشر: | تهران |
نویسنده: | بهمن تقی زاده |
ناشر: | انجمن قلم ایران |
سال نشر: | 1388 |
شابک: | اطلاعاتی ثبت نشده |
کتابخانه ملی: | http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/1737126 |