«محمد حسین» برادر «محمدعلی رجایی» بعد از فوت پدر، تحصیل را رها کرده و به تهران میرود تا بتواند کمک خرج خانواده باشد. پس از مدتی محمدعلی نیز به همراه مادرش به تهران، نزد برادرش میآیند. او روزها کار میکند و شبها درس میخواند، دیپلم میگیرد و بعد به سراغ معلمی میرود. نخستین مدرسهای که در آن درس میدهد در شهر بیجار است. پس از آن برای شرکت در امتحانات دانشسرای عالی به تهران بازمیگردد و در رشتة ریاضیات پذیرفته میشود. وی پس از طی این مرحله در مقطع کارشناسی ارشد و در رشتة آمار در دانشگاه تهران ادامه تحصیل میدهد و در مدرسة کمال مشغول به کار میشود. او که از فعالان مبارزات انقلابی بود در 11 اردیبهشت 1342 دستگیر میشود، اما چون نمیتوانند جرم وی را ثابت کنند از زندان آزاد میگردد، رجایی پس از پیروزی انقلاب اسلامی به ریاست جمهوری کشور انتخاب میگردد و در 8 شهریور 1360 در بمبگذاری ساختمان نخستوزیری به شهادت میرسد. نگارنده در هشتمین شماره از مجموعة «قهرمانان انقلاب» در روایتی داستانی زندگی شهیدمحمدعلی رجایی را به مخاطب عرضه کرده است.
ستاره من
موضوع: | رجایی، محمدعلی، ۱۳۱۲ - ۱۳۶۰ -- داستان |
---|---|
محل نشر: | تهران |
نویسنده: | زهره یزدانپناه قرهتپه؛ [ برای] دفتر کودک و نوجوان مرکز آفرینشهای ادبی |
ناشر: | شرکت انتشارات سوره مهر |
سال نشر: | 1388 |
شابک: | اطلاعاتی ثبت نشده |
کتابخانه ملی: | http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/1606996 |