حمیده دختری نوزده ساله بود که در اصفهان، در یک خانوادة مذهبی با عقاید دینی بزرگ شده بود. او از کودکی با کتاب و کتابخوانی آشنایی داشت. زیرا همة افراد خانوادة آنها با کتابخوانی انس داشتند. او کتابهای مذهبی، غیرمذهبی، سیاسی، رمان ایرانی و خارجی، مقاله و تقریبا یک دور کتابهای شهید استاد مطهری را خوانده بود. وجود مادری فهمیده و مومن در کنار حمیده سهم به سزایی در تربیت او داشت. وی قرآن را به خوبی میخواند، معنی آیات را درک میکرد و برخورد عاقلانه و منطقی مادر با امور روزمره بهترین الگوی اخلاقی او محسوب میشد. مادرش سخنران و ادیبی توانا بود. با این وجود حمیده تشنة معارف بود، به همین منظور از هر فرصتی استفاده میکرد و با توکل به خدا عقاید اطرافیان را به چالش میطلبید، تا این که عضو انجمن اسلامی دانشگاه شد و از همان ابتدا به طور فعال در انجمن اسلامی شروع به کار کرد، مخصوصا در امور جنگ و جبهه، با همکاری برادرش امیر و استفاده از یادداشتهای برادرش محسن که شهید شده بود، تحولی در امور فرهنگی انجمن اسلامی به وجود آورد. گفتوگوهای حمیده و بیان حقیقت از زبان او در خلال زندگی و فعالیتش در این کتاب به تصویر کشیده شده است.
حمیده
موضوع: | جنگ ایران و عراق، ۱۳۵۹ - ۱۳۶۷ -- داستان |
---|---|
محل نشر: | اصفهان |
نویسنده: | لطفالله سلطانی |
ناشر: | گفتمان اندیشه معاصر |
سال نشر: | 1388 |
شابک: | اطلاعاتی ثبت نشده |
کتابخانه ملی: | http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/1680592 |