جلد هفتم از مجموعة «رنگینکمان خاک»، حاوی بیست داستان کوتاه فارسی است که به حمایت بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس فارس به چاپ رسیده است. عنوانهای مجموعة داستانهای کتاب عبارتاند از: زخم خورشید؛ مثل همة پدربزرگها؛ مارش نظامی در راهروی بیمارستان؛ به بابام میگم؛ آن عکسها؛ عزیز؛ بزرگراه؛ سلیمه؛ لبخند برف در تاریکی؛ ده دقیقه به یازده شب؛ اسیر؛ راضیه؛ مرد خاکستری؛ تصادف؛ نه مثل لیلی یا مجنون؛ مثل همة این روزها؛ مری جین؛ قالالحسین؛ مرخصی از بهشت و باران یکساله. داستان «مارش نظامی در راه روی بیمارستان» وقایع یک روز کاری، در یکی از بیمارستانهای دفاع مقدس است. خانم دکتری با نام «مرادی» در حین کمک به مجروحان عملیات کربلای 4 ، به سراغ مجروحی با نام «مجید» میرود که موجی است، در همان لحظه صدای فریاد پرستار که به خون «+O» نیاز دارند، مجید را که گروه خونش «+O» است به دادن خون، مجبور میکند. اهدای خون باعث ضعف او میشود و او با توجه به جراحات بسیار، تحمل این ضعف را نداشته و به شهادت میرسد.
مارش نظامی در راهروی بیمارستان
موضوع: | داستانهای کوتاه فارسی -- قرن ۱۴ |
---|---|
محل نشر: | شيراز |
نویسنده: | بیژن کیا؛ با حمایت بنیاد حفظ آثار و ارزشهای دفاع مقدس فارس. |
ناشر: | مرکز نشر زرینه |
سال نشر: | 1388 |
شابک: | اطلاعاتی ثبت نشده |
کتابخانه ملی: | http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/1808802 |