در داستان «دلاور کوچک» مهرداد، در اصفهان کنار خانوادهاش زندگی میکرد. او در آغاز ورود به نوجوانی خدا را با تمام وجود حس کرده بود و هرکاری برای نزدیکتر شدن به پروردگار انجام میداد. او در مجمعها، گروههای مذهبی و مراسم دینی شرکت میکرد. او بارها برای اعزام به جبهه ثبتنام کرده بود، امّا به علّت سن کم مورد قبول واقع نشده بود. مهرداد سرانجام با دستکاری شناسنامه و بالا بردن سن توانست ثبتنام کند و رضایت خانوادهاش را نیز جلب کرد. او ابتدا به ستاد تبلیغات منتقل شد، امّا با اشتیاق زیاد خنثی کردن مین را هم یاد گرفت، در یکی از عملیات سنگین باز کردن یک معبر به عهدة مهرداد گذاشته شد. او در این عملیات زخمی شد و پس از بهبودی دوباره به خط مقدم بازگشت، و سرانجام در سال ۶۶ و در عملیات کربلای چهار شهید شد و ۲ سال بعد پیکرش را یافته و در جوار شهیدان خیبر به خاک سپردند. کتاب حاضر مجموعه داستانهای کوتاه با موضوع ایثار و شهادت و به قلم دانشآموزان استان گلستان است.
نبض قلم
موضوع: | داستانهای کوتاه فارسی -- قرن ۱۴ -- مجموعهها |
---|---|
محل نشر: | گرگان |
نویسنده: | کار مشترکی از معاونت پژوهش و ارتباطات فرهنگی سازمان بنیاد شهید و امور ایثارگران استان گلستان سازمان دانشآموزی استان گلستان |
ناشر: | پیک ریحان |
سال نشر: | 1389 |
شابک: | اطلاعاتی ثبت نشده |
کتابخانه ملی: | http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/2073493 |