ایلیا در بیمارستان با دکتر محمدرضا به گفتگو مینشیند و او از خاطرات زمان جنگ میگوید؛ زمانی که در سوله هایی که به بیمارستانهای صحرایی معروف بود، مجروحینی شیمیایی را به آنجا می آوردند. عراق برای نخستین بار در عملیات والفجر 4 در منطقة 5 شیمیایی زده بود. او به خاطر می آورد که تا آن زمان تجربة بمیاران شیمیایی نداشتند، او گیج شده بود فقط میان سنگرها چرخیده و مجروحان را میدید که همه حالت تهوع داشتند و سرشان را به دیوار سنگر میزدند. تنها کاری که آنها میتوانستند برای مجروحان انجام دهند، تزریق آتروپین و پیشنهاد شستن خود در رودخانة شیلر بود تا سم شیمیایی گاز خردل از پوستشان بیرون برود و بعد آنها را به بیمارستانهای مریوان بفرستند. ایلیا در این کتاب زندگی سارینا، هانا، عظیمه و اتفاقات دوران جنگ را بازگو میکند.
مجنون آدم خوششانسییه سارینا
موضوع: | داستانهای فارسی -- قرن ۱۴ |
---|---|
محل نشر: | تهران |
نویسنده: | نسرین ارتجایی |
ناشر: | روزگار |
سال نشر: | 1389 |
شابک: | اطلاعاتی ثبت نشده |
کتابخانه ملی: | http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/1956615 |