این کتاب در قالب رمان تهیه شده و به زندگی و مبارزات سردار رشید سپاه خراسان و فرمانده لشکر ویژه شهداء، شهید “محمود کاوه” پرداخته است.
در بخشی از این رمان خواندنی آمده است: محمود بسیار جوان بود، جوانتر از آنکه به ترفندها و افسونهای کهنه و کارکشته فتنه و فتنهگران آگاهی کامل داشته باشد زیرا تسط و اشراف به آن همه دسیسه و توطئه و نقشههای دقیق طراحی شده، مستلزم سن و سال بالا، تجربه و اطلاعات تئوریک فوق العاده بود. اما گویی این نسل، نسل بسیار جوانی که این کار عظیم را کرده بود و انقلاب بزرگی را به ثمر رسانیده بود و اکنون از آن محافظت میکرد. ویژگیهایی داشت که از راز و رمزی پیچیده و ماورای محاسبات معمولی نشات میگرفت. فردای آن شب محمود و تنی چند از محافظان بیت راهی کردستان میشدند. میرفتند چشم فتنه را کور کنند. آن شب، شب دیگری بود. اما چطور میشد دل از جماران کند؟ جماران قلب پر تپش جهان بود. میلیونها و میلیونها نفر در سراسر جهان چشم به جماران دوخته بودند و میلیونها قلب به خاطر جماران میتپید. به خاطر «پیر بزرگ» جماران.