داستان هایی که در مورد هشت سال جنگ تحمیلی نوشته شده را می توان به دو گروه کلی تقسیم کرد. گروه اول داستان هایی است که به اختصار آنها را “داستان های جنگی” می نامیم.
در این نوع داستان ها جنگ صرفا آبستن سوژه است و در بطن داستان، دو طرف جنگ یکسانند؛ از آن جهت که انسان هستند. انسان بما هو انسان و جدای از عقاید و ارزش ها؛ با خصوصیات انسانی و مشترکات فطری بین تمام نوع بشر. و آنچه دست مایه ی پرداخت داستان است، همین خصوصیات انسان نوعی است. خصوصیات مشترک مثل حس انتقام یا عشق های انسانی.
گروه دوم این داستان ها را می توان “داستان های دفاع مقدس” نامید.
در این داستان ها، قهرمانان و حوادث و محیط پیرامونی آنان به نوعی با ارزش ها و عقاید شان عجین و نزدیک است؛ کشتن و کشته شدن در راه عقیده و آرمان هاست. جان و مال برای قهرمان داستان در صورتی با ارزش است که در راه عقاید و ارزش هایی که شخص به آنها معتقد است استفاده شود و او را به آنچه دین آن را “تعالی” می نامد نزدیک کند. و خواننده، قهرمان یا اطرافیان قهرمان داستان را که در طول قصه کشته می شوند، در ضمیر خود “شهید” می داند. و بالتبع “عند ربهم یرزقون”. و بعید است نویسنده ای خود به عقاید و ارزش های دینی نزدیک نباشد و بتواند داستان هایی از این دست خلق کند.
داستان های کوتاه حبیب احمدزاده در کتاب “داستان های شهر جنگی” که برنده ی بهترین کتاب داستان کوتاه “دفاع مقدس” در سال 1378 و جزء برترین های بیست سال داستان نویسی دفاع مقدس در سال 1379 شده است، بیشتر از نوع اول است. و شاید بهتر بود به جای جایزه ی بهترین کتاب داستان در زمینه “دفاع مقدس” جایزه ی بهترین “کتاب جنگی” و برترین های بیست سال “داستان نویسی جنگی” به آن اهداء می شد. البته اگر این کتاب را بهترین بدانیم!