سید نقی مظلومی و همسرش پس از بازگشت از بهشت زهرا متوجه حضور سه مهاجم موتورسوار به سوی جوانی جانباز میشوند. آن سه با وارد آوردن ضربههای پیاپی به این جوان او را مجروح میسازند، به طوری که پای مصنوعی جوان طی این ضربات جدا شده و به هوا پرتاب میشود. سید نقی تصمیم میگیرد تا با همسرش، جوان مجروح را به بیمارستانی منتقل سازند. پزشک به هنگام معاینۀ وی از وجود تیری در نزدیکی جمجمه خبر میدهد؛ تیری که پیشتر، پزشکان از بیرون آوردن آن درمانده بودند. سید نقی در ذهن خود مدام به این که چرا مهاجمان به سمت یک جانباز اینگونه حمله کردهاند فکر میکند؛ رازی که سید تقی در سرانجام داستان به آن پی میبرد.
راز ناشناس
موضوع: | داستانهای فارسی -- قرن ۱۴ |
---|---|
محل نشر: | تهران |
نویسنده: | نورالدین آزاد |
ناشر: | شاهد |
سال نشر: | 1386 |
شابک: | اطلاعاتی ثبت نشده |
کتابخانه ملی: | http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/1019904 |