«خط مرزي»، داستان جواني با نام «علي» است كه هنگام جنگ در خط مرزي در سنگر تنها مانده و نميداند با جنازۀ دوستش محسن، چه كند. علي تمام مدت، سرباز دشمن را زير نظر دارد كه او هم تنهاست و تمام توجهش به سنگر علي و حركات وي است. هنگامي كه تشنگي با تمام شدت غلبه ميكند و راه چارهاي نميداند، علي باحركت دست توجه دشمن را جلب كرده و به وي ميفهماند قصد رفتن به كنار بركه و نوشيدن آب را دارد. سرباز مقابل هم كه تنشه است با وي شروع به حركت كرده و هر دو همزمان به آب رسيده و از آن مينوشند. علي با حركات مختلف به طرف خويش ميفهماند كه دوستش شهيد شده و بايد دفن شود. هر دو دست به كار ميشوند و پس از محسن، جنازههاي همرزمان مرد را نيز به خاك ميسپارند. حالا هر دو از يكديگر هراسي ندارند و در كنار هم نشسته، فارغ از هياهوي جنگ، هرآنچه دارند با هم تقسيم ميكنند. اما ناگهان نفير مرگبار خمپاره آنان را به واقعيت بازميگرداند. اين مجموعه دربردارندۀ 16 داستان كوتاه است كه از آن ميان ميتوان بنبست؛ جاده؛ قلب و گلوله؛ شب آخر؛ افسر كرد؛ و بيم و اميد را نام برد.
خط مرزی
موضوع: | داستانهای کوتاه فارسی -- قرن ۱۴ |
---|---|
محل نشر: | تهران |
نویسنده: | منصور ياقوتي |
ناشر: | نگار و نيما (نگيما) |
سال نشر: | 1387 |
شابک: | اطلاعاتی ثبت نشده |
کتابخانه ملی: | http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/1082823 |