مقدمه ی اول. داستان هایی که در مورد هشت سال جنگ تحمیلی نوشته شده را می توان به دو گروه کلی تقسیم کرد. گروه اول داستان هایی است که به اختصار آنها را “داستان های جنگی” می نامیم. در این نوع داستان ها جنگ صرفا آبستن سوژه است و در بطن داستان، دو طرف جنگ یکسانند؛ از آن جهت که انسان هستند. انسان بما هو انسان و جدای از عقاید و ارزش ها؛ با خصوصیات انسانی و مشترکات فطری بین تمام نوع بشر. و آنچه دست مایه ی پرداخت داستان است، همین خصوصیات انسان نوعی است. خصوصیات مشترک مثل حس انتقام یا عشق های انسانی. گروه دوم این داستان ها را می توان “داستان های دفاع مقدس” نامید. در این داستان ها، قهرمانان و حوادث و محیط پیرامونی آنان به نوعی با ارزش ها و عقاید شان عجین و نزدیک است؛ کشتن و کشته شدن در راه عقیده و آرمان هاست. جان و مال برای قهرمان داستان در صورتی با ارزش است که در راه عقاید و ارزش هایی که شخص به آنها معتقد است استفاده شود و او را به آنچه دین آن را “تعالی” می نامد نزدیک کند. و خواننده، قهرمان یا اطرافیان قهرمان داستان را که در طول قصه کشته می شوند، در ضمیر خود “شهید” می داند. و بالتبع “عند ربهم یرزقون”. و بعید است نویسنده ای خود به عقاید و ارزش های دینی نزدیک نباشد و بتواند داستان هایی از این دست خلق کند. داستان های کوتاه حبیب احمدزاده در کتاب “داستان های شهر جنگی” که برنده ی بهترین کتاب داستان کوتاه “دفاع مقدس” در سال 1378 و جزء برترین های بیست سال داستان نویسی دفاع مقدس در سال 1379 شده است، بیشتر از نوع اول است. و شاید بهتر بود به جای جایزه ی بهترین کتاب داستان در زمینه “دفاع مقدس” جایزه ی بهترین “کتاب جنگی” و برترین های بیست سال “داستان نویسی جنگی” به آن اهداء می شد. البته اگر این کتاب را بهترین بدانیم! مقدمه ی دوم. هر چند داستان نویسی قوانین تخلف ناپذیری مثل قانون جاذبه ی زمین یا دمای جوش آب در 100 درجه ندارد و هر نویسنده می تواند بسته به ذوق و استعدادش با رعایت اصول کلی، سبکی نو و منحصر به فرد برای خودش داشته باشد، اما گاهی پخته شدن و جاافتادن یک سبک به تجربه و حوصله ی زیادی نیاز دارد. احمدزاده در کتاب داستان های شهر جنگی سعی در معرفی سبک جدیدی از نوشتن دارد. در این سبک حرف ربط “و” مهره ای جدی است. و نویسنده با به کار بردن پی در پی این حرف و عدم استفاده از افعال تمام کننده، سعی در مجبور کردن خواننده به خواندن ادامه ی کار دارد. اجباری که گاه خواننده را خسته می کند و طناب زمخت داستان پر از حرف ربط را از سر باز می زند: “چرخ زاپاس را از صندوق در آوردم و بعد کماندو آن را جا زد و پیچ ها را بست و جک شل شد و هیکل اتوبوس پایین آمد.” “… و پیرمرد دکمه را فشار داد و در با صدای فس فس بسته شد و من خسته دوباره رفتم در فکر عراقی که اسلحه اش را برداشته بودم و …” علاوه بر خامی سبک، شتاب در به پایان رساندن داستان و تولید اثر نیز به وضوح در داستان های کتاب نمایان است. جملات ویرایش نشده اند، در برخی قسمت ها زبان کلاسیک به جای محاوره و بالعکس استفاده شده، در بعضی قسمت ها تنوع زمان نقل داستان و گاه دقت نکردن بر روی جملاتی مثل”در اتوبوس با فشار دکمه ی پیرمرد راننده به کندی بسته شد.” داستان ها را تا حد یک مجموعه ی آماتوری تنزل می دهد.
داستانهای شهر جنگی
موضوع: | جنگ ایران و عراق، ۱۳۵۹ - ۱۳۶۷ -- داستان |
---|---|
محل نشر: | تهران |
نویسنده: | حبيب احمدزاده؛ مترجم فارسي به انگليسي حسين كرميار ؛ مترجم انگليسي به فارسي اميد پارساييفر |
ناشر: | شركت انتشارات سوره مهر |
سال نشر: | 1387 |
شابک: | اطلاعاتی ثبت نشده |
کتابخانه ملی: | http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/1773989 |