تشکیل گروه صیام
بعد از رسیدن به سن هفت سالگی، تحصیلاتش را آغاز و وارد مقطع دبستان شد. او دوره ابتدایی را در دبستانهای محمدرضا شاه، و سوزنچی کاشان طی کرد و پس از گذراندن دوره متوسطه، به هنرستان نساجی کاشان رفت.
آن زمان وضعیت خفقان و فساد، شرایط جامعه را تحت تاثیر جدی قرار داده بود اما اکبر که بخاطر جو خانواده از وضعیت آگاه و از همان کودکی با الفبای مبارزه و مسائل سیاسی آشنا بود، هیچگاه متزلزل و منحرف نشد. او در بسیاری از مواقع با استادان خود وارد بحث سیاسی میشد و دیگر هم کلاسی هایش را آگاه میکرد.
پایان دوران دبیرستان اکبر با شروع حرکت های انقلابی همراه بود. او با تمام توان در تظاهرات ضد رژیم شاهنشاهی شرکت و با علاقه فراوان، تمام وجودش را در این راه صرف میکرد همینطور بارها به دست مامورین ساواک دچار مجروحیت و یا دستگیری گشته بود. او تصمیم داشت راه و روش پدرش را ادامه دهد، چرا که پدرش یک الگوی به تمام معنا بود. از همین رو به فرائض دینی اهمیت بسیاری میداد وماه محرم و صفر برایش ارزش زیادی داشت. موفقیتش درمقاطع تحصیلی او را به دانشگاهی در اصفهان کشاند اما پس از مدتی دانشگاه را ترک و به کاشان بازگشت تا مانند دیگر مردم در تظاهرات شرکت کند.
یکی از دوستان اکبر در خصوص فعالیتهایش اینگونه روایت میکند: « یک روز با هم از کاشان به تهران رفتیم. من را به سمت میدان امام حسین(ع) به داخل یک کوچه برد. پرسیدم کجا میرویم. از من خواهش کرد که کنجکاوی نکنم. دیگر چیزی نگفتم. به یک خانه رفتیم و داخل خانه جلسه ای برگزار شده بود. اکبر داخل جلسه رفت و من در هال متظر ماندم. اول جسه قرآن خواندند و من مشغول مطالعه یکی از کتابهای شهید مطهری شدم. بعد ها متوجه شدم که اکبر عضو فعال یکی از گروههای انقلابی است.»
از مهم ترین اقدامات زجاجی پیش از انقلاب میتوان به تشکیل گروه کوهنوردی به نام صیام اشاره کرد که در پوشش فعالیتهای ورزشی، به اقدامات سیاسی و مذهبی میپرداخت. او در راهنمایی و ارشاد کردن جوانان هم دوره خود از هیچ تلاشی دریغ نمیکرد. هرچه پیروزی انقلاب نزدیکتر میشد، اکبر نیز فعالیت خود را گسترده تر ادامه میداد.

فعالیت های شهید پس از انقلاب
پس از پیروزی با شکوه انقلاب اسلامی ایران، باب جدیدی از زندگی به رویش گشوده شد. او به ارگان تازه تاسیس جهادسازندگی ملحق شد تا به روستاییان و کشاورزان محروم خدمت رسانی کند. با حمله غیرمنتظره و ناجوانمردانه صدام، اکبر که 22 سال بیشتر نداشت، برای اولین بار به همراه گروه شهید مصطفی چمران، راهی جبهه های جنوب گشت و تا لحظات آخر اشغال خرمشهر، به مقابله با دشمن پرداخت و از خدمت شانه خالی نکرد. پس از آن مدتی در آبادان و سپس در جبهه های سوسنگرد به نبرد علیه دشمن ادامه داد و تجربه بسیار زیادی را از جبهه های مختلف جنوب کسب کرد.
جبهه کردستان، بروز استعداد نظامی شهید زجاجی
بعد از رهسپار شدن به سمت کردستان، تجربیات گرانبهای زجاجی در جبهه های جنوب و تلفیق آن با هوش و استعداد نظامی سرشارش، مسئولیت جدیدی را به او محول کرد. در طی یک ماه مسئول یکی از محورهای عملیاتی در مریوان گشت و از ابزار ها و ادوات نظامی بهترین استفاده را در راستای تجهیز کردن محورعملیاتی مریوان میکرد.
یکی دیگر از فعالیتهای مهم اکبر زجاجی، ایجاد برنامه گشت و شناسایی برای اولین بار در دوران دفاع مقدس بود که از طریق این ایده هوشمندانه ضربات جدی و مهلک به ضد انقلاب واردشد. او تا پای جان برای از بین بردن عوامل ضدانقلاب تلاش کرد؛ میتوان گفت با اقدام های به جا و سنجیده شهید اکبر زجاجی تحولی جدی و اساسی در محورهای عملیاتی پدید آمد.
یکی از همرزمان شهید زجاجی اینگونه از ایشان نقل میکند: « در یکی از گشت و شناساییها که زجاجی با (جناری) رفته بود، وقتی از قلاویزان به سمت دکل میرفتند، گلوله ای به جیپ آنها اصابت کرده و جیپ به ته دره سقوط میکند. در انتهای دره عراقیها مستقربودند و همه فکر میکردیم که آنان شهید شده اند. اما به طور معجزه آسایی، از آن حادثه جان سالم به در بردند و فقط جراحت سطحی برداشتند.»

بازگشت به جبهههای جنوب
زجاجی بار دیگر از جبهههای کردستان به جبهههای جنوب راهی شد و در لشکر 27 محمدرسول الله (ص) در عملیات های مختلف شرکت کرد. در عملیات گسترده و غرور آفرین فتح المبین، به عنوان مسئول اطلاعات و عملیات، مسئولیت شناسایی منطقه عملیات را عهده دار شد و در عملیات رمضان، به عنوان فرمانده گردان، وارد عملیات شد.
اما این پایان راه نبود! مهرماه سال 1361، با شور و اشتیاق فراوان به عضویت سپاه درآمد. با توجه به حضور دائم و موثر در جبهه های مختلف، یک ماه پس از عضویت در سپاه پاسدارن، عنوان جانشینی معاون عملیاتی لشکر27 محمدرسول الله را کسب و جدی تر از گذشته به فعالیت پرداخت. رشادتهای بی مثال و خدمات ارزندهاش، سمت قائم مقام لشکر27 را در تاریخ 8 مردادماه 1362 نسیب او کرد و تا آخرین لحظات زندگیاش در همین عنوان، به خدمت ادامه داد.
یک روح در دو کالبد
ابراهیم همت، و اکبر زجاجی، هر دو همراه و همسنگری جدانشدنی بودند و رابطه معنوی و قلبی آنها همه جا زبانزد بود؛ گویی که تصویر یک روح در دوبدن را به نمایش میکشیدند. علاوه بر اینکه اکبر رفیق دوستداشتنی و یار همیشه همراه سردار گرانقدر خیبر بشمار میرفت، معاون ایشان نیز بود و درست دو روز قبل از شهادت ابراهیم همت، در جزیره عاشقکش مجنون همان سرزمینی که قلبش با در آغوش کشیدن غیورمردان مدافع وطن، دیوانه وار میتپید، به فیض عظیم شهادت نائل آمد و ابراهیم را تنها گذاشت….گرچه ابراهیم، غم فراق اکبر را متحمل نشد و بیتابانه به رفیق دیرینه اش پیوست.

نحوه شهادت
اکبر زجاجی که برای شناسایی منطقه عملیاتی خیبر به خط رفته بود، متوجه دور زدن نیروهای ایرانی، توسط تانک های عراقی شد و بی درنگ فرمانده را از این امر باخبر کرد. نیروهای بعثی متوجه تحرکات عوامل شناسایی ایرانی شده و منطقه را زیر آتش شدید قرار دادند. سرانجام در 14 اسفندماه سال 1362، اکبر زجاجی پس از سالها تلاش و و فداکاری در جبهههای نبرد در جریان عملیات خیبر براثر اصابت ترکش خمپاره به فیض عظیم شهادت نائل آمد. جسم بیجان این شهید والا مقام در گلزار شهدای شهر کاشان برای همیشه آرام گرفت.
بخشی از وصیتنامه شهید اکبر زجاجی
به برادراني كه از جبهه آمده اند بگوييد چه كرده ايد. اينها را بنويسيد. اينها را ضبط كنيد.به خدا قسم ارزشمند است فردا اينها يك كتاب مي شود جنگ ما جنگي نيست كه تمام شود.
ولايت فقيه ولايت فرد نيست ؛ جريان است. جرياني به درازاي همه تاريخ و به امتداد بعثت همه انبياء الهي. ولايت فقيه در حقيقت ولايت فقه اسلام، مكتب اسلام و ولايت خداست.