سردار شهید غلامعلی پیچک

شهید غلامعلی پیچک

صدای شهید

عکس‌های بیشتر

مزار شهید روی نقشه

فیلم‌های مرتبط

کتاب‌های مرتبط

عملیات‌ها

مشخصات
نام و نام خانوادگی غلامعلی پیچک
نام پدر اسماعیل
تاریخ تولد 1338
محل تولد اطلاعاتی موجودی نیست
شهادت
تاریخ شهادت 1360-09-20
منطقه شهادت ارتفاعات برآفتاب
عملیات اطلاعاتی موجودی نیست
مزار گلزار شهدای تهران
مزار شهید غلامعلی پیچک
گل لاله شادی روح شهید غلامعلی پیچک صلوات
1

“بگذار بگویند حکومت دیگری بعداز حکومت علی(ع) به نام حکومت خمینی با هیچ ناحقی نساخت تا… سرنگون شد! ما از سرنگونی نمی‌ترسیم، از انحراف می‌ترسیم!”

شهید غلامعلی پیچک                                                                                                                                                                                                                        

برگی از دفتر تاریخ ورق خورد، سال 1338 در یکی از محله‌های تهران پا به عرصۀ هستی گذاشت. خانواده‌اش اشخاصی مذهبی، با ایمان و پاکدامن بودند؛ نامش را از روی اردات و عشقی که به مولا امیرالمؤمنین داشتند غلامعلی نهادند. پدر ش کارمند باخدا و آبرومندی بود و در تربیت او از هیچ‌‌گونه تلاش و کوششی دریغ نکرد. سال 1343، غلامعلی درحالیکه 5 سال سن بیشتر نداشت وارد محیط مدرسه شد و در راه کسب علم فعالیتش را آغاز نمود. او که پسر باهوش و مستعدی بود، توانست هر سال شاگرد ممتاز شود و دورۀ ابتدایی را با نمره‌های عالی به اتمام برساند؛ هنگام ورود به مقطع دبیرستان با وجود سن کمش جثه‌اش نسبت به هم‌سن و سالانش درشت بود، او به دانش و یادگیری علاقۀ فراوانی داشت و با شور و اشتیاق به فراگیری علم و ادامه دادن به تحصیلاتش می‌پرداخت. طوریکه تحصیلات متوسطه‌اش را همچون تحصیلات ابتدایی‌اش با موفقیت به پایان رساند. 16 سالش بود که مدرک دیپلم را با بهترین نمرات اخذ نمود و با شرکت در کنکور و قبولی در رشتۀ انرژی اتمی وارد دانشگاه شد. این دانشجوی پرتلاش امتیاز بالایی در دانشگاه کسب می‌کند که نتیجه‌اش این بود که بورس تحصیل در خارج از کشور به ایشان تعلق گرفت؛ اما غلامعلی این فرصت تحصیلی را نادیده گرفت،از پذیرش بورس سرباز زد و تحصیل در وطنش را به خارج از کشور ترجیح داد.
غلامعلی پیچک همان زمان که در دانشگاه تحصیل می‌نمود، به فراگیری معارف دینی پرداخت و در کنار خودآموزی، این علوم را به دیگران بخصوص علاقه‌مندان این حوزه تعلیم می‌داد. او از سن ده سالگی به ادای فرائض دینی پایبندی کامل داشت و از آغاز به تکلیف رسیدن، پیروی از امام راحل، روح‌الله خمینی(ره) را آغاز کرد. او در میان فعالیت‌های یادگیری و تحصیلش، به‌خوبی «جامع‌المقدمات» را فرا گرفت و با مهربانی آن را برای دوستان، آشنایان و همسالانش آموزش می‌داد.
این نوجوان فهمیده، قدرت درک بالایی داشت، برای کم شدن فشار مالی بر خانواده‌اش، در هر فرصتی که می‌یافت، با کار کردن، هزینۀ تحصیلش را تأمین می‌کرد و در راه فراگیری علم و دانش، در اوقات فراغتش کتاب‌هایی در زمینۀ مذهب مطالعه می‌نمود.

سردار شهید غلامعلی پیچک در حال مطالعه

غلامعلی پیچک پس از ورد به محیط دانشگاه، با تعدادی از دانشجویان مسلمان که دارای روحیۀ مبارزه‌طلبی با حکومت ستمشاهی بودند، آشنا گشت و با پیوستن به آنها جدی‌تر از گذشته وارد جریانات سیاسی شد. به‌سرعت در زمینۀ مسائل سیاسی داخلی، اطلاعاتی سودمند کسب کرد و به‌دلیل ذکاوت و هوش بالایش، به حقیقت فساد رژیم شاه و ظلم‌های بیشمار آنها بر مردم پی برد و این مهم، دلیل بود تا غلامعلی برای انجام فعالیت‌های سیاسی بر علیه این حکومت مصمم‌تر شد. با انجام این فعالیت‌ها ساواک او را تحت تعقیب قرار داد اما این امر باعث نشد او از موضعش پایین بیاید چه‌بسا که در جریان فعالیت‌هایش مبارزات خود را گسترش می‌داد.
با رسیدن انقلاب مردمی ایران بر علیه حکومت طاغوتی شاه بر اوج خود، غلامعلی امیدوارتر و دلگرم‌تراز پیش، به هدایت و روشنگری مردم پرداخت. او مفاسد و وابسته‌بودن رژیم شاه را با ارائۀ تحلیل‌های سیاسی خوبی افشا کرد و مردم علی‌الخصوص جوانان را به محاربه علیه این رژیم تشویق و ترغیب می‌نمود. او با بعضی از روحانیون سرآمد و شاخص ارتباطات گسترده‌ای داشت و از این طریق موفق شد اعلامیه‌ها و نوارهای سخنرانی امام خمینی(ره) را به چاپ برساند و به دست مردم برساند.

شهید والامقام سردار غلامعلی پیچک

پس از پیچیدن بانگ خوش پیروزی انقلاب در اقصی‌نقاط کشورمان، نهادهای انقلابی جدیدی تأسیس گشتند. شهید غلامعلی پیچک در این هنگام، وارد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران شد و با عضو شدن در این تشکیلات، با شور و عشق بی‌نهایتی که در قلبش نسبت به وطنمان پرورانده بود، در راه خدمت به انقلاب و شکل‌پذیری آرمان‌های آن فعالیتش را آغاز نمود.
غائلۀ کردستان که آغاز گشت و گروهک‌های ضدانقلاب در آن منطقه تحرکاتی ضد نظام جمهوری اسلامی انجام دادند، داوطلبانه روانۀ آنجا شد و با الحاق بر گروه «شهید چمران» برای آزاد ساختن شهرهای کردستان، در جنگ‎‌های نامنظم حاضر گشت و در راستای مقابله با منافقین تصویری از مرد مبارز و غیرتمندی به‌نام غلامعلی پیچک را در دل صفحۀ یادگار کشید که با شهامت و صلابت خود نقش بسزایی در نابودی منافقین در این منطقه ایفا نمود.

شهید والامقام غلامعلی پیچک در میان جمعی از دوستان

مدت زیادی از پیروزی انقلاب اسلامی ایران نگذشته بود که در 31 شهریور سال 1359 ارتش بعثی به فرمان صدام حسین جنگ نابرابری را بر کشورمان تحمیل نمودند؛ بسیاری از هموطنان برای جلوگیری از تعدّی بعثی‌ها به جبهه‌های حق علیه باطل روانه گشتند؛ غلامعلی پیچک نیز در خیل دریای غیورمردان ایرانی به‌سوی جبهه‌های نبرد رهسپار شد.
او که بر اثر لیاقت و شجاعتش در درگیری‌های بلوای کردستان نامش به عنوان فرماندۀ محرز زبانزد گشته بود، فرماندۀ محور غرب کشور گشت و توانمندی بالای نظامی خود را در این محور عیان نمود، و طرح‌های دقیق و سنجیدۀ نظامی، نیروهای ارتش و سپاه را شگفت‌زده نمود. به رغم سن کمی که داشت، از ذهنی منتقد برخوردار بود و خلاقیت زیادی داشت که این‌ها تأثیر بسیاری داشتند تا او با توجه به شناسایی منطقه، عالی‌ترین طرح‌های عملیاتی را ارائه کرده و اجرا کند.
غلامعلی عمل شناسایی‌هارا بیشتر خودش انجام می‌داد و در پشت جبهۀ دشمن تا عمق بیشتر ا 30 کیلومتر نیز نفوذ می‌نمود؛ با عملیات‎‌های موفقی که در محور غرب به اجرا رساند، آوازه‌اش به تدریج در غرب کشور طنین‌انداز شد.

سردار صدر اسلام اسلام شهید غلامعلی پیچک در میان هم‌رزمان

شهید اکبر حمزه‌ای از هم‌رزمان شهید پیچک درباره‌اش اینگونه یاد می‌کند:
“به گونه‌ای که در غرب کشور به هر کجا که می‌رفتی همه او را می‌شناختند، از سومار تا ارتفاعات بمو. همین شهرت او باعث می‌شد که جذب او شوم. رفته رفته با او که آشنا شدم پای صحبت‌ها و سخنرانی‌هایش نشستم. بینش سیاسی خوبی داشت، وقتی از سیاست حرف می‌زد، گویی یک سیاستمدار برجسته‌ای است که سالها در عرصۀ سیاست فعالیت داشته است. بیشتر شناسایی‌ها را خودش انجام می‌داد و تا پشت سنگرهای دشمن هم نفوذ می‌کرد. در عملیات بازی‌دراز آخرین کسی بود که از ارتفاعات عقب‌نشینی کرد.

شهید غلامعلی پیچک مردی متواضع، با تقوا و به پارسایی شهرت داشت، پایبندی و فرمانبرداری از احکام و واجبات دینی را سرلوحۀ زندگانی‌اش نهاده ‌بود، از سن ده سالگی به برپا داری نماز مواظبت نمود، پس از پیروزی انقلاب اسلامی، هیچ‌گاه نماز شبش را ترک ننمود؛ هنگامیکه نماز می‎خواند، آنچنان در عالم معنویت و راز و نیاز با خداوند غرق می‌گشت که خارج از خود از یاد می‌برد، گویی فرسنگ‌ها از دنیای مادی فاصله می‌گرفت.
همانطور که قبل‌تر گفته شد، او به مطالعه و کتاب تعلق خاطر داشت و با وجود اینکه فعالیت‌های نظامی انجام می‌داد، به کارهای فرهنگی نیز اشتغال داشت. او به‌خاطر اخلاق و رفتار خوبی که داشت محبوب و الگوی دیگران شمرده‌ می‌شد. آوازۀ سخنرانی‌هایش به مردم دیگر شهرها نیز رسیده بود، در شهامت، مهابت و شجاعت کمتر کسی به مثال او می‌توان نام برد. پیرو و دوستدار امام راحل(ره) بود و به ایشان عشق می‌ورزید. در انجام همۀ کارها رضایت خدا را در اولویت خود قرار می‌داد و در اخلاص عملش هیچ‌گاه فریب و تزویر رسوخ نکرد.

 

سردار شهید غلامعلی پیچک در محضر امام خمینی (ره)

 

رزوهای آخر آذرماه سال 1360 بود و روزهای آخر عمر شهید پیچک…
روزهایی که او با دلی گرفته به‌سبب اتفاقات پیش آمده در فرماندهی، از مسئولیتش عزل گشته و به تصمیم خویش بعنوان یک رزمنده در کنار رزمندگان دیگر در عملیات مطلع‌الفجر حاضر شد؛ بیستم آذر ماه بود، ررزمنگان جبهۀ غرب می‌بایست در جبهۀ سرپل ذهاب و گیلانغرب عملیات را به اجرا برسانند و بر پیروزی عملیات طریق‌القدس تکامل بخشند؛ بنابراین در این روز عملیات در دو محور صخره‌های موازی و شیاکوه آغاز گردید، در محور شیاکوه عملیات با موفقیت پیش رفت، مدافعین ایرانی از سنگرهای دشمن گذشتند و بر ارتفاعات شیاکوه مسلط شدند.
اما عملیات در محور صخره‌های موازی با شکست مواجه شد، طوریکه نیروهای خودی در همان اقدامات اولیه از پیشروی عاجز شدند. دشمن از فردای این عملیات، با هدف شکست این عملیات، بازپس‌گیری ارتفاعات فتح شده توسط رزمندگان داخلی و انتقام عملیات طریق‌القدس، تمام پاتک‌هایش را بر محور شیاکوه متمرکز کرد و چندین هزار رزمندۀ ایرانی را در این منطقه محاصره نمود، در این شرایط جبهۀ ایران به سوی یک شکست فجیع و ناگوار در حال سقوط بود.
شهید غلامعلی پیچک در ساعات ابتدایی عملیات در محور دوم (دیواره‌های موازی) با گره خوردن کار، نیروهای پشتیبانی را به خط اعزام نمود و در تلاش بود شرایط را به سود رزمندگان خودی تغییر دهد؛ در آن شرایط که پیشروی به سوی خط کور دیواره‌های موازی (بلندی‌های برآفتاب، قاسم آباد، تنگۀ کورک و حاجیان) مانند آگاهانه رفتن در آغوش مرگ بود، شهید پیچک که بهتر از هر کسی بر وضع وخیم منطقه آگاهی داشت، داوطلب شد تا این کار را انجام دهد. لذا نیروها را به سمت خط هدایت نمود و خودش در نوک پیکان گردان در میدان نبرد با دشمنان حاضر شد، در منطقۀ قاسم آباد در ارتفاعات برآفتاب بود که با متجاوزان بعثی نبرد تن به تن انجام داد و حوالی ظهر روز 20 آذر سال 1360 با اصابت گلوله به گلو و سینه‌اش، شهد شیرین شهادت را نوشید و عاشقانه به سوی معبود خویش پر باز کرد.

 

سردار شهید غلامعلی پیچک در لحظۀ شهادت

 

اجتماع گسترده مردمی برای شهادت سردار غلامعلی پیچک