«دسته مسواکش را چند بار روی دیوار سیمانی کشید. خوب که تماشا میکردی، میشد چند خط کمرنگ را ببینی. دستی کشیدم روی شانه استخوانیاش و پرسیدم: «میخوای دسته مسواکت رو صاف کنی یا… پرید توی حرفم و سریع گفت: «دیوار!»… بخشی از داستان «پنجرهای نزدیک سقف» است. در این داستان راوی و احمد دو اسیر در زندانهای عراق پس از جنگ تحمیلی ایران و عراق هستند که در انتظار بازگشت به خانهاند. در پایان داستان هر دو به وطن بازمیگردند. کتاب حاوی داستانهای کوتاه با مضمون دفاع مقدس، برگرفته از خاطرات آزادگان میهن است. از دیگر عنوانهای داستانهای این مجموعه عبارتاند از: «گودال»؛ «جای آن دو تا دندان خالی»؛ «اوسجعفر»؛ «ذبح ذبیح»؛ «بازجویی»؛ «غریبه»؛ «عیدت مبارک»؛ و «چشمهای بدون حسرت».
پنجره ای نزدیک سقف
موضوع: | خاطرات آزادگان |
---|---|
محل نشر: | همدان |
نویسنده: | مونا اسكندري |
ناشر: | بركت كوثر |
سال نشر: | 1389 |
شابک: | اطلاعاتی ثبت نشده |
کتابخانه ملی: | http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/2602702 |