هنر جنگیدن به سبک هنرمندان شهید
جنگ شکل همه چیز را عوض و طی فرآیندی سریعتر از معمول، همهچیز را به پایان نزدیک میکند. طوری که سخت میشود به یاد آورد موضوعات قبل از این، به چه شکلی بودهاند. انگار روی سر آدمها گرد نیستی میپاشد. خندههای شاد کودکانه را به گریههای سوزناک مادران فرزند ازدستداده تبدیل میکند. قهقههای سرخوش جوانان را به فریاد سربازان زیر آتشبار دشمن تبدیل میکند. سفیدی نگاه عشاق را به قرمزی چشمان انتظار میدوزد و زیست مردمی که تا همین چند صباح پیش داشتند به دور از نگرانی زندگیشان را میکردند، تغییر میدهد.
گلوله، فرمانده و کارمند و کارگر و نقاش و عکاس نمیشناسد. هنرمند هم از این قاعده مستثنی نیست. در این بین بودهاند هنرمندانی که شاید بلد نبودهاند یک سرباز یا فرمانده درست و درمان باشند، ولی بلد بودهاند تا جنگ را بر نگاتیو و کاغذ و بوم و در و دیوار به نحوی ثبت کنند که نسلهای بعدی هیچوقت یادشان نرود. کسانی که اگر نبودند لابد چیز مهمی از جنگ کم میشد. کسانی که به جای کلاشنیکوف، قلممو برداشتند. به جای آرپیجی، دوربین عکاسی برداشتند و به جای مسلسل با دوربینها و قلمهایشان به سمت دشمن تیراندازی کردند. بعضی مواقع یک قاب، یک نقش، یک فیلم، یک کتاب و یا یک شعر، میتواند کاری کند که صد لشکر زرهی هم نمیتواند انجام بدهد.
به نظر میرسد عکاسی، جریان ادبی شعر، هنر نقاشی و موسیقی نخستین پیشقراولان این حرکت بودند. پس از این هنرها، داستان و هنرهای نمایشی به صحنه آمده و سپس سینما، وسیلهای برای ساخت آثار هنری با موضوع جنگ هشت ساله شد.
با توجه به عواید طولانیمدت کاری که میکردند، اگر از حق نگذریم میتوان گفت نقش این هنرمندان کمتر از رزمندگان نبود. آنچنانکه دستی بر اسلحه هم داشتند و بیشتر از ۲۰۰۰ شهید هنرمند، خود گواه این موضوع است. شهیدانی که برای آرمان و هدف خودشان حاضر شدند تا جان شیرینشان را هم ارزانی کنند. شهدایی که هر سال گنگره و بزرگداشتی هم برای یادبودشان برگزار میشود.
گلف قصد دارد در ادامه به معرفی چندتن از شهدای هنرمند جنگ تحمیلی بپردازد:
یک فریم سوت خمپاره!
یکی از بهترین آرشیوهای عکس جنگی در خبرگزاری ایرنا به نام شهید داریوش گودرزیکیا بود که حرفهاش را سرخی خونش جاودان کرد. او معتقد بود: “عکاس جنگ، عکاسی است که وقتی صدای سوت خمپاره را شنید، خیز نگیرد؛ بلکه باید استوار ایستاده باشد و لحظه برخورد خمپاره را ثبت و ضبط کند.”
ایرنا در گزارشی درباره این شهید هنرمند آورده است؛ او ۲۵ بهمن سال ۱۳۲۵ در روستای اناج از توابع شهرستان اراک متولد شد و در ۱۳۵۵ خورشیدی به استخدام خبرگزاری جمهوری اسلامی درآمد و به عنوان عکاس این خبرگزاری مشغول به کار شد و از سال ۱۳۶۰ عکاسی را از جبههها آغاز کرد.
او در ایام فعالیت خود در حرفه عکاسی موفقیتهایی نیز کسب کرد. این شهید هنرمند، برنده لوح “دست خط زرین حضرت امام (ره)”، دیپلم افتخار و سکه یادبود به عنوان برگزیده بخش عکاسی از مجتمع هنر و ادبیات دفاع مقدس در سال ۱۳۶۷ است.
شهید داریوش گودرزیکیا در ۲۹ مهر ۱۳۶۳ در اثنای جنگ تحمیلی در عملیات عاشورا و در منطقه عملیاتی میمک به شهادت رسید و نامش به عنوان نخستین عکاس شهید دوران دفاع مقدس در تاریخ ثبت شد.
مبارزه با دو خط نستعلیق
در زمان جنگ هرکسی سعی میکرد کاری را که از دستش بر میآید، انجام دهد. کسانی که خطاط بودند، در تبلیغات جبهه کار میکردند. تابلوهایی که حاوی جملات انرژی بخش بود برای رزمندهها و یا سخنان رهبری را مینوشتند و در نقاط مختلف نصب میشد.
شهید برار حسین کریمی در میان سنگرها هم خوشنویسی را رها نکرد و در عملیات ها، «یا زهرا (س)»، «یا حسین (ع)» و بسیاری از ائمه (ع) را که روشنگر راه بچه های رزمنده بودند بر روی لباسشان می نوشت.
نوید شاهد، درباره شهیدی که خوشنویس لباس رزمندگان بود، نوشته؛ شهید برار حسین کریمی یکم اردیبهشت 1344 در روستای عثمانوند از توابع استان کرمانشاه به دنیا آمد. پدر شهید کشاورز بود و در خانواده ای روستایی که جز خود یک برادر و پنج خواهر دیگر داشت، دوران کودکی را گذراند.
شهید برای گذراندن اوقات فراغت خود خوشنویسی می کرد و شعرهایی را با خط زیبای خود می نوشت.
جوان خوش ذوق عثمانوندی هنگام شروع جنگ تحمیلی چهارده سال داشت. به علت سن و سال کم نتوانست به جبهه برود بعد از رسیدن به سن قانونی از طریق سپاه به عنوان سرباز وظیفه راهی جبهه های نبرد شد.
شهید بارها در جبهه های غرب جنگید و با دیدن درد همرزمان و هم وطن هایش از این جنگ نابرابر اظهار تنفر و از مظلومیت مردمش متأثر و ارادهاش برای دفاع و جهاد بیشتر شد.
سرانجام در اول مرداد 1367 حین نبرد با دشمن در منطقه گیلان غرب به درجه رفیع شهادت نایل شد. مزار شهید در منطقه عثمانوند واقع است.
سکانسهای ماندگار!
اهمیت نشان دادن نحوه تهاجمها و وحشی گریهای رژیم بعث باعث شد که ارتش، سپاه و سایر نیروهای درگیر به صورت مستقل و جداگانه اقدام به پوشش رسانه ای جنگ کنند. شهید حجتالله یخچالی یکی از کسانی بود که داوطلبانه وارد جبهه شد و فیلم تهیه کرد.
دفاعپرس درباره این شهید نوشته، شهید حجتالله یخچالی در بهمنماه ۱۳۳۶ در خانوادهای کارگر در شهرستان بروجرد چشم به جهان گشود. محیط زندگی او محقر و ساده بود. با وجودی که سنی از او نگذشته بود، به هنر علاقه خاصی پیدا کرد و تصمیم گرفت درس را رها کند و به دنبال کار برود.
در ضمنِ کار، به فیلمبرداری هم علاقه داشت و با اندک پولی که جمعآوری کرده بود توانست دوربین فیلمبرداری تهیه کند و توانست آن را در زمان مبارزات انقلابی به کار گیرد و صحنههایی از جنایات رژیم منحوس پهلوی را ضبط کند.
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در حالی که نوجوان بود، عضو بسیج شد و نام خود را در فهرست بسیجیان ثبت کرد.
آثاری که از این شهید به یادگار مانده است، فیلم تظاهرات سال ۵۷، فیلم تشییع جنازه شهید طاهری، فیلم سیگار، فیلم ۲۲ بهمن، فیلم محرم سال ۶۰، فیلم از طلوع تا غروب و … است.
شهید حجت الله یخچالی قصد داشت دوربین ویدئویی تهیه کند تا بتواند همکاری نزدیکی با صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران داشته باشد که موفق نشد.
پشتکار وی حیرت مردم را برانگیخت و با عزم راسخی که داشت، توانست علاقه مردم را به خود بیشتر جلب کند. تمام هم و غم خود را صرف تهیه فیلم از تظاهرات و تشییع جنازه شهیدان و اندک پول جمعآوری شده خود را صرف این هنر مورد علاقهاش میکرد.
سرانجام، حجتالله در ۲۵ اسفندماه ۱۳۶۰ هنگام فیلمبرداری در جبهه نیسان به درجه رفیع شهادت نائل آمد و به آرزوی دیرینه خود دست یافت. پیکر مطهرش را پس از منتقل کردن به زادگاهش در بهشت شهدای بروجرد خاکسپاری کردند.
این که ما نوشتیم و شما خواندید تنها صفحه کوچکی از از کتاب قطور زندگانی رزمندگان و شهدای هنرمند دفاع مقدس است که چه در طول جنگ و چه بعد از آن با هنر متعالی خویش نور این مسیر را در اذهان شعلهورتر ساختند.
انتهای پیام/