دیکتاتور بغداد، از زبان «ابوعلی» آشپز صدام!

در این گزارش سوژه مردی است که الگویش در سیاست «استالین» بود، «صدام حسین»، یک چهرهی نام آشنای سیاسی که خلق وخوی وحشیگریاش تا به امروز زبانزد بسیاری از سیاستمداران دنیاست و تلفات زیادی را برای ملیتهای مختلف، از جمله ایران به بار آورده است.
قطع به یقین مطالب نگاشته شدهی زیادی دربارهی سبک زندگی صدام حسین در کتابها و سطح اینترنت وجود دارد اما در این گزارش میخواهیم به طور خاص، عادات روزمرهی دیکتاتور بغداد را از زبان «ابوعلی»، آشپز مخصوص او بشنویم!
چه شد که ابوعلی آشپز صدام شد؟
مجموعا 6 آشپز در کاخ صدام حضور داشتند که ۲ نفر از آنان تماما در خدمتِ «ساجده»، همسر صدام بودند و 4 تای دیگری در حال پخت و پز برای شخص صدام حسین، یکی از این سرآشپزان شاخص «ابوعلی» نام داشت که البته آخرین آشپز کاخ هم شد!
ابوعلی، طرز تهیهی غذاهایی مانند شش کباب، کُبه، دلمه و پاچه را که در زمرهی اعیانیترین غذاهای عراقی بودند، نزد رستوران کوچک عمویش آموخت و در کمترین زمان ممکن، از پس پختن غذاهای بیشماری برآمد و جز برجستهترین آشپزهای عراق شناخته شد. تمایل به پیشرفت و یادگیری دقیق وی سبب شد که استخدام یک هتل پنج ستارهی مشهور شود و پس از آن هم علی رغم میل باطنی به جنگ با کردها فرستاده شد.
حضور در جنگ داخلی عراق و همنشینی با برخی از شخصیتهای نظامی دلیل بر آن شد که ابوعلی ادامه حیاتش را به آشپزی در کاخهای بغداد بپردازد. او در این مورد یک جملهی معروف داشت و میگفت: «گاهی اصلا نمیدانستم که برای چه کسی غذا میپختم! آشپز کاخ بودن کمی مانند خدمت در ارتش است!» و این یعنی او ناخودآگاه به واسطهی شغلش وارد بازیهای سیاسی شده بود.
جز سرآشپز، نقشهای دیگری هم در آشپزخانهی کاخ صدام وجود داشت، مثلا «کمال حنا» یکی از همکارانِ ابوعلی بود که پیش از سرو غذاها و بردن آن بر سرمیز صدام میبایست یکی یکی دیس را میچشید تا مبادا شخصیتهای اصلی حاضر در کاخ مسموم شوند.
اگر رازدار نباشی، خواهی مُرد!
صدام در کاخهای شکوهمند و پرزرق و برق بغداد عنوان رئیسجمهور حضور داشت و قرار بر آن بود که ابوعلی برای او آشپزی کند. او دربارهی بستن قرارداد در کاخ صدام میگوید هنگامی که برای نخستین بار خواست به کاخی در نزدیک حومه شهر برود، هیچ حدسی دربارهی مالک آن نداشت. حتی وقتی «هنا سلام»، رئیس تیم امنیت صدام به وی گفت دارد به دیدن رئیس جمهور عراق میرود، فکر کرد که شوخی میکند! شایان ذکر است که برعهده گرفتن این پست و مقام ملزومات خاص خود را داشت، به نحوی که ابوعلی میبایست «توافقنامه مخصوص رازداری» را امضا میکرد. در این قرارداد مواردی نوشته شده بود که باید به بندبندش عمل میشد و طبق آن حرف زدن درباره اتفاقات کاخ صدام به کل ممنوع بود و اگر کسی قوانین را زیر پا میگذاشت، مرگ او را فرا میخواند.
کاخ صدام یا گاوداری؟
توصیف ابوعلی از یکی از کاخهای صدام در نوع خود حیرتانگیز است، وی کاخ صدام را به مزرعه توصیف کرده است! چون به عقیدهی او یک مزرعه واقعی بود و از قرار معلوم برخی از ساکنین تکریت در آن مرغ، بز، گوسفند و گاو پرورش میدادند و یک قصاب به همراه دستیارانش هر روز یک بره و چند مرغ را ذبح میکرد تا گوشت تازه برای پخت غذا آماده باشد. یک باغچه کوچک هم متشکل از سبزیجات بود و دریاچه کوچکی هم وجود داشت که هر وقت صدام هوس «مسکوف» (نوعی ماهی گریل شده که صدام عاشقش بود) میکرد از آن برایش ماهی تازه میگرفتند.
رئیس جمهور عراق بخشی از خلقیات عجیب و غریبش را حین خوردن غذا بروز میداد. ابوعلی بر این باور بود که بسیاری از اوقات خصلتهای صدام بستگی به حالش داشت. اگر جلاد بغداد حالش خوش نبود، بیدردسرترین راه این بود که در این مواقع از سر راهش کنار بروی، چون خلق بیثباتش سبب میشد که مزهها به مذاقش خوش نیاید و مجبورت میکرد که پول مواد غذایی استفاده شده را به خزانه دولت پس بدهی!
همچنین هر بار که توسط صدام شکایتی از غذا میشد، ابوعلی باید 50 دینار پرداخت میکرد و یا برعکس روز بعد صدام به آشپزش 50 دینار (معادل 160 دلار اکنون) میداد، چون فرض مثال از سوپِ عدس خوشش آمده بود. نکته اینجاست! طبق گفتهی ابوعلی، سوپها همیشه یکسان بودند و این خلق صدام بود که هر روز تغییر میکرد!
صدام برای سربازها خودش غذا میپخت!
بر اساس ادعای ابوعلی همیشه هم اینطور نبود که آشپز صدام باشی و با دلهره دست و پنجه نرم کنی، آشپز صدام بودن مزیتهایی هم داشت از جمله اینکه سالی یک بار صدام برای همه کارکنان آشپزخانهاش یک ماشین نو گران قیمت میخرید. از جمله: من میتسوبیشی، ولوو، شورلت و… . معمولا در یک روز خاص دولت سوئیچ ماشینهای قدیمی کادر آشپزخانه را میگرفت و کلید ماشینهای جدید را به پرسنل میداد.
علاوه بر این به آشپزها دو مرتبه در سال لباسهای جدید و تمیز آشپزی شاملِ کلاه و پیشبند و دو دست کتوشلوار و جلیقه میداد که همه دوختِ ایتالیا بودند، درواقع یک خیاط از ایتالیا به عراق میآمد و اندازه همه سرآشپزها را میگرفت!
یکی از خاطرات تلخی که ابوعلی در ذهن دارد، پخت و پز صدام در پشت جبهه حین جنگ ایران و عراق است، روزی که صدام هوس کرد به سربازانش دستپخت خودش را بدهد؛ دستپختی که هیچگاه از خاطره ها پاک نخواهد شد! صدام همزمان با پخت و پز در حال صحبت با یک افسر عراقی بود یا در حال ژست گرفتن برای عکاسی! برنج را مدام هم میزد، آن هم چه برنجی! پلویی که اغلب میسوخت یا در حالی که با کسی مادام حرف میزد، همان حال یک کیلو نمک به قابلمه اضافه میکرد. حالا غذا آماده سرو بود و سربازان باید برنج سوخته یا شور را توام با لذت میخورند و مسلما اعتراضی هم وارد نبود؛ چون به هر حال رئیس جمهور منت نهاده بود و برایشان غذا پخته بود!
ابوعلی نقل میکند که روزی صدام آنها را به گشتِ آبی با قایقِ تفریحی خودش در رودخانه دجله دعوت کرد و پیشنهاد داد تا خودش برای آشپزها غذا بپزد. صدام به قصد تخریب یا شاید هم تفریح، روی گوشت بره یک چاشنی بسیار تندِ عربی استفاده کرد و از ابوعلی خواست تا دستپختش را بچشد! دهانِ ابوعلی بلافاصله بعد از چشیدن غذا آتش گرفت اما همچنان جرات اظهار نظر نداشت. او میگوید: «ترسیده بودم. از خودم پرسیدم سم است؟ اما چرا؟ برای چه؟ یا شاید کسی میخواسته صدام را مسموم کند و من آن را خوردهام و دائم با خود میگفت یعنی هنوز زندهام؟»
پس از آن روز ابوعلی به یکی از دستیارانش گفته بود: «اگر من همچین غذایی برای صدام درست کرده بودم، صدام من را با تیپا بیرون میانداخت». این حرفِ او به سمعِ صدام میرسد و رئیس جمهور عراق ابوعلی را فرا میخواند و به جِد میگوید: «شنیدهام که از کوفتههای من خوشت نیامده!» ابوعلی درباره این حرف صدام مینویسد: «ترس و وحشتم افزوده شد و شروع کردم به تعریف و تمجید از غذای صدام. آن لحظه به خانوادهام فکر میکردم. اینکه همسرم الان کجاست؟ بچههایم از مدرسه به خانه آمدهاند؟ که یکباره صدام زد زیر خنده و بقیه افرادی که در قایق بودند نیز نفسِ راحتی کشیدند و صدام گفت همهاش جوک و شوخی بود!»
این چند پاراگراف از زبان آشپز شخصی او به وضوح نشان میدهد که صدام حسین نه تنها مردم کشورش، بلکه نزدیکانش هم از تصمیمات وحشیانهی وی در امان نبودهاند و همیشه از او به عنوان یک ویرانگر مستبد یاد میکنند.
این سطرها عبوری کوتاه برعادات غذایی جلاد بغداد بود که دوران وجودش در عرصه قدرت و سیاست، اتفاقات ناگوارِ دور از ذهنی را برای مردم عراق به وجود آورد. علاوه بر این، عمدا جنگ هشت سالهی نابرابری را به خورد کشور همسایه خود، «ایران» داد که خوشبختانه به هدف غایی خود نرسید و این یورش نتیجهای جز کشته شدن افراد و خانه به دوش شدن ساکنان مرزی ایران و عراق برایش نداشت.
انتهای پیام/