دنیا، دل مشغولی های خاص خودش را دارد. درس و تحصیل و کار و خانواده و مسائل شخصی و خانوادگی و محلی و… مجموعه ای از این دل مشغولی هاست که گاه از آن به “روزمرّگی” یاد می شود. بعضی وقت ها روزمرّگی های زمانه، باعث غفلت آدم ها می شود. گاهی آن قدر ذهن مان به این کارهای تمام ناشدنی روزگار مشغول می شود که ناگهان احساس می کنیم دلمان برای اصالت خودمان تنگ شده است. انگار بدمان نمی آید ساعاتی را بی توجه به قیل و قال جهان، دریچه ای به دنیای دیگر بگشائیم؛ دنیایی که چهارچوب آن را پاکی و صداقت و نیکی و ایمان تشکیل می دهد. این دنیا که بر پایه فطرت بنا شده، به زلالی آب است و به شفافیت آسمان. زنگار دلمان را می توانیم این گونه بزدائیم.”اکبرکاراته به تهران می رود”، نام داستان دنباله داری برای نوجوانان است که خاصیّت همان دریچه را دارد.
این داستان واقعی، حکایتی طنز و جدّی از دنیایی است که قهرمانان کوچک و بزرگ آن به دور از هیاهوی غفلت آور روزگار، چهارچوب زندگی شان را بر پایه خوبی ها بنا نهاده بودند. دنیایی نه در افسانه و خیال، که حقیقت آن را سنگرسازان بی سنگر جبهه دلدادگی، در کوچه های خاکی خاطراتشان بر صفحه آسمان، روایت کرده اند.
این کتاب تصاویری از نوجوانان جهاد سازندگی را به همراه دارد. لازم به ذکر است که مجموعه کتاب های طنز دفاع مقدس برای نوجوان در سیزدهمین همایش کتاب سال حوزه شایسته تقدیر دانسته شد.