وزیری که دغدغه آبادان اسیرش کرد!
به مناسبت فرارسیدن سالگرد اسارت شهید محمدجواد تندگویان، وزیر نفت جمهوری اسلامی ایران در سال 1359 به بررسی ماجرای اسارت ایشان میپردازیم؛ با گلف همراه باشید.
در زمان نخست وزیری محمد علی رجایی؛ جواد تندگویان به عنوان وزیر پیشنهادی نفت به مجلس شورای اسلامی معرفی شد. مجلس هم به او به عنوان یک نیروی انقلابی و متعهد، رأی اعتماد داد و بدین ترتیب تندگویان، کار خود را به عنوان وزیر نفت آغاز کرد.
او آدم پشت میز نشستن نبود و نامه نگاری و امضای اسناد را در اولویت بعدی کارهای میدانی خود میدید. تنها چند روز پس از بر عهده گرفتن منصب وزارت، به مناطق نفت خیز جنوب رفت تا از نزدیک به بررسی اوضاع بپردازد.
تنها یکماه از انتصاب ایشان در وزارت گذشته بود که دلش طاقت نمیآورد و برای سومین بار در 9 آبان 1359 عازم جنوب میشود تا از نزدیک از پالایشگاه نفت آنجا دیدن کند. چرا که با تجاوز رژیم بعث عراق به ایران، خطرات فراوانی، پالایشگاه آبادان و مردم شهر را تهدید میکرد. در جریان همان بازدید که مهندس تندگویان همراه معاونین خود، مهندس بهروز بوشهری و مدیر مناطق نفتخیز جنوب،آقای مهندس سیدمحسن یحیوی و سه تن دیگر از همراهانش آقایان بخشی پور، عباس روح نواز و علی اصغر اسماعیلی در جاده ماهشهر به آبادان بودند؛ توسط نیروهای دشمن از خاک کشور ربوده و به اسارت صدام در آمدند.
رژیم بعث عراق که مدتها از اعلام این خبر طفره میرفت بالاخره با انتشار فیلمی؛ به ربایش وزیر نفت ایران اذعان کرد. یکسال و نیم از اسارت شهید تندگویان میگذشت که رژیم عراق اعلام کرد؛ مهندس تندگویان در زندان دست به خودکشی زده است! البته که با توجه به سابقه شرارتها و شیطنتهای دشمن، این مسأله به هیچ وجه برای ایران پذیرفتنی نبود.
تلاشها برای آزادسازی تندگویان ادامه داشت؛ اما از آنجا که خانواده شهید همچون شیوه خود شهید حاضر به تسلیم نبودند؛ بارها از مقامات ایرانی خواستند که در قبال آزادی فرزندشان، امتیازی به دشمن داده نشود و اینچنین بود که رنج دوری را به بهای صبر و مقاومت در مسیر حق، به جان خریدند.
به هر حال پیگیریهای ایران ادامه یافت و در سال ۱۳۶۴، صلیب سرخ جهانی به طور متناوب خواستار ملاقات با شهید تندگویان شد.
عراقیها اما اینبار اظهار نظر متفاوتی کردند و گفتند که خود تندگویان حاضر به ملاقات با هیچکس نیست! ماجرا ادامه پیدا کرد و در سال ۱۳۶۵ یکی از نمایندگان صلیب سرخ، هنگام سفر به عراق و در مقابل این ادعای عراقیها، قبول مسئولیت کرد تا این ریسک را بپذیرد.
او برای ملاقات با مهندس تندگویان راهی زندان شد؛ اما عراقیها مانع ورود وی به زندان شدند!
بعد از آزادی اسرا و بازگشت آنها به کشور در آذر ماه 1370 وقتی شهید تندگویان را در بین آنها ندیدند؛ هیئتی متشکل از پدر شهید، برادر خانم و یک پزشک، برای روشن شدن کامل وضعیت ایشان، عازم بغداد شدند؛ سفری که ۱۱ روز طول کشید.
در آنجا بود که پزشک صلیب سرخ جهانی هم به هیئت ایرانی اضافه شد. عراقیها در آنجا ادعا کردند که مهندس تندگویان فوت کرده است و پس از نگهداری جسد به مدت چهار سال در سردخانه و به علت متوقف نشدن جنگ، جسد وی را دفن کرده اند!
اجازه نبش قبر و کالبد شکافی صادر شد و پزشک ایرانی به این نتیجه رسید که این جسد، اصلا جسد مهندس تندگویان نیست!
آیت الله خامنهای، در این باره فرمودند: رژیم عراق، اصلاً شریر بالذات است؛ اصلاً نمىتواند عدم شرارت را تحمل کند. شما ببینید جسد مبارک شهید تندگویان را مومیایىکرده حاضر دارند؛ اما وقتى که هیأت و دکتر و مسؤولان مربوطه به آنجا مىروند، قبرى را مىکنند و جسد دیگرى را نشان مىدهند! البته اینها هم فهمیدند و گفتند که این جسد شهید تندگویان نیست؛ اصرار کردند، بالاخره آنها مجبور شدند که جسد اصلى را بدهند. حالا اگر اینها قانع مىشدند و همان جسد را مىآوردند، بگو شما با آن جسد مومیایى کرده، مىخواستید چه کار کنید؟! شرارت این دشمن تا این حد است؛ از یک جسد مومیایىکرده هم حاضر نیست بگذرد؛ براى اینکه یک وقت به صورتى از آن علیه جمهورى اسلامى استفاده کند؛ یک بىآبروگى سیاسى، یا مشکلى درست کند!
امیر سرتیپ عبدالله نجفی از فرماندهان ارتش در این باره میگوید:
هیئت مزبور پس از مذاکرات مفصل تصمیم به بازگشت گرفت، وزارت خارجه عراق با قبول اشتباه از سوی مسئولان گورستان خواستار تعویق سفر آنان شد تا جسد واقعی با حضور مجدد پزشک صلیب سرخ مورد معاینه قرار گیرد. سپس جسد دوم در قبرستان الکرخ واقع در ۶۰ کیلومتری جاده بغداد و رمادی نبش قبر شد. یک جسد مومیای در تابوت فلزی در آنجا قرار داشت. هیئت ایرانی در هنگام نبش قبر متوجه تازه بودن قبر شد، بعثی ها در پاسخ به این مساله گفتند که ما برای اطمینان از وجود جسد مهندس تندگویان چند روز پیش اینجا را نبش قبر کردیم تا اشتباهی صورت نگیرد، معاینه طرف های سه گانه یعنی ایران، عراق و صلیب سرخ نشان داد که جسد مذکور متعلق به شهید تندگویان است. پس از قطعی شدن مسأله، هیئت ایرانی خواستار تحویل وسایل شخصی ایشان شد. اما بعثی ها مدعی شدند، محل نگهداری آن شهید در بمباران آمریکایی ها تخریب شده است و کلیه لوازم شخصی و مدارک از جمله ریسمانی که با آن خودکشی کرده از میان رفته است.
امیر نجفی اذعان می کند: این پاسخ نشان داد که آنها دروغ می گویند زیرا هنگام شهادت دستها و پاهای وی بسته بود که نتواند آنها را حرکت دهد بر اثر فشار به ناحیه قفسه صدری دندههای دهم راست و هفتم چپ ایشان شکسته بود آثار طناب باعث شکستگی استخوان لامی و خون مردگی در ناحیه حلق و حنجره شده بود. پزشکی قانونی علت شهادت نامبرده را به احتمال قریب به یقین خفه شدگی به وسیله رشته طناب اعلام کرد و سن ایشان در هنگام شهادت را در حدود ۳۱ تا ۳۷ سال ذکر کردند. پیکر شهید تندگویان در ۲۵آذر در عتبات عالیات نجف، کربلا و کاظمین با حضور اعضا هیئت و کاردار سفارت ایران و خانوادهشان با احترام طواف داده شد و در ۲۹ آذر۱۳۷۰ خورشیدی در مرز منظریه ـ خسروی به وسیله صلیب سرخ و هیات بعثی تحویل هیئت ایرانی شد.
انتهای پیام/