‏مرگ ناصری

کتاب حاضر شامل نمايش‌نامه‌اي با موضوع جنگ ايران و عراق است. در داستان آمده است: «عيسا»، برادر «آسيه» و «الياس» در جبهه شهيد شده و پدرشان در دريا غرق شده است. مادر، مرگ آنها را هنوز باور ندارد و چند روزي است که منتظر مهمان ناخوانده‌اي است و تدارک مي‌بيند. تا اينکه «عازر»، دوست و هم‌رزم «عيسا»، به ديدن آنها مي‌آيد و چگونگي شهادت عيسا را براي آنها تعريف مي‌کند و مي‌گويد هنگام کشته‌شدن عده‌اي سرباز، عيسا نيز به شهادت رسيده است، امّا تا حالا پيکر بي‌جانش را هرگز کسي نديده است. اين موضوع باور مادر را به زنده‌بودن عيسا بيشتر مي‌کند و چون جسد پدر را نيز کسي نديده است، هم‌چنان معتقد است که هر دوي آنها زنده هستند و اين معما به صورت سربسته براي اطرافيان باقي مي‌ماند.