عقربه های تنبل ساعت، در نظر راوی رمان «عقربه ها خوابشان می آید» به زور حرکت می کنند و گاهی به خواب فرو می روند؛ خواب عمیقی که قهرمان آنها اسماعیل در تظاهرات علیه رژیم شاهنشاهی به شهادت رسیده و پیکرش مفقود می شود.
راوی دوست صمیمی اسماعیل بوده است و پس از مفقود شدن او هرجایی را که می توانسته دنبال او گشته است. داستان از آنجا آغاز می شود که راوی در حال سفر به مشهد در قطار اسماعیل را می بیند اما نمی تواند خود را به او برساند. در طول داستان یادآوری خاطرات اسماعیل، گذشت زمان را در نظر راوی کند می کند. خاطراتی که حضور اسماعیل در زندگی او پررنگ می کنند.
نثر رمان «عقربه ها خوابشان می آید» ساده و روان است و توصیف جزئیات در آن جایگاه ویژه ای دارد. نویسنده با استفاده از خاطراتی که راوی اول شخص به یاد می آورد و خواب هایی که در طول سفرش یه مشهد می بیند، به خوبی از پس توصیف جای خالی اسماعیل برمی آید. راویِ بی نام رمان دائما به اسماعیل فکر می کند و از اینکه او نیست تا با هم درسرازیری زندگی غلت بزنند و کیف کنند، عذاب می کشد.
ردپای زنانگی نویسنده را می توان به وضوح در توصیفات او از شخصیت های زن رمان دید. به خصوص شخصیت خواهر راوی. مرضیه کم سن و سال است و پدرش می خواهد به زور او را به عقد مرد ثروتمندی درآورد تا «نان خور کم کند». نویسنده با نوشتن ذهنیات راوی درباره مرضیه به دفاع از حقوق زنان برمی خیزد و از زبان او این طور می نویسد:
«نمی دانم چرا توی چشم های مرضیه که نگاه می کنم، یاد چشم های گوسفند قربانی ای می افتم که آقارضا قصاب، پارسال، توی حیاطمان کشت.»
این رمان، برگزیده ی سومین دوره جشنواره داستان انقلاب است و نقطه ی قوت آن در قراردادن داستانی جذاب و خواندنی در زمینه ی انقلاب اسلامی است.
عقربهها خوابشان میآید
موضوع: | داستانهای فارسی -- قرن ۱۴ |
---|---|
محل نشر: | تهران |
نویسنده: | معصومه عيوضي؛[ به سفارش مركز آفرينشهاي ادبي] |
ناشر: | شركت انتشارات سوره مهر |
سال نشر: | 1390 |
شابک: | اطلاعاتی ثبت نشده |
کتابخانه ملی: | https://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/2588344 |