اسیر، با زندانی خیلی فرق می کند. زندانی، مثلاً حکم می خورد پنج سال، ده سال. خودش را آماده می کند و با خودش کنار می آید که من این مدت را توی زندانم، اما اسیر حسابش جداست. اسیر مثل مسافری می ماند که به زور سوارش کرده اند و مقصدش را هم نگفته اند. چون از مقصد هیچ خبر ندارد، هر قدمی که جلو می رود با خودش می گوید ممکن است مقصد این جا باشد. یعنی نمی تواند خودش را تنظیم کند برای هیچ مکان و هیچ زمانی. وقتی پایان را نتوانی ببینی و نتوانی حدس بزنی، خیلی مقاومت می خواهد که بتوانی بایستی و در این حرکت، حتا دست کسانی را هم که دارند می افتند بگیری. اواخر اسارت، اکثر بچه ها این حالت را داشتند که واقعاً ساده نبود. دوره ی درهای بسته در شماره دهم خود روایتی از لطف الله صالحی را بیان می کند.
دوره ی درهای بسته 10
موضوع: | جنگ ایران و عراق، ۱۳۵۹-۱۳۶۷ -- آزادگان -- خاطرات |
---|---|
محل نشر: | تهران |
نویسنده: | سیده اعظم حسینی |
ناشر: | روايت فتح |
سال نشر: | 1394 |
شابک: | اطلاعاتی ثبت نشده |
کتابخانه ملی: | https://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/3957220 |