مادرش سفر اربعین احمد را این گونه روایت میکند: به اربعین که نزدیک شدیم به ایران بازگشت و قصد سفر کربلا کرده بود، ابتدا چند روزی به مشهد رفت و پس از بازگشت از مشهد راهی کربلا شد و بعد از زیارت راهی سوریه شد؛ احمد اربعین سال بعد من را نیز به زیارت برد، اما نه زیارت کربلا!
اردیبهشت سال 95 اصابت ترکش به بدنش احمد را وادار به بازگشت به تهران میکند، اما وقتی به تهران میرسد در بیمارستان با ناپدریاش تماس میگیرد و موضوع را اطلاع میدهد و از وی میخواهد تا به مادر چیزی نگوید تا نکند پریشان حال شود؛ مادر تعریف میکند که پس از 2 شب از بیمارستان به خانه آمد من که موضوع را متوجه شدم با ناراحتی به احمد گفتم این کار را با من نکن میروی کشته میشوی، اما بدان اگر کشته شدی چون من راضی نیستم شهید نیستی!