داستان كوتاه «زنی كه منم، نامش زهراست» به ماندگاري زن و مردي جوان با نام زهرا و يحيي و فرزندشان سميره، در شهر و مقاومت آنها در برابر نيروهاي عراقي در دوران جنگ تحميلي و در نهايت كشته شدن زن اشاره دارد. در بخشي از اين داستان ميخوانيد: «و تو كه بلندم كردي جاي گلولهها دست داده بودند به هم و حالا من تن تكهتكهاي بودم. تكههاي چسبيده به چادرشب سفيد. همان كه هميشه زيرت پهن ميكردي. اشك بود توي چشمهات و من بيصدا فرياد زدم زني كه منم نامش زهرا است. اين نام را تو به من دادهاي.» مجموعة حاضر به گردآوري 13 داستان كوتاه از نويسندگان مختلف و با موضوع جنگ تحميلي اختصاص دارد كه «زني كه منم نامش زهراست» نوشتة «سميرا مظاهري»، يكي از آنهاست.
زنی كه منم، نامش زهراست
موضوع: | داستانهای فارسی -- قرن ۱۴ -- مجموعهها |
---|---|
محل نشر: | تهران |
نویسنده: | به كوشش پرويز شيشهگران |
ناشر: | اميركبير كتابهاي سيمرغ |
سال نشر: | 1388 |
شابک: | اطلاعاتی ثبت نشده |
کتابخانه ملی: | https://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/1957256 |