از هیروشیما تا سردشت از ناگازاکی تا حلبچه
اینجا سرزمین سرفههای مقدس است ، درجهها همه روی 10، تاج برسر سیبهای کال ، همانهایی که تاولهایشان بوی سیب ترش، بوی نوبرانه سردشت میدهد.( پیام فرامرزی)
حمله شیمیایی ارتش صدام به شهر کردنشین سردشت در 7 تیر 1366، هزاران مصدوم و بیش از 130 شهید برجای گذاشت. واقعه سردشت نخستین مورد حمله شیمیایی به یکی از شهرهای ایران بود.
تیرماه سال 66 یکسال مانده به پایان جنگ هشت ساله ایران و عراق، یکی از غمبارترین فجایع جنگهای تاریخ به وقوع پیوست. اتفاقی باورنکردنی که تا مدتها همگان را در حیرت فروبرد.
در آستانه فرا رسیدن روز ملی مبارزه با سلاحهای شیمیایی و میکروبی، سایت گلف به بررسی ابعاد بمبارانهای شیمیایی در سردشت، حلبچه و هیروشیما میپردازد؛
از سردشت بگو!
سردشت سومین شهر قربانی حملات شیمیایی در جهان است. پیش از آن دو شهر هیروشیما و ناگازاکی مورد حمله جنگافزارهای شیمیایی قرار گرفتند.
هفتم تیر ماه 1366ساعت 4:30 دقیقه بعد از ظهر هواپیماهای عراقی شهر سردشت را بمباران کردند. در همان لحظات اولیه، 20 نفر شهید و دو هزار نفر مجروح شدند. سردشت، در آن زمان شهری غیر نظامی و مسکونی با جمعیت 18 هزار نفری بود. پیش از این این شهر چندین بار با هواپیماهای نظامی ارتش بعث عراق بمباران شده بود، اما کسی انتظار حمله شیمیایی با این ابعاد را نداشت. یکی دو ساعت بعد از بمباران، مردم متوجه وخامت اوضاع شدند و به این صورت یکی از فجایع تاریخ رقم خورد.
از عللی که آمار شهدا و مصدومین را افزایش داد، علاوه بر اصابت بمبها در مناطق پر رفت و آمد و بازار؛ عدم آشنایی مردم آن شهر با گاز خردل، و نحوۀ مواجهه با سلاحهای شیمیایی بود. طبق آمار رسمی در این بمباران 130 نفر از مردم شهر جان خود را از دست دادند. و بیش از 8 هزار نفر از مردم 12 هزار نفری سردشت، مجروح و مصدوم شیمیایی شدند. مجروحان و مصدومانی که با گذشت 37 سال از بمباران هر روز بیش از پیش با درد و رنج ناشی از مصدومیتهای لاعلاج دست به گریبانند و تا آخر عمر محکوم به تحمل این درد هستند.
صدام به مردم خودش هم رحم نکرد!
25 اسفند 1366 ساعت 2 عصر بود که 50 فروند هواپیمای عراقی، آسمان حلبچه را سیاه کرد. هرکدام از این بمبافکنها، با 4 تن مواد منفجره شیمیایی مردم مظلوم و بیدفاع این شهر را بمباران کردند. این اقدام وحشیانه صدام همزمان با عملیات والفجر 10 بود. در این عملیات نیروهای ایرانی، با موفقیت تمام بخشهایی از مناطق کردنشین عراق از جمله حلبچه را به تصرف خود در آورده بودند. پس از ورود رزمندگان ایرانی به این شهر، مردم شهرها و روستاهای اطراف به استقبال از آنان رفتند. این موضوع برای صدام سنگین تمام شد و به قصد انتقامگیری از این شکست به سمت مردم خودش نشانه رفت و این منطقه را هدف بمبهای شیمیایی قرار داد.
به دستور صدام، حسن علی المجید، پسرعموی او، فرماندهی این حمله را که به بخشی از عملیات “انفال” مشهور بود، برعهده گرفت. هرکس که از این عملیات سرپیچی میکرد به اشد مجازات میرسید. صدام، خلبان آیدن مصطفی خطیب زاده را که نخواست در این جنایت علیه ملتش شریک بشود، اعدام کرد. در همان ساعتهای نخست حمله، هزاران نفر شهید و مجروح شدند. طبق آمار به دستآمده، در این حمله 5 هزار نفر از مردم حلبچه به طرز فجیعی شهید شدند و حدود 10 هزار نفر آسیب دیدند. با گذشت این همه سال از آن حادثه دردناک، هنوز هم مردم شهر دست به گریبان آثار برجای مانده از آن هستند.
واکنشها به صلح عادلانه صدام!
درباره این فاجعه، واکنشهای بسیاری اتفاق افتاد، روزنامه گاردین در گزارشی این حمله فجیع را با عکس منتشر کرد و نوشت:
«هیچ جراحتی و خونی و اثری، از انفجار روی اجساد دیده نمیشود. اجساد دهها مرد، زن، کودک و حیوانات دستآموز در سطح منازل و خیابانهای این بخش دورافتاده در کردستان عراق را پوشانیدهاند. پوست این اجساد به طرز عجیبی تغییر رنگ داده و چشمهایشان باز و خیره، چرک خاکستری رنگی از دهانشان بیرون زده و انگشتان دست آنها به طرز عجیبی کج و کوله است. این طرف، مادری بچهاش را برای آخرین بار در آغوش فشرده و آن طرف پدری خود را سپر نوزادی، از آنچه نمیدانستند چیست.»
از سوی دیگر ایران برای توجه افکار عمومی جهان به جنایات عراق در حلبچه، تلاشهایی کرد. سفیر وقت ایران در سازمان ملل، با دبیر کل و رئیس شورای امنیت دیدار کرد و از آنها خواست هیئتی را برای بازدید از منطقه اعزام کنند. رئیس وقت مجلس شورای اسلامی نیز، طی مصاحبهای از سازمان ملل درخواست کرد تا هرچه زودتر کارشناسانی را به ایران اعزام کنند. عراق که پیش از این در برابر بمباران شیمیایی حلبچه، سکوت اختیار کرده بود، پس از انعکاس وسیع این جنایت در رسانههای کشورهای غربی و احتمال اعزام کارشناسان سازمان ملل به منطقه، به شدت واکنش نشان داد و اعلام کرد: عراق، هرآنچه اسلحه دارد در جهت دفاع از خود و در راه تحقق بخشیدن به صلح عادلانه به کار میگیرد!
از هیروشیما و ناگازاکی بگو!
وقتی بیدار شدم تمام تنم درد میکرد و میسوخت. چشمهایم را بازکردم و دیدم پرستاری کنار تختم ایستاده.
او گفت:«آقای فوجیما . شما خیلی شانس آوردید که دو روز پیش از بمباران هیروشیما جان به در بردید. حالا در این بیمارستان در امان هستید.»
با ضعف پرسیدم :« من کجا هستم؟» آن زن گفت :« در ناگازاکی»
به گزارش مشرق، در ۶ آگوست ۱۹۴۵، در طول جنگ جهانی دوم که بین سالهای ۱۹۳۹ تا ۱۹۴۵ به طول انجامید، یک بمب افکن آمریکایی B-۲۹، اولین بمب اتمی در جهان را بر فراز شهر هیروشیما در ژاپن پرتاب کرد. این حمله که به دستور هری ترومن، رئیسجمهور وقت آمریکا انجام شد، بلافاصله جان 80 هزار نفر را گرفت و دهها هزار نفر دیگر پس از آن حادثه بر اثر قرار گرفتن در معرض تشعشعات جان خود را از دست دادند.
سه روز بعد، دومین B-۲۹ بمب دیگری را بر روی ناگازاکی پرتاب کرد که به طور تخمینی به مرگ ۴۰ هزار نفر منجر شد.
حکایت هولناک هیروشیما، ناگازاکی، سردشت وحلبچه نشان داد که شمشیر در دست قدرتطلبان که هوس یکه تازی و کدخدایی را در سر میپرورند، خطرناک است و خودشیفتگی، آنها را به استفادۀ ابزاری از هر چیزی در راه تحقق امیال فتوا میدهد، آن گاه طینت زشت خود را به نهایت درجه میرساند و ناجوانمردانه جانها را قربانی جولانهای ناروای فکری خود میکند، و همه اینها را در سایه توجیه امکان پذیر میشود! چنانکه هریترومن و صدام چنین کرد.
انتهای پیام/