تنومندی «درخت گردو» مقابل «قادر مولان پور» کم آورد!

در گزارش توسط غزل حاصلخیز 0

«قادر مولان پور»؛ یک شهروند عادی که حمله شیمیایی سردشت تمام خانواده‌اش را از او گرفت! اول پسر بزرگش را از دست داد و حالا تنها دلخوشی‌اش یک پسر و دختر، همسر و نوزاد تو راهی‌اش است اما فردای آن روز خبر شهادت تنها دخترت و پسرش هم به گوش او می‌رسد. حالا او مانده بود و دو تن سرد و بی جان که حتی مسئول آمبولانس هم حاضر نمی‌شود اجساد را از «ارومیه» تا شهرشیمیایی «سردشت» برساند!

تصورش آسان نیست! حتی راننده برای حفظ جان خویش، چندین کیلومتر مانده به سردشت پیاده‌ات کند و تو مجبوری کودکان کفن پیچ شده‌ات را کول کنی و پیاده خودت را تا قبرستان برسانی!

در این گزارش گلف به سرگذشت «قادر مولان پور» می‌پردازد؛ همسر و پدری داغ‌دیده از حادثه‌ی بمباران سردشت که فیلنامه‌ی زندگی‌اش چندین سیمرغ بلورین را در جشنواره‌ی فیلم فجر از آن خود کرده و علاوه بر زبان فارسی به زبان‌های انگلیسی، ترکی و کردی نیز اکران شده است.

«پیمان معادی» در نقش «قادر مولان پور» – فیلم درخت گردو

تنهاترین مرد جهان اسیر دودهای نارنجی!

قادر مولان پور یکی از ساکنان روستای «رَش هَرمِه» از توابع سردشت بود؛ او یک روز عادی در تیرماه سال ۱۳۶۶ مانند دیگر روزها در محل کار خود مشغول بنایی بود که ناگهان صدایی مهیب نگاهش را به سوی آسمان برگرداند، صدای جنگنده‌های عراقی که این بار نه با بمب‌های همیشگی بلکه با بمب شیمیایی به جان مردم بی‌سرپناه مناطق مرزی افتاده بودند!

و یکی از بمب‌ها دقیقا در خانه قادر مولان پور فرو آمد؛ جایی که سه فرزند او مشغول بازی‌های کودکانه بودند و همسر باردارش در خانه مشغول رسیدگی به امورات منزل بود. با این تفاوت که خبری از انفجار نبود و تنها دود مرگبار نارنجی رنگی یکی یکی جان مردم شهر را می‌گرفت؛ دود غلیظی که چشمان را به خود مبهوت می‌کرد و اگر کسی آن را استنشاق می‌کرد، قطع به یقیین مرگ در انتظارش بود.

قادر فورا عازم منزل می‌شود تا پس‌اندازی که در این مدت جمع‌آوری کرده کمک حالش باشد، در حالی که خانواده‌ی او وضعیت جسمانی مطلوبی ندارند و باید برای دیدن آن‌ها به بیمارستان مراجعه کند. بیمارستان سردشت به صحنه‌ی آخر زمان می‌ماند و هرکس به سویی میدود. کودکان خردسالی که در معرض دود بودند در گوشه‌ای عریان افتاده‌اند و سرفه امانشان را بریده، پرستاران بر سر آن‌ها آب می‌ریزند تا شاید کمی جسمشان آرام بگیرد، اما بی‌فایده است!

قادر کاملا آگاه است که این ماده سمی تا چه حد مهلک است، اما فکر به جگرگوشه‌هایش او را رها نمی‌کند، نایلون سیاه بر سر می‌کشد و به طرفشان می‌دود اما چهره‌ی پدر در آن بحبوحه قابل شناسایی نیست و به جای التیام موجب جیغ‌های پی‌درپی بچه‌ها می‌شود.

او حالا تنهاترین انسان روی زمین است؛ با چهره‌ای خسته اما امیدوار؛ هر کدام از اعضای خانواده‌اش را برای معالجه باید به گوشه‌ای از ایران جنگ‌زده ببرد. مقصد اول بیمارستان تبریز است، او دو فرزند خردسالش را آن‌جا از دست داده و حالا نگران همسرش است و فورا باید به تهران برود اما پیش از این، با رجا و رغبت از دست رفته مجبور می‌شود با دستان خود عزیزانش را در مقابل درخت گردویی به خاک بسپارد.

اکنون تنها امید او همسر باردارش است؛ او باید محکم و استوار بماند اما باز هم با چالشی طاقت‌فرسا روبرو می‌شود؛ همسرش باید عمل کند، عملی که تقلا برای زنده ماندن است. جراحی به بهای مرگ کودک یا به دنیا آمدن کودکی که جان مادر را می‌گیرد.

«درخت گردو»

فیلم سینمایی «درخت گردو»

در طول جنگ ایران و عراق کردها بزرگترین قربانیان بمب‌های شیمیایی  بودند که می‌توان گفت در سکوت ناعادلانه‌ی رسانه های جهانی خاموش ماندند و عواقب آن را تا سالیان دور و درازی متحمل شدند. در این میان بعضی از فیلم‌سازان کشورمان خود را موظف دانستند تا بتوانند این رشادت و رنج ها را با ساخت آثار به گوش جهان برسانند.

یکی از این افراد شاخص «محمد حسین مهدویان» است که فیلمنامه‌های بسیاری با مضمون جنگ ایران و عراق به ثبت رسانده است و یکی از برجسته‌ترین آن‌ها سینمایی «درخت گردو» است.

درخت گردو را می توان یک سوگنامه فراموش شده دانست که این حادثه تلخ سردشت را با جزییات کامل به تصویر می‌کشد!

تندیس قادر مولان پور

حالا خیلی از اهالی سردشت قادر مولان پور را بنام «عمر خاور» سردشت می شناسند. خانه‌ی عمر خاور در حلبچه تبدیل به محلی برای پیگیری حقوق قربانیان شیمیایی در این شهر تبدیل شده اما منزل دیگر ایشان که  برای برگزار کردن تنها کلاس روستا در اختیار آموزش و پرورش قرار داده شده بود تبدیل به یک مخروبه شده است!

قادر مولان پور پیش از فوتش همراه تعدادی از اعضای انجمن دفاع از حقوق مصدومین شیمیایی سردشت و جانبازان شیمیایی این شهر راهی دادگاه «لاهه» در کشور «هلند» شد تا در دادگاه محاکمه یکی از دلال‌های سلاح‌های شیمیایی عراق شرکت کند. او با بیان ماجرای تلخ خود و آنچه بر سرش آمده بود، تمام حاضرین دادگاه را گریاند. داستان حزن‌انگیز عمر خاور حلبچه را همه دنیا دید و شنید اما هیچگاه بازگو کردن این حقایق منجر به تغییر حکم و رسیدن به عدالت نشد.

شهرستان سردشت تعداد 850 شهید از بین شهدای دفاع مقدس را به خود اختصاص داده که 118 نفر از آن‌ها شیمیایی هستند و همچنین شمار 2 هزار و 500 نفر جانباز که یک هزار و 500 نفر از آنان به عنوان جانباز شیمیایی معرفی شده‌اند.

قادر مولان پور سال‌ها بعد هنگام حضور در دادگاه لاهه گفت «اگر ما کردها امیدوار نبودیم خیلی زودتر از بین رفته بودیم!»

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *