خاطرات رزمندگان گردان انصارالرسول (ص) | 70 خاطره

خاطرات رزمندگان گردان انصارالرسول (ص) به گزارش گلف (پایگاه منتظران شهادت)
“ما آنجا بودیم” نام کتابی است که به همت محسن تقیپور گردآوری و نگاشته شده است، گردآوری خاطراتی از رزمندگان گردان انصارالرسول(ص).
کتاب را که گشودم گویی به چهار دهۀ پیش بازگشتم؛ بازگشت به روزهایی که حتی به دنیا نیامده بودم اما با ورق زدن تاریخ افتخارآفرین وطنمان، ایران، تمام آن لحظهها و شرایط سخت و نامساعد را در ذهنم تجسم میکنم.
هر برگ از این کتاب را که ورق میزنم، حماسهسازی و شجاعت هموطنانم در دوران جنگ ایران و عراق برایم پررنگتر میشود.
هموطنانی که مثل کسان دیگر یرای نجات خودشان نگریختند؛ ماندند؛ آن هم مردانه، هم پای کشور، هم پای آرمانهای انقلاب؛ متحد شدند و با گرویدن به دریای امت اسلامی، نه تنها از مرزهای کشور بلکه از مرزهای اسلام پاسداری نمودند و بیگانگان را با دستاوردی چون شکست و حقارت، به عقب راندند.
انصارالرسول (ص)
حال این کتاب گردآوری شده تا شهدا لشکر 27 محمد رسولالله (ص) را کمی بیشتر بشناسیم؛ جانفشانیها و ایثارگریهایشان را ببینیم واندکی قدردانشان باشیم.
لشکری که اولین بار در جنوب کشور و در اواخر سال 1360 هجری شمسی تشکیل شد. فرماندۀ کل سپاه پاسداران حاج احمد متوسلیان و حاج محمد ابراهیم همت را از منطقۀ کردستان برای سازماندهی تیپ 27 محمد رسولالله (ص) در دوکوهه راهی جنوب ساخت.
گردان انصارالرسول (ص) که یکی از گردانهای خطشکن لشکر 27 محمد رسولالله (ص) است. از همان ابتدای تشکیل تیپ و با ارادۀ حاج احمد متوسلیان (فرماندۀ تیپ) و تأکید و پیگیری حاج ابراهیم همت (مسئول ستاد تیپ)، به فرماندهی شهید اسماعیل قهرمانی تشکیل شد؛
سپس در اولین روزها و ماهها سال 1361، در دو عملیات بزرگ و پیروزمند فتحالمبین و الی بیتالمقدس شرکت کرد و افتخارات زیادی برای کشور اسلامی به ارمغان آورد.
این گردان پس از آن و در طول هشت سال دفاع مقدس، سرداران و بسیجیان زیادی را در سازمان خود جای داد و با تکیه بر نیروی ایمان، اراده و تخصص، در عملیاتهای بزرگی چون رمضان (مراحل 1 تا 5)، مسلمبن عقیل (ع) و زینالعابدین (ع)، والفجر 1، والفجر 4، والفجر 8، خیبر، بدر، کربلای 1، کربلای 5 (به همراه مرحلۀ تکمیلی آن)، بیتالمقدس 2، بیتالمقدس 7، غدیر، حاضر شده است؛
علاوهبر این، با مأموریتهای پدافندی متعددی در خطوط مقدم عملیاتی چون مهران (خسرو آباد)، فاو (کارخانۀ نمک)، ارتفاعات قلاویزان (مهران)، شلمچه (خاکهای نونیشکل، ارتفاعات دوپازا (عملیات نصر) و ارتفاعات شاخ شمیران (بعد از عملیات بیتالمقدس 4) شرکت کرده است.
این گردان در طول این عملیاتها و مأموریتهای پدافندی، فرماندهان و سرداران عزیزی را از دست داده است؛
سردارانی چون اسماعیل قهرمانی، علی تورانلو، سید رحمتالله خالصی، حجتالله نیکچه فراهانی، علیرضا اسدی، قلی اکبری، داوود تهمتن، منصور حاج امینی، محمد پوراحمد، احمود نوزاد، علی جزمانی و محمود حقدوست که در مقاطعی مسئولیت فرماندهی یا جانشینی فرماندۀ گردان را بهعهده داشتهاند.
همچنین در طول سالهای دفاع مقدس، بسیجیان دریادلی در گردان سازماندهی شدند که عدهای از آن غیرتمندان نیز به آسمان پیوستند و خون سرخشان، درخت اسلام و انقلاب اسلامی را آبیاری کرد. البته هرچند آمار دقیقی از شمار شهدای گردان به دست نیامده، اما تاکنون حدود یکصد و پنجاه تن از این شهدای گرانقدر به همت روابط عمومی هیئت شهدای گردان انصارالرسول(ص) شناسایی و اطلاعات مربوط یه آنها ثبت شده است.
اینک کتاب ما ” آنجا بودیم” هفتاد خاطرۀ کوتاه از رزمندگان گردان انصارالرسول(ص) را روایت میکند که در آنها از برخی از حماسهها و حماسهسازان این گردانِ نامی، مختصر یادی شده است. در ادامۀ مطلب بخشی از این کتاب را میخوانید:
پنج طلبۀ شهید به روایت احمد نطاق پور نوری
خاطرات رزمندگان گردان انصارالرسول (ص) در گنجینههایی گرانبها به جا مانده و راویان آنها رزمندگانی هستند که تا یک قدمی شهادت رفتند و برگشتند، شاید به شهادت نرسیدهاند تا برایمان از ایام جنگ بگویند، حال و هوای سنگرها را برایمان وصف کنند و ایثارگریها را برایمان به تصویر بکشند. احمد نطاق پور نوری یکی از این راویان شریف میباشد و خاطرهای از گردان انصارالرسول(ص) نقل کردهاند که در کتاب معرفی شده نیز قابل مطالعه میباشد. این خاطره بدین شرح است:
هنگامی که گردان انصارالرسول (ص) در اردوگاه کرخه بود و برای عملیات آماده میشد، 5 روحانی که در یکی از مدارس علمیۀ تهران همشاگردی بودند، همراه هم بهعنوان نیروی رزمنده به گردان معرفی شدند. هر 5 نفر با چهرههایی نورانی و قلبهایی آسمانی، جوانانی پاک و باایمان و دوستداشتنی بودند، به طوری که بهسرعت با بچههای گردان صمیمی شدند.
آنها هرجا میرفتند و هرکاری که میکردند، در کنار هم بودند؛ تا جاییکه در بین نیروهای گردان و در اردوگاه کرخه زبانزد شده بودند. ماجرای ضشهادت این پنج طلبۀ دوست داشتنی و جوان نیز بسیار عبرتانگیز و شگفتآور بود.
در پدافندی عملیات فاو، این 5 یار بزرگوار با هم در یک سنگر بودند. در یکی از شبها وقتی پاسبخش برای بیدار کردن آنها سراغشان میرود تا برای نگهبانی به سنگر نگهبانی بروند، هرچه میگردد سنگر آنها را پیدا نمیکند. او نگران و مضطرب به سنگر گروهان آمد. من و برادر اسلامی برای پیدا کردن سنگر آنها همراه پاسبخش به پشت خاکریز رفتیم؛ اما هر چه گشتیم، اثری از سنگر نیافتیم.
ولی وقتی دقت کردیم، متوجه شدیم که خمپارهای درست در روی در ورودی سنگر فرود آمده و قسمت جلوی سنگر را خراب کرده و راه ورودی را بسته است. به سرعت مشغول کنار زدن خاکها و آوار از مقابل سنگر شدیم؛ اما وقتی راه ورود را باز کردیم، با صحنهای دلخراش مواجه شدیم.
این پنج طلبۀ بزرگوار، همانگونه که همواره در کنار هم و با هم بودند، بر اثر کمبود هوا در داخل سنگر و بدون اینکه کوچکترین تیر یا ترکشی به بدنشان اصابت کرده باشد، در آغوش یکدیگر به شهادت رسیده بودند. آنها تلاش بسیاری برای باز کردن راه خروج کرده بودند؛ اما قبل از اینکه موفق به بازگشایی راهی برای ورود هوا به داخل سنگر شوند، اما بر اثر نبودن اکسیژن در فضای کوچک داخل سنگر، مظلومانه به شهادت رسیدند.