فکه کجاست؟
فکه کجاست؟
فکه یعنی یک بیابان تشنگی، فکه یعنی مأمن شقایقهای عاشق، فکه یعنی رملهای داغ و درد فراق…
از لحاظ جغرافیایی منطقهای بیابانی است بین شمال غربی خوزستان و جنوب شرقی ایلام. از جنوب یه چزابه و شهر بستان منتهی میشود و از شمال غرب به عینخوش و شهر موسیان؛ در شمال شرق، برقازه و در غربش استان العماره عراق قرار دارد.
پوشش گیاهی فکه
منطقۀ فکه، منطقۀ رملی است، منطقهای که شنهای روان و فراوان دارد. در جنوب این منطقه رمل و شنهای روان بیشتر دیده میشود. راه رفتن و حرکت کردن در این منطقه روی رملها، امری بسیار دشوار و طاقت فرسا است؛ در فکه شمالی خاک نسبتا سختتر است و در نقاطی از آن، خاک رس و خاکهای قابل کشت موجود است.
در فکه اغلب مناطق، خشک و بی آب و علف میباشد و این، حاکی از بارندگی کم در این منطقه است. در فکه شمالی بارانهای فصلی و رودخانه دویرج منجر به پیدایش روستاهای انگشت شماری شدهاند.
از لحاظ پوشش گیاهی، فکه بیشتر منطقهای بیابانی و فاقد پوشش گیاهی میباشد.
فکه کجاست؟
فکه کجاست؟ یکی از محورهای اصلی حمله ارتش متجاوز عراق به محور شمال خوزستان، فکه بود. در زمان جنگ تحمیلی هنگامیکه لشکر 1 مکانیزۀ عراق از این محور به سمت شوش وارد عمل شد، تیپ 37 زرهی شیراز و گروهی از دلیرمردان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، مقاومت زیادی در برابرشان به عمل آوردند و عبور آنها را در این منطقه، با چالش و دشواری عجین ساختند.
ارتش عراق که با سختیهای زیادی قادر شد از رملهای آتشین فکه بگذرد، خود را تا اطراف رودخانه کرخه در نزدیکی جادۀ اهوار _ اندیمشک رساندند و بخشی از منطقه را تحت تسلط خود قرار دادند.
حتی پس از عملیات غرور آفرین فتحالمبین، عملیاتی که بر آزاد ساختن بخش وسیعی از منطقۀ غرب و شوش و دزفول همراه شد، فکه همچنان در تصرف متجاوزان عراقی بود.
در سال 1361/11/17 که رزمندگان اسلام عملیاتی به نام والفجر مقدماتی در فکه انجام دادند، موفق شدند خطوط بعثیها را به طور متوالی در هم شکسته و به عمق مواضع آنها نفوذ کنند. اما مقاومت عراقیها نیز کم نبود و با تشدید استقامتشان باعث شدند مدافعین اسلام به مواضع قبلی برگردند.
این عملیات نتایج تلخی را با خود به همراه آورد، چراکه بسیاری از رزمندگان داخلی در منطقه به شهادت به رسیده یا مجروح شده بودند؛ و دلیل آن هم، از طرفی لو رفتن مانور عملیات و از طرفی دیگر، فراوانی تسلیحات و تجهیزات دشمن و میادین حاوی مین بود. گروهی از رزمندگان نیز که جان سالم از ورطۀ ناعادلانۀ نبرد به در برده بودند عدهای از آنها عقب نشینی کردند و شمار بسیازی در همانجا ماندند و تا پای جان مقاومت نمودند.
برخی از آنان همچون سرور شهیدان اباعبداللهالحسین(ع) با لب تشنه در دشتهای سوزان فکه به شهادت نائل آمدند و عدهای از آنان را متجاوزان بدسرشت به شهادت رساندند. آنها از هیچ ننگی ابا نداشتند و در تاریخ جنگ وحشیانۀ خویش، این لکه ننگ را ثبت نمودند که تعدادی مدافعین ایرانی را زنده زنده به خاک سپردند.
فکه کجاست؟ فکه کجاست که شاهد و مشهد شهادت شهیدان گشته است؟
فکه، نهتنها آرامگاه تعداد قابل ملاحظهای از مدافعین غیور و دلیر وطنمان است، بلکه به چشم خود دیده شهادت سرداران نام آشنای کشورمان را… سردار حسن باقری و سردار مجید بقایی…
به چشم خود دیده شهامت و مهابتشان را
به چشم خود دیده سر نترس و دل بزرگشان را
به چشم خود دیده غروب شمس پر فروغ عمرشان را
اسم حسن آمد و دلم به سوی یادمانش پر کشید. آخر میدانی؟ او شخصیتی محبوب داشت که همه جور آدمی را به خود جذب میکرد، کمتر کسی پیدا میشد که از با او همرأی نباشد…
حسن باقری که بود؟
کمتر از 5 روز به آغاز سال 1335 مانده بود که فرزند دوم خانوادهی افشردی بهار عمرش آغاز شد. این خانوادهی متدین اصالتا اهل تبریز بودند، اما بنا به خواست تقدیر به تهران مهاجرت کرده و در حوالی میدان خراسان تهران ساکن شدند.
مجید افشردی و همسرش از روی علاقه و محبتی که به سرور شهیدان، اباعبدالله الحسین(ع) داشتند نام فرزندشان را غلامحسین گذاشتند و پیرو آن در سن دو سالگی او را به سفر کربلا بردند.
مؤسس واحد اطلاعات و عملیات رزمی
شهید حسن باقری، از همان بدو ورود به منطقه ی جنوب، در پایگاه منتظران شهادت معروف به گلف با هدف یافتن اطلاعات مناسب از موقعیت دشمن، نقشه ها را جمع آوری کرد و وضعیت مناطق عملیاتی را روی آنها پیاده ساخت؛ به شخصه به همراه اشخاص اطلاعاتی، جهت اطلاع دقیق یافتن از دشمن، محورها و مناطق مورد نظر را شناسایی نمود.گاها برای آزمودن توانایی نیروهای عراقی تا عقبه ی آنها ، با زیرکی و شجاعت بینظیری پیشروی می کرد.
جنبش های سازنده او در این زمینه با سامان بخشیدن به عناصر اطلاعاتی و برپا نمودن آموزش خلاصه ای برای آنها، باعث تشکیل واحد اطلاعات عملیات«گلف»گردید.
با صبر و آرامشش همه را آرام میکرد
شهید محمد ابراهیم همت، فرماندۀ لشکر 27 محمد رسولالله از سردار شهید حسن باقری اینچنین نقل کرده است:
برخورد برادرمان باقری، برخورد فرماندهای بود که بر همه اِشراف دارد. میدانست با آن چطور رفتار کند، با آن خونسرد و خونگرم چطور برخورد کند. خیلی مشکل است که همه اینها در یک انسان جمع میشود. ولیکن با کمال خوشبختی، برادر باقری اینگونه بود. بارها شده بود که حاج احمد متوسلیان با ایشان تند برخورد میکرد و ایشان با صداقت و حوصله برخورد میکرد، مینشست توجیه میکرد، از مسائل و مشکلات مملکت میگفت تا ایشان راضی میشد.
چند بار برای خود من اتفاق افتاد که از یک عملیات بر اثر فشار زیاد دشمن عصبانی بودم، بعد ایشان را که میدیدم با آن بشاشت مسائل را توجیه میکند، احساس میکردم این توجیه از روی فکر و از روی درد است و راضی میشدم.
در عملیات فتحالمبین روی جادۀ دهلران چندین بار ایشان را دیدم. حضور ایشان برای ادامۀ عملیاتی که به سمت تنگۀ ابوغریب داشتیم و ادامه جاده دهلران _ علیگرهزد برای رسیدن به دوسلک مؤثر بود. خدا رحمت کند شهید محسن وزوایی، مسئول محور علیگرهزد، آدم جوشی بود، با شهید باقری تند برخورد کرد، ایشان آنقدر با صلابت و زیبا جواب او را میداد که در روحیهاش عجیب اثر گذاشته بود.
الهام گرفته از کتاب: حُسنِ حَسَن
انتهای پیام/