گفتگو با علیرضا یاراحمدی، رزمندۀ زمان جنگ
گلف (پایگاه منتظران شهادت) به بازنشر گفتگویی که در شهریورماه سال 1399 با رزمندۀ دوران جنگ، دکتر علیرضا یاراحمدی عضو هیات علمی دانشکده مهندسی معدن و متالورژی یزد منتشر شده است، میپردازد.
دکتر یار احمدی، از حال و هوای دوران جنگ تحمیلی و اولین روزهای اعزام به جبهه، اینگونه به گفتگو پراختهاند:
– جناب آقای دکتر یاراحمدی لطفا از روزهای آغاز اعزام به جبهه کمی برایمان بگویید.
“از همه نگارندگان حوادث جنگ و همهی کسانی که توان انجام وظیفه در این مهم را دارند، درخواست میکنم از ثبت و ضبط جزئیات این دوران غفلت نکنند و این گنجینه تمامنشدنی را برای آیندگان به ودیعه بگذارند. این دوره، دوره ذخیره نیروی محرکه تاریخ و الهامبخش اُمم است. امام خامنه ای:30/06/1368”
با نام خدا پاسدار حرمت خون شهیدان؛ با این جمله شروع کردم زیرا اطمینان قلبی دارم که در این شرایط سخت تنها شهدای ما هستند که نزد خداوند باریتعالی آبرو دارند و کشور ما را حفظ میکنند. آنروزها، پس از پیروزی انقلاب اسلامی، معتقد بودیم تکلیفمان برای پاسداشت خون شهدا و برپایی نظام اسلامی حضور در جبهههاست؛ اما سنمان اجازه نمیداد. اخوی بزرگم محمود جزو اوّلین اعزامیهای استان یزد به کردستان بود. شور و حرارت خاطراتش در هر بار برگشت از منطقه آتش حضور من را بیشتر میکرد. سوم راهنمایی را تمام کرده بودم که بعد از دو سال فعّالیّت در بسیج امکان اعزامم برای آموزش نظامی به وجود آمد و اوّل مردادماه 1362 در باغ خان، واقع در جاده تفت، با اصرار زیادی که داشتیم اجازه حضور در آموزش نظامی را گرفتم به شرط آنکه در تمام برنامههای رزمی نفر اوّل باشم.
– شما در چه عملیاتهایی شرکت داشتید ؟
اولین اعزام بلافاصله بعد ازگذراندن یک ماه دوره آموزشی به کردستان بود و نیروی تأمین بودیم و یک ماه پس از بازگشت از کردستان و حضور در کلاس اوّل دبیرستان، 22 دی ماه همان سال، برای عملیات خیبر اعزام شدیم. سال 63 را کلا در شهر ماندم تا عقب ماندگیهای سال اوّل دبیرستان را جبران و شرایطم را در سال دوم ریاضی مناسب کنم اما دوستان زیادی را در عملیات بدر از دست دادم. شهریور سال 64 در عملیات قدس 5 که تیپ پیروز الغدیر به تنهایی عمل کرد، حضور داشتیم. بهمنماه همان سال در عملیات والفجر 8 شرکت کردیم و شب 21 بهمن ماه جزیره امالرصاص روبه روی خرمشهر را فتح کردیم تا امکان فتح شهر فاو در شب بعد آن به وجود آید. تابستان 65 خط پدافندی فاو بودیم و انتهای همان سال، بعد از عملیات کربلای 5، خط شلمچه جلوی کانال ماهی پدافند کردیم. نوروز 66 در بیتالمقدس 4 پایین شاخ شمیران شرکت و سپس بالای شاخ، یک پدافندی سخت را تجربه کردیم و در شهریور 67 خط شلمچه را تحویل نیروهای سازمان ملل دادیم.
– در بحبوحۀ جنگ چقدر به پیروزی ایمان داشتید؟
وقتی آرزوی شهادت داشته باشی و در این راه تمام توان خود را بگذاری، شکست معنی نمیدهد.
– رزمندگان ایرانی تا چه اندازه تلاش میکردند تا با اخلاق و رفتارشان، بر نیروهای دشمن تاثیر گذار باشند؟
معمولا به جز تبلیغات بلندگویی که در مناطق جنگی صورت میگرفت به صورت دیگری امکان تأثیرگذاری قبل از اسارت دشمن نبود. نکته دوم اینکه عراقیای که مسلمان واقعی بود و به قول بچهها، بعثی نبود، تا آخرین گلولهاش را خالی نمیکرد بعد اسیر بشه بلکه در اولین حرکتِ ما، به سرعت خودش را تسلیم میکرد. اما به جز تنها یک مورد که شنیدم یکی از دوستان بداخلاقی کرده بود. غیر از رأفت اسلامی و عطوفت و ایثار برای اسرای عراقی چیزی ندیدم و نشنیدم. ندیدم که اسیری را پشت خط تیرباران کنند و یا دست بسته زنده زیر خاک کنند و… (آنچه بعثیها بر سر اسرای ما آورند).
– در خصوص دوران دفاع مقدس، فعالیتهای فرهنگی زیادی از قبیل خاطرات، کتابها و .. انجام شده است. تاثیرگذارترین فعالیت از نظر شما چیست؟
همه اینها خوب است ولی تأثیر فیلم و سریالهای تلویزیونی بیشتر است.
– بعد از گذشت این سالها، آیا از همرزمانتان اطلاعی دارید؟
ما یک سازمان مردمنهاد در شهرستان با عنوان “کانون توسعه ارزشها” داریم که هنوز دورهمیها، مراسم مختلف و برنامههای فرهنگی خودمان را داریم ولی حس میکنم که بچههای رزمنده و جانباز از نظر تعداد تقریبا نصف شدهاند و ما که جوانان آن روز بودیم امروز 52 ساله شدهایم و نه حوصله قدیم را داریم و نه توانِ آن زمان را.
– باتوجه به اینکه یک مسلمان همواره درحال جهاد است (جهاد در جبهههای جنگ یا جهاد با نفس)، شما جهاد را امروزه چگونه میبینید؟
شما اشاره دارید به معانی جهاد که در دو جبهه رخ میدهد، جهاد اول متوجه درون است و جهاد اکبر است؛ یعنی تلاش برای رسیدن انسان به حقیقت ذات خویش و بعد از آن رسیدن به پروردگار و دوم جهادی که متوجه عالم خارج است یعنی جهاد اصغر؛ این نوع جهاد رساندن دیگران به حقیقت درونیشان و سپس رساندن آنها به پروردگارشان است. لذا جهاد با نفس جهاد بزرگتری است و سختتر. طبیعتا تکلیف بسیجی دیروز خیلی سنگینتر از جوان امروزی است که نه انقلاب را دیده، نه جنگ، نه شهدا و نه امام (ره) را. اما در مجموع شرمنده شهدا هستیم.
– به نظر شما شور و اشتیاق رزمندگان در جنگ تحمیلی و حضور داوطلبانۀ آنان از هر سن و سالی، نتیجۀ چه چیزی بوده است؟
مهمترین عامل، اطاعت از خدا و رسول (ص) است چرا که در اغلب مصاحبهها رزمندگان میگفتند به ندای امام زمانمان (امام خمینی (ره))پاسخ مثبت دادهایم. یعنی خود را با توسل به روح بلند روح الله به سلسله ولایت امامان شیعه، رسول مکرم و در نهایت خداوند باریتعالی متصل میکردند. البته بر خلاف تبلیغات مسموم طبیعتا نوجوانان و جوانان دیروز جوگیر نمیشدند، چرا که جو در اولین خمپارهای که نزدیکت به زمین میخورد میریخت و یک ساعت بعد طرف در راه اهواز یزد بود.
– مهمترین و ارزشمندترین دستاورد جنگ تحمیلی از نظر شما چه چیزی بود؟
قرآن کریم در آیه 11 سوره صف میفرماید: به خدا و رسول (ص) ایمان آرید و با مال و جان در راه خدا جهاد کنید، که این کار (از هر تجارت) برای شما بهتر است اگر دانا باشید. و لذا بخش اعظم از دستاوردهای جنگ غیرمادی است و نزد خداوند محفوظ است اما امروزه استقلال، خودباوری، خودکفایی در خیلی از عرصهها از برکات جنگ تحمیلی و مقابله با دشمنان اسلام است و به نظرم دستاورد مادی بزرگتر از این نمیشود که در مقابل همه استکبار یک وجب از خاک کشورمان را به دشمن ندادیم. البته امروز هر آنچه از عزت ایران اسلامی در سدسازیها، راهسازیها و کارهای بزرگ عمرانی، پیشرفت در صنایع کوچک و بزرگ، پیشرفت در صنایع نظامی و اتمی داشتهایم به برکت جنگ و بچههای جنگ بوده است.
– به عنوان سخن پایانی اگر خاطره، مطلب و یا توضیحی دارید بفرمایید.
امسال، در ایّام هفته دفاع مقدّس یادی کنیم از شهدای آن دوران بخصوص شهید حبیب فلاح مبارکه که در عملیات قدس 5، سال 1364 در شطعلی مورد اصابت ترکش خمپاره قرار گرفت و در شرایطی که در آب شط قرار داشت قبل از رسیدن به اسکله جان به جانان تسلیم کرد. یادش گرامی و راهش پر رهرو باد.
برگرفته از سایت دانشگاه یزد: https://yazd.ac.ir/4006-5-4006
انتهای پیام/