خط شکنان لشکر محمد رسولالله (ص)
تشکیل یک تیپ جدید از نیروهای غرب موضوع جلسه شهیدحسن باقری در ساختمان گلف بود که با حضور احمد متوسلیان، فرمانده سپاه مریوان؛ ابراهیم همت فرمانده سپاه پاوه و محمود شهبازی فرمانده سپاه همدان شکل گرفت. اگر میخواهید با تیپ محمد رسولالله (ص) بیشتر آشنا شوید، همراه گلف باشید.
مثلث لشکر محمد رسولالله (ص)
حسن باقری در جلسه کلیات را بازگو کرد، و آنان را به وضعیت جنگ در منطقه خوزستان؛ از جمله تشکیل یک تیپ از نیروهای کادر موجود در مریوان ،پاوه ،همدان و داوطلبانی که از گلف به آنان واگذار میشد توجیه کردند. ایشان دوکوهه را محل استقرار و غرب دزفول را منطقه عملیاتی برای این تیپ تعیین کرد. مسئله دیگر تعیین نام و فرمانده تیپ بود که نام محمدرسولالله (ص) بر اساس عملیاتی که در 12 دی در مریوان و پاوه انجام شده بود، مزین شد، و عدد ۲۷ را خود شهید باقری تعیین کرد.
حسن باقری تشکیل و سازماندهی تیپ شناسایی و آماده سازی منطقه عملیات و شرکت در جلسات طرح مانور را سه مسئولیت مهم فرمانده بیان کرد و وظیفه فرمانده تیپ شرکت در جلسات طرح مانور معاونت در شناسایی و آماده سازی منطقه و ستاد تیپ و راه اندازی واحدها و تشکیل گردانها اعلام شد.
برای فرماندهی تیپ هر یک از برادران دیگری را از خود برتر می دانستند، با وجود تعارفی که این سه فرمانده در خصوص فرماندهی و مسئولیت ستاد با هم داشتند در نهایت حاج احمد، فرماندهی تیپ؛ حاج محمود، معاونت تیپ و حاج همت، مسئولیت ستاد سازماندهی را عهده دار شدند. و فعالیت این تیپ از یکم بهمن 1360 به طور رسمی در جنوب کشور آغاز شد.
خاطره از سردار فتحالله جعفری:
وقتی از ساختمان گلف بیرون آمدیم، حاج احمد گفت:« از عملیات در جنوب و دشت، نگرانم»
گفتم:«جای نگرانی نیست. شما توانایی دارید و میتوانید یگانی قوی، کارآمد و عملیاتی تشکیل دهید کار در جنوب، برای شما راحت است.»
گردانهای زرهی تیپ در حال آماده سازی بود،گردانها به کادر ثابت نیاز داشتند و انسجام گردان به کادر قوی آن بستگی داشت؛ جدیت و قاطعیت حاج احمد، مدیریت و صداقت و روحیه لطیف حاج همت و تیز هوشی و تحرک زیاد حاج محمود، امید آیندهای روشن برای یک تیپ قدرتمند در جنگ بود. یکی از گردانهای تأثیر گذار لشکر محمد رسولالله (ص)، گردان انصارالرسول(ص) بود که در ادامه به آن میپردازیم.
بچههای انصار
یکی از گردانهای خطشکن لشکر 27 محمدرسولالله (ص) به فرماندهی اسماعیل قهرمانی در اواخر سال 1360 تشکیل شد. و از روزهای آغازین سال 1361 با حضور در عملیاتهای بزرگی چون فتحالمبین، الی بیتالمقدس، رمضان، مسلم بن عقیل، زینالعابدین، والفجر مقدماتی، والفجر 1-4-8، خیبر، بدر، کربلای 1 و5، بیتالمقدس 2 و 7 افتخارات زیادی را برای این لشکر و کشور عزیزمان به ارمغان آورد.
این گردان در 8 سال دفاع مقدس و در مقاطع گوناگون جنگ با تکیه بر نیروی ایمان، اراده وتخصص، سرداران و سربازان عزیزی را از دست داد.
نشانی ماندگار از عملیات والفجر8
خاطره مرتضی نصراللهی یکی از رزمندگان گردان انصارالرسول(ص) از عملیات والفجر8 :
یکی از خاطراتی که از عملیات والفجر ۸ در سال ۱۳۶۴ در ذهنم باقی مانده مربوط به نشانه ای است که بر روی دستم حک شده و از بین نرفته است. این نشانه که دقیقاً به شکل عدد ۸ است، اثر برخورد ترکشی از راکت شلیک شده هواپیمای دشمن است.
لحظه برخورد این ،ترکش لحظه ای بسیار هیجانی و همراه با بیم و امید برای عبور از رودخانه خروشان اروند بود. آن روز گردان انصار الرسول (ص) پس از گذراندن یک دورۀ آموزش در اردوگاه های کرخه و بهمن شیر در آبادان وارد منطقه عملیاتی شد. روحیه بچه ها بسیار عالی بود و معنویت خاصی سراسر وجود بچه ها را فرا گرفته بود.
ما در روز بیست و دوم بهمن سال ۱۳۶۴ در حالی که سیاهی شب بر همه جا دامن گسترده بود پیاده روی خود را به سوی ساحل اروند آغاز کردیم و پس از رسیدن به مقصد شاهد جریان بسیار تند آب و ناممکن بودن عبور قایق از عرض اروند بودیم هیچ قایقی در مقابل سرعت آب توان مقاومت نداشت ساعتها صبر کردیم؛ اما آب آرام نشد. شدت آتش دشمن نیز مزید بر سرعت بود و ما مجبور شدیم تا عصر فردای آن روز صبر کنیم.
ساعت ۲ بعد از ظهر بیست و سوم بهمن ماه برای عبور از عرض اروند که حالا کمی آرام تر شده بود سوار بر قایقها شدیم. عرض اروند در آن منطقه ۱۲۰۰ متر بود و ما میبایست این مسیر را به سرعت طی میکردیم؛ چرا که هر گونه اتفاقی در میان آب به غرق شدن تمامی بچه ها می انجامید. بچه ها با توکل بر خدا و خواندن آیات قرآن و آیه وجعلنا» سوار بر قایقها شدند و قایقها حرکت کردند. درست در میان عرض اروند بودیم که ناگهان سر و کله دو فروند هواپیمای عراقی که از مسیر طولی رودخانه به سمت ما می آمدند، پیدا شد. صحنهٔ بسیار وحشتناکی بود دهها قایق پر از نیرو و امکانات روی آب خروشان اروند در حال حرکت بود و حالا هواپیماها از راه رسیده بودند. آتش آتشبارهای ضدهوایی با تمام حجم به سمت هواپیماها شلیک می کردند؛ اما آنها در همان حال راکتهای خود را به داخل آب رها کردند و چند متر آن طرفتر هدف آتشبارهای ما قرار گرفتند و سرنگون شدند.
آن روز بحمدالله راکتهای شلیک شده تلفاتی از ما نگرفت؛ امــا مــن هنگام پیاده شدن از قایق در آن سوی ،اروند متوجه سوزش شدید دستم شدم وقتی دقت کردم دیدم خون زیادی از دستم جاری است. یکی از بچه ها زخم دستم را پانسمان کرد و من با همان حال به عملیات رفتم. همان شب به قلب سپاه دشمن حمله کردیم و مواضع از قبل مشخص شده را گرفتیم. هر چند من در لحظات بسیار سخت آن عملیات حضور داشتم، تنها همین یادگاری از عملیات والفجر ۸ و انجام وظیفه در قبال امام و انقلاب برایم باقی ماند؛ در صورتی که عزیزان بسیار بزرگواری مانند شهید سعید عزیزی نیک که افتخار همسنگری با او در آن عملیات نصیب من شده بود، به سوی پروردگار خویش پر کشیدند.
انتهای پیام/