گفتگو با دکتر حسین ایوبی، رزمنده دوران دفاع مقدس
گلف (پایگاه منتظران شهادت)، اینبار به بازنشر گفت وگویی پرداخته است که در سال ، 1399 مقارن با هفتۀ دفاع مقدس با فرماندۀ بسیج اساتید دانشگاه یزد، دکتر حسین ابویی تهیه شده است. ایشان در زمان جنگ تحمیلی و عملیاتهای مختلف، رشادتهای بسیاری از خود نشان داده اند:
– جناب آقای دکتر ابویی کمی از روزهای آغاز اعزام به جبهه برایمان بگویید.
” بسم الله الرحمن الرحیم . ابتدا سلام عرض میکنم و از شما بابت انجام این مصاحبه تشکر میکنم. سال 1361 پس از عملیّات موفق فتحالمبین (فروردین 61) که منجر به آزادسازی بخشهای وسیعی از مناطق اشغالی خوزستان شامل شوش، دهلران، دشت عبّاس و عینخوش شد و عملیات بیتالمقدس (اردیبهشت و خرداد 61) که منجر به آزادی خرمشهر شد، شور و شوق زایدالوصفی برای آزادسازی بقیه مناطق اشغالی و یکسره کردن کار جنگ در آحاد ملت انقلابی ایران ایجاد شده بود در آن زمان من هفده ساله و دانش آموز سال دیپلم بودم و آقای راغبیان مدیر دبیرستان ما (دبیرستان آیتالله کاشانی مهریز) که فردی انقلابی بود وقتی از ضرورت حضور در جبههها برایمان صحبت کرد تصمیم گرفتم همراه هم کلاسیهایم، که حدود نیمی از افراد کلاس را تشکیل میدادیم، آموزش نظامی ببینم و عازم جبهه شوم. انگیزۀ اصلی حضورم تبعیّت از فرمان امام در دفاع از دین و میهن و نظام و ارزشهای انقلاب اسلامی بود.
– شما در چه عملیاتهایی شرکت داشتید؟
در آبانماه 1361، یک دوره آموزش نظامی و تخصصیِّ فشرده را در پادگان آموزشی غدیر اصفهان گذراندم و به جبهه اعزام شدم. حضور بنده، همزمان بود با عملیّات پیروزمندانه محرم که منجر به آزادی بخشهایی از دهلران و تصرّف ِبخشهایی از موسیان عراق شد، انگیزۀ ما را در دفاع و بیرون راندن نیروهای رژیم بعثی عراق قویتر کرده بود. پس از پایان آموزش، از طریق اصفهان و فریدن و خرم آباد عازم جبهههای جنوب و خوزستان شدیم. یک شب در پادگان دوکوهه اندیمشک اقامت داشتیم، سپس از طریق اندیمشک و دشت عبّاس و جاده دهلران-موسیان وارد مناطق تازه آزاد شده درعملیات محرم شده، در خطِّ مقّدم منطقه، داخل خاک عراق، مشرف به شهر کوت عراق مستقر شدیم. آن موقع هنوز تیپ الغدیر یزد تأسیس نشده بود و ما به گردان مالک اشتر از تیپ نجف اشرف ملحق شدیم که بیشتر آنها اهل کاشان بودند و تا قبل از عملیات والفجر مقدماتی در جبهه بودم.
– در بحبوحۀ جنگ چقدر به پیروزی ایمان داشتید؟
چنان که خداوند حکیم در قرآن کریم میفرماید: برای رزمنده مسلمانی که به دستور خدا و ولی خدا در جبهه میجنگد، شکست معنی ندارد و در هر حال به (اِحدی الحُسنَیَین) یعنی یکی از دو نیکی یا پیروزی و غلبه بر دشمن و یا فوز عظیم شهات، نائل میشود زیرا یک مسلمان انجام وظیفه و تکلیف را پیروزی میداند علاوه بر آن نفس قدسی امام (ره) چنان شوق به شهادت را در قلب جوانان ایجاد کرده بود که آرزوی شهادت در دعاهای کمیل و طلب دعا از فرماندهان برای شهید شدن را میدیدم و میشنیدم.
– رزمندگان ایرانی تا چه اندازه تلاش میکردند تا با اخلاق و رفتارشان، بر نیروهای دشمن تاثیر گذار باشند؟
آنچه درجبهه شاهد بودم (غیر از آنچه که شنیده و در کتابهای خاطرات رزمندگان خواندهام) محلّ بروز و ظهور ارزشها و منشهای اخلاقی بود. محلِّ حضور انسانهایی که نوعا از نفسانیّت رها شده بودند، محلِّ ایثار به معنای واقعی خود بود. رزمندگانی که پنهانی و با افتخار، کفشهای همسنگران خود را واکس میزدند، در نظافت سنگر و شستن ظروف و نگهبانی در سنگر، کمین و شرکت در عملیات خطرناک شناسایی دشمن سعی میکردند از هم سبقت بگیرند. رفتار رزمندگان با اسرای عراقی در طول هشت سال دفاع مقدس مثالزدنی بود. صحنههای آب دادن به اسرای عراقی، گاه حمل مجروحین عراقی بر پشت رزمندگان و انتقال آنان به پشت جبهه و مداوایشان فراموش نشدنی است و اینها چیزهایی است که بارها و بارها صلیب سرخ جهانی بر آن تأکید نموده است.
از طرف دیگر این رفتار اسرای ایرانی در اردوگاههای رژیم عراق بود که گاه قَسیترین دشمنان بعثی را به کُرنش و تواضع وامیداشت. برای نمونه علیرغم شکنجههای شدید سیّد آزادگان، حجتالاسلام ابوترابی، در زمان اسارت، وقتی بازرسان صلیب سرخ که از اروپا برای بازدید و تهیّه گزارش از اسرای ایرانی رفته بودند از چگونگی رفتار با ایشان میپرسند، ایشان در حالی که مأموران خشن و شکنجهگر اردوگاه از افشای شکنجهها و بازتاب بد آن برای رژیم بعث ترسیده بودند، جواب میدهند: رفتارشان خیلی خوب است و هیچ مشکلی وجود ندارد. پس از اتمام مأموریت بازرسان صلیب سرخ، عراقیها از رفتار آقای ابوترابی تعجّب کرده و میپرسند: چرا حرفی از شکنجهها نزدید؟ ایشان در پاسخ میگوید: ما و شما هر دو مسلمانیم و هیچگاه یک مسلمان شکایت خودش را از مسلمان دیگر پیش کافر نمیبرد. نقل کردهاند که پس از این واقعه، عراقیها چنان تحت تأثیر قرار گرفتند که احترام و تواضع خاصی برای ایشان قائل بودند و ایشان حق داشت آزادانه به همه اردوگاهها سرکشی و از آنها بازدید کند.
– در خصوص دوران دفاع مقدس، فعالیتهای فرهنگی زیادی از قبیل خاطرات، کتابها و .. انجام شده است. تاثیرگذارترین فعالیت از نظر شما چیست؟
به فرموده مقام معظم رهبری، هشت سال دفاع مقدس و جنگ ما، به منزله گنج بود. گنج عزّت ملت ایران، گنج مقاومت و تسلیم ناپذیری، گنج استقلال و خودکفایی در صنایع نظامی و دفاعی و موشکی از ابتدای جنگ که سیم خاردار نداشتیم و واردات آن تحریم بود تا زمانی که به موشک نقطهزن 2000 کیلومتری و ارسال ماهواره نظامی به فضا دست یافتیم. انتقال مجاهدتها و فداکاریها به هر شکل ممکن اعم از کتاب و فیلم و تئاتر و نگهداری همه اینها در موزههای دفاع مقدّس، موجب شور و شوق و امید و اعتماد به نفس در جوانان و موجب انگیزه دفاع از انقلاب و نظام اسلامی است و تضمین امنیّت ملّی را به دنبال دارد. باید آحاد ملّت آگاه شوند که این استقلال و امنیّت و خودکفایی در صنایع دفاعی به چه قیمت و با چه جانفشانیها و هزینههای سنگینی به دست آمده و حاصل خون صدها هزار شهید و مجروح و جانباز است تا لحظهای در حفظ و حراست از آن کوتاهی صورت نگیرد.
– بعد از گذشت این سالها، آیا از همرزمانتان اطلاعی دارید؟
از نیمی از دانشآموزان کلاس چهارم متوسطه که در سال 61 عازم جبهه شدیم حدود 10 نفر بچه محل بودیم که بجز یکی از دوستان که به دلیل بیماری مرحوم شدند و شهید حسین نایبی که در سال 61 در عملیات والفجر مقدماتی در منطقه فکه به شهادت رسید، با بقیه دوستان و همرزمان که بعضی هم مجروح و جانباز شدهاند، کمابیش ارتباط دارم و رفیق هستیم.
– باتوجه به اینکه یک مسلمان همواره درحال جهاد است (جهاد در جبهههای جنگ یا جهاد با نفس)، شما جهاد را امروزه چگونه میبینید؟
نقل شده است که پیامبر اکرم (ص) پس از اینکه درسَریهای (جنگهایی که حضرت رسول شخصا در آنها حضور نداشتند) گروهی از سربازان اسلام را به قصد مقابله با دشمن فرستادند. آنان پس از پیروزی و کشتن و اسارت عدهای از سربازان دشمن مغرورانه به خدمت پیامبر مشرّف شدند. آن حضرت پس از مشاهده غرور سپاهیان اسلام برای شکستن غرور آنان فرمودند: «مرحبا بقوم قضوا جهاد الاصغر و بقی علیهم جهاد الاکبر» گروه اعزامی که فکر میکردند بزرگترین فتحالفتوح را انجام دادهاند، با تعجب پرسیدند «یا رسول الله و ما الجهاد الاکبر؟» جهاد اکبر چیست؟ (مگر بزرگتر از جهاد ما جهادی وجود دارد؟ پیامبر فرمودند: «الجهاد معالنفس». بله بزرگتر از این پیروزی بر نفس و شهوات و خواستههای نفسانی است. از اینرو امام خمینی (ره) پس از فتح خرمشهر برای جلوگیری از غرور رزمندگان فرمودند: خرمشهر را خدا آزاد کرد. تا مبادا این فتح بزرگ موج غرورشان شود. زیرا غرور، خود منشأ شکست است؛ چنانکه بخشی از صدمه مسلمانان درجنگ اُحُد ناشی از غرور آنان از پیروزی در جنگ بدر بود. آری دلاوران دیروز جبهههای نبرد لازم است با مراقبه و محاسبه النفس، نقش توکل بر خدا و عقیده کلیدی لاحول و لاقوه الا بالله را فراموش نکنند و حالت اخلاص دوران رزمندگی خود را حفظ کنند و بدانند که در مسیر زندگی دنیوی احتمال لغزش و دلبستگی به مادیات و مغلوب شدن از هوای نفس نهتنها وجود دارد بلکه همزمان با کِبَر سن و ضعف جسمانی، درخت بخل و حسد و ریا و دلبستگیها قویتر و ریشهدارتر میشود و همواره باید در مسیر مبارزه با نفس، از خدای متعال استعانت بجوییم.
– به نظر شما شور و اشتیاق رزمندگان در جنگ تحمیلی و حضور داوطلبانۀ آنان از هر سن و سالی، نتیجۀ چه چیزی بوده است؟
من این شور و شوق را برخاسته از صفا و خلوص امام راحل و نفس قدسی او و ایجاد مکتب شوق به جهاد و شهادت از سوی پیر جماران میدانم و به دنبال آن نتیجه، احساس تکلیف و تبعیّت از دستور امامالمسلمین مبنی بر لزوم دفاع از کیان انقلاب و نظام مقدس جمهوری اسلامی که برای پیروزی آن از 15 خرداد 1342 تا 22 بهمن1357 فداکاریهای زیادی صورت گرفته بود و خونهای زیادی اهدا شده بود، از اینرو تمام آحاد ملت، اطاعت از امام خمینی را اطاعت از امام عصر (عج) میشمردند و جبهه و پشت جبهه برای آنها فرقی نداشت. مجاهدان جبههها خود را سرباز امام زمان و سرباز رهبر میدانستند و لبیک به ندای ایشان را لبیک به ندای هل من ناصر ینصرنی امام حسین تلقی نموده و شعارشان کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا بود.
– مهمترین و ارزشمندترین دستاورد جنگ تحمیلی از نظر شما چه چیزی بود؟
به نظر من اقتدار و امنیّت ملّی و قطع طمع دشمنان از خاک مقدّس ایران اسلامی و نومیدی از غارت منابع آن در سایه خودکفایی نظامی و دفاعی از مهمترین دستاوردهای انقلاب اسلامی در هشت سال دفاع مقدس است. بد نیست در اینجا به عنوان حسنختام به بخشی از پیام امام خمینی(ره) در خصوص برکات دفاع مقدس اشاره کنیم که فرمودند: «ما انقلابمان را در جنگ، به جهان صادر نمودهایم، ما مظلومیّت خویش و ستم متجاوزان را در جنگ ثابت نمودهایم، ما در جنگ پرده از چهره تزویر جهانخواران کنار زدیم، ما در جنگ دوستان و دشمنانمان را شناختهایم، ما در جنگ به این نتیجه رسیدهایم که باید روی پای خود بایستیم، ما در جنگ ابهت دو ابرقدرت شرق و غرب را شکستیم، ما در جنگ ریشههای انقلاب پر بار اسلامیمان را محکم کردیم.»
– به عنوان سخن پایانی اگر خاطره، مطلب و یا توضیحی دارید بفرمایید.
در پایان جا دارد مجددا از تلاشهای روابط عمومی دانشگاه و شما سرکارخانم زینی در انجام این مصاحبه در آستانه سالروز هفته دفاع مقدس تشکر و قدردانی داشته باشم.
برگرفته از سایت دانشگاه یزد: https://yazd.ac.ir/4006-5-4006
انتهای پیام/