خاطرات شهید سید احمد پلارک
او علاقه و ارادت قلبی زیادی به حضرت فاطمه زهرا (س) داشت.
زمانی که در مرحله اول عملیات کربلای 5 از ناحیه سینه مجروح شد، برای تکمیل عملیات به همراه محسن امیدی از بیمارستان فرارکرد و به منطقه رفت، اما بار دیگر به دلیل رکب خوردن از دشمن، این بار از قسمت پهلو، بازو و صورت مجروح شد. عجیب بود ولی با اینکه برایش سوختگی ایجاد نشده بود، آثار سوختگی نیز در صورت و بدن داشت. وقتی از شهید پلارک درخصوص آثار سوختگی سوال کردند، او اینگونه پاسخ داد که:«وقتی به عقب برمیگشتم. دقت کردم که پهلو، صورت و بازوهایم مجروح شدهاند. در دل گفتم اگر آتش بگیرم دیگر به قول بچهها، «زهرایی» میشوم. در این فکر بودم ،که یک خمپاره کنارم به زمین اصابت کرد. خرج آرپیجی شعله گرفت و جرقههای آتش بر روی لباسهایم افتاد، به همین خاطر لباسهایم آتش گرفت.»
حسین جهاندیده از همرزمان شهید سید احمد پلارک، نقل میکند:«قبل از عملیات کربلای 8، با گردان رفته بودیم مشهد. یک روز صبح دیدم سید احمد از خواب بیدار شده، ولی تمام بدنش میلرزید. گفتم:«چی شده؟» گفت:« فک میکنم تب و لرز کردم.»
بعد از یکی دوساعت، به من گفت: «امروز حتماً باید بریم بهشت رضا.» اتفاقا برنامه آن روز گردان هم، بهشت رضا علیه السلام بود. از احمد پرسیدم:«چی شده که حتما باید بریم بهشت رضا؟» با اصرار من، تعریف کرد: «دیشب خواب یک شهید را دیدم که به من گفت: «تو در بهشت همسایه منی! من خیلی تعجب کردم، تا به حال او را ندیده بودم. گفتم: تو کی هستی و الان کجایی؟ گفت: من در بهشت رضا(ع) هستم.»
احمد آن روز آن قدرگشت تا آن شهید را که حتی نام او را نمیدانست، پیدا کرد و بالای مزار آن شهید با او حرفها زد.
نحوه شهادت
حتما درباره شهیدی که مزارش عطر و بوی گلاب میدهد شنیده اید؛ شهیدی که از زمان شهادتش تا به امروز عطر گلاب از مزارش استشمام میشود. او کسی نیست جز شهید سید احمد پلارک،ملقب به شهید عطری.
کمتر از یک ماه به سالروز تولدش مانده بود. سید احمد در تهران مجروح بود اما دلش گواهی میداد که عملیات جدیدی در راه است. او تصمیم گرفت هرچه سریع تر راهی منطقه شود . عملیات کربلای 8 آغاز، و اوضاع شلمچه هم بحرانی و پیچیده شده بود. سید احمد به دلیل مجروحیت قرار نبود در این عملیات حضور داشته باشد اما یک دفعه گفت من هم میآیم!
همرزم شهید و شاهدان عینی که در عملیات کربلای 8 حضور داشتند، روایت میکنند :« که نیرو های بعثی، رزمندگانِ گردان حمزه درکانال را تیر باران میکردند، وارد کانال شدیم و سید احمد پلارک قبل از ورود به کانال به همه ما گفت:« من در این کانال شهید میشوم .» همانطور هم شد. دشمن سَرِ سید احمد را که برای پاکسازی در داخل کانال پیشروی کرده بود مورد هدف قرار داده بود.
اما روایت دیگری نیز در خصوص شهادت سید احمد پلارک وجود دارد که میگوید، سید احمد در پایگاه، مشغول نظافت توالت بوده است که در طی یک حمله هوایی، موشکی به آنجا برخورد میکند؛ در همان زمان، سید احمد شهید و زیر آوار مدفون میشود. پس از حمله هوایی، نیروهای امداد پیکر ایشان را پیدا میکنند.
وصیتنامه شهید سید احمد پلارک
بسم الله الرحمن الرحیم
ستایش خدای را که ما را به دین خود هدایت نمود و اگر ما را هدایت نمیکرد، ما هدایت نمیشدیم.
السلام علیک یا ثارا… ای چراغ هدایت و کشتی نجات، ای رهبر آزادگان، ای آموزگار شهادت بر حُران، ای که زنده کردی اسلام را با خونت و با خون انصار و اصحاب باوفایت، ای که اسلام را تا ابد پایدار و بیمه کردید. ( یا حسین دخیلم ) آقا جانم وقتی که ما به جبهه میرویم به این نیت میرویم که انتقام آن سیلی که آن نامردان برروی مادر شیعیان زده برای انتقام آن بازوی ورم کرده میرویم برای گرفتن انتقام آن سینه سوراخ شده میرویم. سخت است شنیدن این مصیبتها خدایا به ما نیرویی و توانی عنایت کن تا بتوانیم برای یاری دینت بکار ببندیم. خدایا به ما توفیق اطاعت و فرمانبرداری به این رهبر و انقلاب عنایت بفرما . خدایا توفیق شناخت خودت آنطور که شهداء شناختند به ما عطا فرما و شهداء را از ما راضی بفرما و ما را به آنها ملحق بفرما.
خدایا عملی ندارم که بخواهم به آن ببالم، جز معصیت چیزی ندارم و ا… اگر تو کمک نمیکردی و تو یاریم نمیکردی به اینجا نمیآمدم و اگر تو ستارالعیوبی را بر میداشتی، میدانم که هیچ کدام از مردم پیش من نمیآمدند، هیچ بلکه از من فرار میکردند حتی پدر و مادرم . خدایا به کرمت و مهربانیت ببخش آن گناهانیکه مانع از رسیدن بنده به تو میشود . الهی العفو…
بر روی قبرم فقط و فقط بنویسید ( امام دوستت دارم و التماس دعا دارم ) که میدانم بر سر قبرم میآید.