شهید حمید باکری

صدای شهید

عکس‌های بیشتر

مزار شهید روی نقشه

فیلم‌های مرتبط

کتاب‌های مرتبط

عملیات‌ها

مشخصات
نام و نام خانوادگی حمید باکری
نام پدر فیض‌الله
تاریخ تولد 1334-09-01
محل تولد اطلاعاتی موجودی نیست
شهادت
تاریخ شهادت 1362-12-03
منطقه شهادت جزیره مجنون
عملیات عملیات خیبر
مزار یادبود در گلزار شهدای تبریز
مزار شهید حمید باکری
گل لاله شادی روح شهید حمید باکری صلوات
شما اولین صلوات را بفرستید

شهید حمید باکری

خزان آن سال عجیب بوی بهار می‌داد؛ در آغازین روز از آخرین ماه فصل پائیز سال 1334 منزل فیض‌الله باکری با تولد حمید، سومین پسرش عطر و بوی تازه‌ای به‌خود گرفت. حمید در خانواده‌ای مذهبی، معتقد و  با ایمان مراحل رشد خود را سپری نمود اما در همان دوران کودکی از نعمت حضور مادر محروم شد.

دوران دبستان و متوسطه اول و سال اول دبیرستان را در کارخانه قند ارومیه و بقیه تحصیلاتش را در دبیرستان فردوسی ارومیه ادامه داد.

اقدامات موثر شهید حمید باکری پیش از شکوفایی انقلاب

بزرگترین برادرش «شهید علی باکری» توسط رژیم شاهشاهی به مقام شهادت نائل آمده بود، به همین خاطر بر مسائل سیاسی و فساد این دستگاه حکومتی آگاه بود. پس از اینکه دوران سربازی‌اش به اتمام رسید، با برادر بزرگش «شهید مهدی باکری» در شهر تبریز، علیه رژیم طاغوتی فعالیت اثربخش خویش را آغاز نمود.

خودسازی و تزکیه نفس او بیشتر از این دوران به بعد بوده است. در سال 1355 به‌منظور ادامه دادن به تحصیل ابتدا به کشور ترکیه و از آن پس به سوریه سفر نمود.

در سوریه دوره چریکی را آموزش دید و سپس با سفر به آلمان، در یکی از دانشگاه‌های آن ثبت‌نام کرد؛ هنوز یک هفته از حضورش در کلاس‌ها نگذشته‌بود که با هجرت امام راحل، روح‌الله خمینی(ره) به پاریس رفت. از آنجا برای آوردن اسلحه و تجهیزات مجددا به سوریه برگشت.

 

شهید حمید باکری - شهید خیبر

 

آزادسازی سنندج توسط شهید حمید باکری از چنگال ضد انقلابیون

شهید حمید باکری، با پیروزی شکوهمندانۀ انقلاب ‌اسلامی به ایران رجعت نمود، برای پاسداری و حفظ دستاوردهای انقلاب در مراکز نظامی مشغول شد.

در سال 1357 که سپاه پاسداران انقلاب اسلامی تشکیل شد، ایشان عضو سپاه گشت و در منصب فرمانده عملیات با دست نشاندگان امپریالیسم شرق و غرب، که در فرقه‌ها و احزابی که پس پیروزی انقلاب اسلامی بدون کمترین معطلی آغاز به فعالیت نموده‌ بودند به مبارزه پرداخت.

ایشان نقش به‌ویژه مهم و با اهمیتی در پاکسازی منطقه سرو و همچنین آزادسازی مهاباد داشت؛ در جریان آزادسازی سنندج با همکاری فرمانده عملیاتی منطقه، با استعمال طرح‌های چریکی، حزب ضدانقلابیون وابسته و بی‌دیانت را در منطقه شکست داد و منجر به آزادی نسبی سنندج گشت.
این شهید پویا و پرتلاش، هنگامیکه فرمان امام راحل(ره) با مضمون «تشکیل ارتش بیست میلیونی» را شنید، مسئولیت تشکیل و سازماندهی بسیج را در شهر ارومیه به‌عهده گرفت و در این مسیر با فعالیت مؤثر و مثمر ثمر خود نقش بسزایی ایفا نمود. ایشان همواره از بسیجی‌ها و قدرت الهی سخن می‌گفت.

عهده‌دار مسئولیت‌های خطیر و حیاتی

جنگ تحمیلی که در سال 1359 توسط رژیم بعثی آغاز شد، به جبهه‌های آبادان عزیمت نمود، زمانی را در شهرداری، مسئول بازرسی گشت اما مجددا راهی جبهه‌های آبادان شد.

در این راستا فرماندهی خط مقدم ایستگاه 7 آبادان را بر عهده گرفت و نیروهای مردمی را سازماندهی نمود. همچنین ایشان از طرف جهاد سازندگی مسئول پاکسازی مناطق آزادشده کردنشین در منطقه سرو گشت که در آن شرایط کمتر کسی این مسئولیت مهم و خطیر را می‌پذیرفت. از آن پس در منصب مسئول کمیته برنامه‌ریزی جهاد استاد معین مشغول به فعالیت شد.

شهید حمید باکری با حضور در عملیات فتح‌المبین بر حضور دائمی‌اش در جبهه‌های جنگ مهر تأیید زد و پس از عملیات غرورآفرین فتح‌المبین در عملیات بیت‌المقدس فرمانده گردان تیپ نجف اشرف گشت. ایشان با تلاش‌های شبانه‌روزی و مضاعف نقش مهم و مؤثری را در درهم‌شکستن حصر رژِیم بعثی در ورودی خرمشهر ایفا نمود. در ادامه، موفق شد با لشکر اسلام وارد خرمشهر شود. ایشان با حضور در عملیات منهزم رمضان، تصمیمش برای ماندن و فعالیت دائمی در سپاه‌ پاسداران انقلاب اسلامی ایران قطعی‌ شد.
ایشان در عملیات موفق مسلم‌بن‌عقیل در منصب مسئول خط تیپ عاشورا، برای آزادسازی منطقه از لوث وجود مهاجمین بعثی، در ارتفاعات منطقه سومار ساکن شد؛ به‌ گونه‌ای که طی دفعات متعدد خودش با نیروهای‌ بعثی نبرد تن به تن داشت و حتی به صورت دستی به‌ سوی آنها نارنجک پرتاب نمود و حین این ماجرا از ناحیه دست دچار جراحت گردید، چه‌بسا با آن وضعیت جسمانی، به‌دلیل شایستگی‌ها و توانمندی‌هایش از سوی فرماندهی کل سپاه‌ پاسداران انقلاب‌اسلامی فرماندهی تیپ حضرت ابوالفضل(ع) را عهده‌دار شد.
این شهید ساعی و کوشنده، پس از به‌ پایان رسیدن عملیات والفجر مقدماتی بر معاونت لشکر 31 عاشورا منصوب گردید؛ ایشان از منظر صبر، استقامت و بردباری ستودنی، و تدابیرش در برابر مهاجمان بعثی همواره برای یاران و هم‌رزمانش بی‌بدیل بود و خصوصیات اخلاقی خوب و ویژه‌اش از او در قلب رزمندگان و همکارانش یک اسوه‌ی بی‌نظیر ساخته‌ بود.
در عملیات‌های والفجر 1 و والفجر 2 و والفجر 4، به‌همراه برادر رزمنده بسیجی‌اش، در خطوط اول حمله مشارکت داشت و با خونسردی و آرامش همیشگی و صبر فراوان، هر لحظه فرماندهان تحت امرش را به استقامت، شکیبایی و تحمل شرایط سخت جبهه‌های جنگ تشویق می‌نمود.

شهید حمید باکری در راستای عملیات والفجر1، از ناحیه پا و پشت مجروح گشت و به‌ناچار مجبور به عمل جراحی پایش از ناحیه زانو گشت. با وجود این‌که علاوه‌بر خود اطرافیانش نیز بر این واقف بودند که از درد پا معذب و در رنج و مشقت است، اما هرگز این مهم را بیان ننمود!

عاقبت با اولین گروه پرچمدار که پیش از آغاز عملیات می‌بایست محرمانه و در اختفا در عمق دشمن پیاده شده و مراکز مهم و حساس نظامی را تحت تصرف می‌گرفته و کنترل منطقه را در دست می‌گرفتند، عازم شد و در ساعت 11 شب چهارشنبه 3 اسفند 1362 همزمان با آغاز عملیات خیبر، با بی‌سیم خبر تصرف نمودن پل مجنون در عمق 60 کیلومتری عراق را اطلاع داد.

با تصرف نمودن این پل که در حال حاضر پل حمید نامیده شده، رژیم بعثی موفق نشد نیروهایش را که در جزایر مستقر بودند از آنجا دور کند یا برایشان نیروی کمکی و پشتیبان بفرستد که عاقبت تمام نیروهایش در جزایر کشته و اسیر گشتند.

عملکرد غرورآفرین این فرمانده دلیر و بسیجی‌های شجاع تحت امرش موفقیت این قسمت از عملیات را ضمانت می‌نمود و سرانجام با دو روز مبارزه شجاعانه در برابر نیروهای زرهی بی‌شمار بعثی تنها با نارنجک و آرپی‌جی و کلاش اما در عوض با قلبی آکنده از عشق به شهادت و ایمان به خداوند، برای حفظ آن پل پرارزش تا پای جنگیدند و در همانجا به اتفاق یکدیگر دعوت حضرت حق را لبیک گفته و جام گواراری شهادت را عاشقانه نوشیدند.

 

مزار سردار شهید حمید باکری