شهید غلامرضا کیانپور
صدای شهید
عکسهای بیشتر
مزار شهید روی نقشه
فیلمهای مرتبط
کتابهای مرتبط
عملیاتها
نام و نام خانوادگی | غلامرضا کیانپور |
---|---|
نام پدر | اطلاعاتی موجودی نیست |
تاریخ تولد | 1329 |
محل تولد | اطلاعاتی موجودی نیست |
تاریخ شهادت | 1365-10-19 |
---|---|
منطقه شهادت | شلمچه |
عملیات | عملیات کربلای 5 |
مزار | اطلاعاتی موجودی نیست |
شهید غلامرضا کیانپور كيانپور در سال 1339 در خانوادهای فقیر از تعلقات مادی اما غنی از مهر و عاطفه به دنیا آمد. پدر و مادرش قبل از تولد او سفری زیارتی – سیاحتی به مشهد رفتند و به دليل عشق و اخلاصی که به حضرت ثامن الائمه (ع) داشتند، نام اين تازه متولد شده را «غلامرضا» گذاشتند.
کودک که بود دوره ابتدايي را در دبستان «مراديان» واقع در محلهی «سرآسیاب» كرج با موفقيت سپري كرد و در نوجواني، زمانی كه هنوز تحصيلات مقطع دبيرستان را شروع نكرده بود، از حضور پدر محروم شد. غلامرضا با وجود مصیبتهای فراوان كه در راه تأمين مخارج تحصيل متحمل شد، در عرصه درس و دانش خوش درخشيد و موفق شد همزمان ، مدرک ديپلم خود را در دو رشته طبيعي و رياضي كسب كند. غلامرضا در کنار درس خواندن هیچگاه از شرکت در مراسمات مذهبی خودداری نکرد و همیشه در کسب معنویت و تقویت آن تلاشی درخور توجه داشت.
کیانپور با پايان يافتن دوره خدمت نظام وظيفه، در سال 1360 لباس رزم پوشيد و عازم جبهه های حق علیه باطل شد. بعد از آن به عضويت رسمي سپاه كرج درآمد و چون روحیهی وطن پرستی داشت بي قراری امانش نداد و به جبهه های جنوب رفت و به خاطر نبوغ و استعدادهای خاصی که در امور امنیتی و نظامی داشت در «واحد حفاظت اطلاعات لشگر 10 سيدالشهدا (ع)» راه خود را ادامه داد. این شهید والامقام در عمليات هایی مثل: «والفجر مقدماتي» و «كربلای 1» حضوری پرجلوه و شایان توجه داشت و درعملیات «والفجر 2» به شدت دچار جراحت شد؛ همواره بعد ازعمليات بيت المقدس، همراه گروهی از برادران رزمنده، راهی سوريه و لبنان شد و مدت 4 ماه در آنجا، به مقابله با رژيم غاصب اسرائیل پرداخت.
وقتی ماموریتی را که قبول میکرد، تمام هدف و انگیزهی خود را در آن به کار میگرفت و هر عمل دیگری را به بعد موکول میکرد. همهی تلاشش در جهت این بود که مسئولیت سپرده شده را به بهترین نحو ممکن انجام دهد. شببیداری، استراحتهای کوتاه و مرخصی نرفتن را به جان میخرید تا شناسایی عملیاتها به خوبی انجام شود و سعی میکرد تا کوچکترین کم و کاستی در آن نباشد.
همهی رفقایش او را شخصی کمهزینه و پرسود میدانستند! برای انجام کارهایی که نیازمند امکانات و هزینههای زیاد بود، طوری برنامهریزی میکرد که با حداقل امکانات و هزینه، بهترین نتیجه را به همراه داشته باشد. نمونه عینی آن «عملیاتهای غواصی» بود. برای غواصی وسایل و امکانات گوناگونی لازم بود که اغلب پرهزینه بودند و باید از کشورهای خارجی وارد میشدند. اما او با استفاده از امکانات موجود کار را پیش میبرد، و حتی بعضی از ابزارها را با دستان خودش میساخت و پس از تمرین نمودن با این وسایل دستساز، تلاش میکرد در عملیاتهای مختلف از آنها استفاده کند. او بر این باور بود که: «در عملیاتهای شناسایی باید کمتر به امکانات و وسایل تکیه کرد! در عوض باید بیشتر به خدا توکل نمود و به توانمندیهای فردی تکیه داشت!»
«پیش از شروع عملیات، با سیفاللهی از طرف اروند به طرف عراقیها راه افتادیم. پس از کلی راهپیمایی، به منطقهی ام الرصاص رسیدیم. منطقه از انواع سیم خاردار پر بود، حلقوی، هشتپر و غیره. با هزار مصیبت از آنها رد شدیم. عراقیها هنوز خواب بودند. در تاریکی شب، مشغول بودیم که یک دفعه یکی از عراقیها ما را دید، چند قدم که جلو رفت، فریاد زد: «ایرانی! ایرانی!». سریع پریدیم داخل گل و آب. عراقیها مثل مور و ملخ آن جا ریختند و دنبال ما میگشند. چند بار «وجعلنا» خواندم. یکی از آنان از رویم رد شد. فکر میکردم که دیگر کارم تمام است. بیحرکت ماندم. اوضاع که کمی آرام شد، بلند شدم و به شناسایی ادامه دادم و با کلی اطلاعات به عقب برگشتم، اما برادر سیفالهی را اسیر کردند.»
-به نقل از یکی از همرزمان شهید غلامرضا کیانپور از زبان خود او
«دانش احمدی»، یکی از همرزمان غلامرضا كيانپور در طی یک گفت وگو با خبرنگاران میگوید: «من و شهيد كيانپور سال 1354 در كلاس هاي كشتي باشگاه پهلوان تختي كرج با يكديگر آشنا شديم؛ البته برادران غلامرضا، حسن و عباس كيانپور از كشتي گيران با سابقه و مطرح آن دوران بودند كه مدال های بين المللی زيادي را كسب كرده بودند.»
و در ادامه اضافه میکند: «در بسياری از مبارزات انقلاب با يكديگر همراه بوديم و به همراه دانش آموزان كرجی به پادگان ارتش هجوم برديم و اسلحههای اين پادگان را به نيروهاي انقلاب تحويل داديم؛ به دليل علاقه مان به فعاليت هاي انقلابي و عشق به امام خميني (ره)، با شروع جنگ تحميلي به سوي جبهه ها رفتيم.»
شهيد غلامرضا كيانپور جز موفقيت عرصهی تحصیلی و ورزشی، از روحيهی ایثار و رشادت خاصی برخوردار بود و هيچگاه لبخند از چهره او کمرنگ نشد؛ همین روحیات و هوش خارقالعادهی وی باعث شده بود تا در آغاز جنگ به بخش «حفاظت اطلاعات» جبهه برود.
گفتنی است که شهيد غلامرضا كيانپور در تجزیه و تحليل اسناد جنگي زبردستی خاصي داشت. همرزم ایشان، «دانش احمدی» با بيان خاطراتي از شيوه هايي كه شهيد كيانپور براي فهم مناطق عملياتي به كار مي برد، اظهار میکند: «بايد اعتراف كنم كه او در تحليل اسناد جنگي تبحر خاصي داشت؛ و گويي كه دشمن را كاملاً مي شناخت و هميشه مي گفت: «بعثي ها چون ايمان درستي ندارند، ترسو هستند، پس با يک حركت رزمنده ها متلاشي مي شوند». ایشان که در كربلاي 5 با غلامرضا همسنگر بود در ادامه خاطرنشان میکند: «بعثي ها سرتاسر منطقه عملياتي كربلاي 5 سنگرهاي بتوني احداث كرده و به زمين هاي شلمچه آب انداخته بودند و پيش از اين موانع نيز، تعداد زيادي نيروي پيش مرگ عراقي در منطقه مستقر بودند كه به آنها كمين هاي سيار مي گفتند؛ همه اين موانع، پيشروي رزمندگان اسلام را با كندي مواجه مي كرد.»
غلامرضا کیانپور در سال 1363 ازدواج كرد و ثمرهی این ازدواج 2 دختر است كه حالا حتی با وجود گذشت سالها، هم در دین و هم در دانش ادامه دهندگان راه پدر هستند. ایشان از محبان واقعی امام حسین(ع) بود و در 19 دي ماه 1365 هنگامی كه با سمت «فرمانده اطلاعات و عمليات» را برعهده داشت، در حالی که برای انجام عمليات كربلاي 5 به منطقه «شلمچه» اعزام شده بود، به علت برخورد مستقیم گلوله از سمت نیروهای عراقی، به دیدار معبود شتافت و شهید شد.