کم هزینه اما پرسود
وقتی ماموریتی را که قبول میکرد، تمام هدف و انگیزهی خود را در آن به کار میگرفت و هر عمل دیگری را به بعد موکول میکرد. همهی تلاشش در جهت این بود که مسئولیت سپرده شده را به بهترین نحو ممکن انجام دهد. شببیداری، استراحتهای کوتاه و مرخصی نرفتن را به جان میخرید تا شناسایی عملیاتها به خوبی انجام شود و سعی میکرد تا کوچکترین کم و کاستی در آن نباشد.
همهی رفقایش او را شخصی کمهزینه و پرسود میدانستند! برای انجام کارهایی که نیازمند امکانات و هزینههای زیاد بود، طوری برنامهریزی میکرد که با حداقل امکانات و هزینه، بهترین نتیجه را به همراه داشته باشد. نمونه عینی آن «عملیاتهای غواصی» بود. برای غواصی وسایل و امکانات گوناگونی لازم بود که اغلب پرهزینه بودند و باید از کشورهای خارجی وارد میشدند. اما او با استفاده از امکانات موجود کار را پیش میبرد، و حتی بعضی از ابزارها را با دستان خودش میساخت و پس از تمرین نمودن با این وسایل دستساز، تلاش میکرد در عملیاتهای مختلف از آنها استفاده کند. او بر این باور بود که: «در عملیاتهای شناسایی باید کمتر به امکانات و وسایل تکیه کرد! در عوض باید بیشتر به خدا توکل نمود و به توانمندیهای فردی تکیه داشت!»
«یک عراقی از رویم رد شد!»
«پیش از شروع عملیات، با سیفاللهی از طرف اروند به طرف عراقیها راه افتادیم. پس از کلی راهپیمایی، به منطقهی ام الرصاص رسیدیم. منطقه از انواع سیم خاردار پر بود، حلقوی، هشتپر و غیره. با هزار مصیبت از آنها رد شدیم. عراقیها هنوز خواب بودند. در تاریکی شب، مشغول بودیم که یک دفعه یکی از عراقیها ما را دید، چند قدم که جلو رفت، فریاد زد: «ایرانی! ایرانی!». سریع پریدیم داخل گل و آب. عراقیها مثل مور و ملخ آن جا ریختند و دنبال ما میگشند. چند بار «وجعلنا» خواندم. یکی از آنان از رویم رد شد. فکر میکردم که دیگر کارم تمام است. بیحرکت ماندم. اوضاع که کمی آرام شد، بلند شدم و به شناسایی ادامه دادم و با کلی اطلاعات به عقب برگشتم، اما برادر سیفالهی را اسیر کردند.»
-به نقل از یکی از همرزمان شهید غلامرضا کیانپور از زبان خود او
«بعثی ها چون ايمان درستی ندارند، ترسو هستند»
«دانش احمدی»، یکی از همرزمان غلامرضا كيانپور در طی یک گفت وگو با خبرنگاران میگوید: «من و شهيد كيانپور سال 1354 در كلاس هاي كشتي باشگاه پهلوان تختي كرج با يكديگر آشنا شديم؛ البته برادران غلامرضا، حسن و عباس كيانپور از كشتي گيران با سابقه و مطرح آن دوران بودند كه مدال های بين المللی زيادي را كسب كرده بودند.»
و در ادامه اضافه میکند: «در بسياری از مبارزات انقلاب با يكديگر همراه بوديم و به همراه دانش آموزان كرجی به پادگان ارتش هجوم برديم و اسلحههای اين پادگان را به نيروهاي انقلاب تحويل داديم؛ به دليل علاقه مان به فعاليت هاي انقلابي و عشق به امام خميني (ره)، با شروع جنگ تحميلي به سوي جبهه ها رفتيم.»
شهيد غلامرضا كيانپور جز موفقيت عرصهی تحصیلی و ورزشی، از روحيهی ایثار و رشادت خاصی برخوردار بود و هيچگاه لبخند از چهره او کمرنگ نشد؛ همین روحیات و هوش خارقالعادهی وی باعث شده بود تا در آغاز جنگ به بخش «حفاظت اطلاعات» جبهه برود.
گفتنی است که شهيد غلامرضا كيانپور در تجزیه و تحليل اسناد جنگي زبردستی خاصي داشت. همرزم ایشان، «دانش احمدی» با بيان خاطراتي از شيوه هايي كه شهيد كيانپور براي فهم مناطق عملياتي به كار مي برد، اظهار میکند: «بايد اعتراف كنم كه او در تحليل اسناد جنگي تبحر خاصي داشت؛ و گويي كه دشمن را كاملاً مي شناخت و هميشه مي گفت: «بعثي ها چون ايمان درستي ندارند، ترسو هستند، پس با يک حركت رزمنده ها متلاشي مي شوند». ایشان که در كربلاي 5 با غلامرضا همسنگر بود در ادامه خاطرنشان میکند: «بعثي ها سرتاسر منطقه عملياتي كربلاي 5 سنگرهاي بتوني احداث كرده و به زمين هاي شلمچه آب انداخته بودند و پيش از اين موانع نيز، تعداد زيادي نيروي پيش مرگ عراقي در منطقه مستقر بودند كه به آنها كمين هاي سيار مي گفتند؛ همه اين موانع، پيشروي رزمندگان اسلام را با كندي مواجه مي كرد.»
فرصتی کوتاه، از ازدواج تا شهادت
غلامرضا کیانپور در سال 1363 ازدواج كرد و ثمرهی این ازدواج 2 دختر است كه حالا حتی با وجود گذشت سالها، هم در دین و هم در دانش ادامه دهندگان راه پدر هستند. ایشان از محبان واقعی امام حسین(ع) بود و در 19 دي ماه 1365 هنگامی كه با سمت «فرمانده اطلاعات و عمليات» را برعهده داشت، در حالی که برای انجام عمليات كربلاي 5 به منطقه «شلمچه» اعزام شده بود، به علت برخورد مستقیم گلوله از سمت نیروهای عراقی، به دیدار معبود شتافت و شهید شد.