این رمان کوتاه با نگاهی به زندگی و سرنوشت «حسن جعفری» نویسنده و مترجم جوان و همچنین کارمند و محصل اعزامی دانشکدة نفت به انگلستان ـ که در سال 1329 و همزمان با ملی شدن صنعت نفت، قربانی زد و بندها و ترور دولتی گردید، توسط جمشید خانیان به رشتة تحریر درآمده است، کتاب حاضر به صورت نمایشنامهای نوشته شده است و در آن افراد زیادی نقش بازی میکنند که نقش اول به کاوه متهم به قتل آقای کاف است. او را گرفتهاند و به جرم همدستی با آدمکشان محاکمه میکند. او متهم است که از صنعت نفت و شرکت نفت در جنوب مرخصی گرفته و سپس به تهران آمده و با 25 گلوله در اسلحهاش به آقای کاف شلیک کرده و باعث مرگ وی شده است و اکنون تا واضح شدن اوضاع و امر دادگاه باید در پشت میلههای زندان به سر کند. در این مدت وکیل متهم تلاش میکند اثبات کند که وی متهم نیست جای قاتل خالی است، اسلحه که به کار رفته، چیزی دیگر است و اسلحه به دست آمده چیز دیگر. آن گونه که زخم نشان میدهد، شلیک اسلحه از کس دیگری غیر از کاوه بوده است. سر نخ در جای دیگر است. آقای کاف با رزمآرا در یک مبارزه جا گرفته بودند و در پایان برای اینکه رزمآرا به قدرت برسد باید رازهایی پنهان بماند و یکی از رازداران باید کشته شود که آقای کاف کشته میشود، قاتل نه کاوه که یک دولت، افراد و سازمانهاست. رد پای آمریکا، روس و انگلیس را میتوان در این قتل دید. اما حرف متهم و وکیل او به جایی نمیرسد، سرانجام وی متهم شناخته میشود و اتهام چنین به وی اعلام میشود، وی متهم به قتل عمدی آقای کاف و ارتکاپ قاچاق، برای اولی محکوم به اعدام و برای اتهام دومی محکوم به سه سال حبس تأدیبی میگردد. کتاب چنین پایان مییابد. روزی میرسد که در همین میدان، از آن سر تا این سر، دار به پا کنند و دیگر احتیاج به محاکمه نباشد، چون آن وقت افراد ملت قضاوت میکنند، شما قضاوت میکنید! که یک هو زیر پاهام خالی شد.
یک نقش برای کاوه
موضوع: | داستانهای فارسی -- قرن ۱۴ |
---|---|
محل نشر: | تهران |
نویسنده: | جمشید خانیان |
ناشر: | حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی |
سال نشر: | 1378 |
شابک: | اطلاعاتی ثبت نشده |
کتابخانه ملی: | http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/600841 |