این کتاب که در 164 صفحه توسط داوود امیریان نوشته شده است و توسط نشر صریر منتشر گردیده، روایتی است داستانگونه از مقاطع مختلف زندگی شهید بزرگوار علی صیادشیرازی. این کتاب با بازسازی موقعیت به شهادت رسیدن ایشان آغاز می شود و در بخشهای بعدی به وقایع کردستان و برکنار شدن ایشان از فرماندهی منطقه غرب پیش از آغاز جنگ تحمیلی می پردازد. سپس روایت خود را با عملیاتهای متعدد جنگ ایران و عراق ادامه می دهد.
کتاب با روایتی از عملیات بیت المقدس پایان می گیرد. در بخشهایی از کتاب می خوانیم:
«هواپیما در فرودگاه مهرآباد تهران بر زمین نشست. صیاد و تعدادی از فرماندهان و همرزمانش از مسافرین آن هواپیما بودند. مستقیم به ساختمان ریاست جمهوری رفتند. اما در آنجا صیاد با دیدن برخوردهای سرد و پر از تحقیر و توهین، خیلی چیزها فهمید. صیاد بیشتر بابت بی حرمتی هایی که به محمد بروجردی و ناصر کاظمی و سرگرد خرسندی و امینی و همرزمانش می شد، ناراحت شد. رجائی به گرمی به استقبالشان آمد. صیاد را کنار کشید و آرام گفت: جوّ بر علیه شماست. رئیس جمهور را با دادن گزارش های غلط و پر از حسادت علیه تو و همرزمانت تحریک کرده اند.»