در این داستان، هراس نیروهای عراقی در یکی از مناطق جنگی به تصویر کشیده شده است. نگهبان، پاس بخش و افسر نگهبان دائماً در رفت و آمد هستند. یکی از نگهبانان صدای پایی شنیده است. افسر نگهبان سرباز نگهبان را مورد خطاب قرار میدهد و از او می خواهد دقیقاً بگوید چه دیده است. نگهبان هم می گوید صدای راهرفتن به گوشش خورده است اما افسر نگهبان قانع نمی شود. ضمن این که نمی خواهد وانمود کند که ترسیده است، سعی می کند همه عوامل را در پیش خود نگاه دارد. در همین موقع صدایی می آید. همه متوجه صدا می شوند. افسر نگهبان یکی از سربازان را به پشت دیوار می فرستد.
این کتاب دوازده داستان دارد. دهمین داستان آن عنوان کتاب است. عناوین داستانهای دیگر این کتاب عبارتند از: همسفران، جاده، یک اسب یک ماجرا، مدرسه، انشاهای فریدون و زلفعلی، چشم حسود بترکه، بوی خوش سلامت، کولی، خداحافظ برادر، پشت دیوار شب، مانداب، و حضور.