, “”قنبرعلی عطاییفر” در زمان سربازی، بارها از پادگان گریخت، چرا كه اعتقاد داشت خدمت كردن برای رژیم پهلوی حرام است. اما این فرارها دلیلی بر عدم شجاعت و دلیری وی محسوب نمیشود، چرا كه او با شروع جنگ تحمیلی با شوری عجیب، قدم به عرصهی نبرد گذاشته و مدت زیادی از عمر كوتاهش را در این راه صرف كرد. قنبر بارها همسر جوان و دو فرزند كوچكش را به مادر خویش سپرده و برای مدتی راهی جبهه میشد. علاوه بر رشادت و شجاعت، احترام خاصی كه وی برای مادرش قائل بود، همچنین علاقهاش به همسر و فرزندانش از صفات بارز وی به شمار میرود. سرانجام روزی كه همسر وی با این امید كه شوهرش به زودی بازمیگردد به رفت و روب خانهتكانی مشغول بوده كه با دیدن برادر شوهرش كنار دوست قنبر به همهچیز پی برده و با آنان راهی پزشكی قانونی ورامین میشود. قنبرعلی عطاییفر، در عملیات كربلای پنج، در شلمچه، به آرزوی دیرین خویش رسیده و به ملاقات خالق شتافته بود.”
نشستن روی صندلی سفید
موضوع: | جنگ ایران و عراق، ۱۳۵۹ - ۱۳۶۷ -- شهیدان -- داستان |
---|---|
محل نشر: | تهران |
نویسنده: | ناهید سلمانی |
ناشر: | قدیانی : شهرداری تهران، اداره کل امور ایثارگران |
سال نشر: | 1386 |
شابک: | اطلاعاتی ثبت نشده |
کتابخانه ملی: | http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/1126424 |