یکی از سربازان به هنگام نگهبانی دادن احساس کرده بود که صدایی شبیه صدای حرکت سریع پا را شنیده است و به همین علت پاسبخش را فرستاد تا افسر نگهبان را بیدار کند. ابتدا همه به سرباز خندیدند که خیالاتی شده و صدا چیزی جز وهم نبوده است. اما پس از مدتی از پشت دیوار مسجدی که در آن مستقر شده بودند صدای خشکی مثل صدای کشیده شدن گلنگدن تفنگی روغن نخورده بلند شد. سربازی با ترس فراوان به روی دیوار رفت و متوجه شد که صدای برخورد بال و نوک کبوترهایی در قفس است. در طول شب بارها صداهای مختلفی سربازان عراقی را نگران کرد ولی هربار متوجه میشدند که صدا، صدای سربازان ایرانی نیست بلکه به علت ترس خود، صداهای محیط اطراف را به شکلی هراسناک میشنوند و گمان میکنند ایرانیان قصد بازپسگیری مسجد را دارند. تازه کمی آرامش به میان آنها آمده بود که صدای خشکی بلند شد. همگی به سمت شبستان مسجد رفتند. سربازی با چراغ قوه به میان کفشکن فرستاده شد اما با انداختن نور چراغ قوه در میان اتاق، موجودی کوچک پا به فرار گذاشت. سرباز گفت که موجود کوچک در حال جویدن نی خشکی درون یک بشکه خالی بوده است. مجموعه حاضر حاوی داستانهای کوتاهی برای نوجوانان تحت پارهای از این عناوین است: چشم حسود بترکه؛ خداحافظ برادر؛ مانداب؛ حضور؛ و بوی خوش سلامت.
پشت دیوار شب
موضوع: | داستانهای کوتاه فارسی -- قرن ۱۴ |
---|---|
محل نشر: | تهران |
نویسنده: | محمدرضا سرشار |
ناشر: | نشر تکا |
سال نشر: | 1387 |
شابک: | اطلاعاتی ثبت نشده |
کتابخانه ملی: | http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/1125179 |