“فرزانه” امدادگر بیمارستان در بیخبری از همسرش به کار مداوا و زخمبندی از مجروحین جنگی مشغول است و دایم به دلداری خود مشغول که “عبدو” حتما زنده و در هنگامهی جنگ در جبههها سرگرم است. روزی برادر شوهرش، قاسم، به بیمارستان محل خدمت وی منتقل میشود، قاسم از شوک وارد شده به او به علت قطع پاهایش و آنچه در آخرین لحظات دیده در سکوت فرو رفته و حاضر به حرف زدن نیست. او حتی روی از همسر برادر خویش میگیرد و نمیخواهد با وی چهره به چهره شود. فرزانه گیج و سردرگم در پی یافتن نشانی از شوهر، به بسیاری از بیمارستانهای کشور رهسپار میشود؛ از تهران گرفته تا شیراز، مشهد و اهواز. اما دریغ از کوچکترین خبر. او تصمیم خویش را میگیرد و به منطقههای جنگی بازمیگردد. اصرار هیچکس حتی فرماندههان برای جلوگیری از ورود وی به منطقه کارساز نیست. فرزانه گمشده دارد و باید او را بیابد. پس از آزادسازی خرمشهر روزی نامهای به دست وی میرسد که در آن دعوت شده تا در مراسمی که در مسجد جامع خرمشهر برگزار میشود شرکت کند. در آن مراسم تصویر شهدای خرمشهر یکبهیک نمایش داده میشود و درست در لحظهای که عکس عبدو بالا برده میشود فرزانه برای همیشه به وی میپیوندد.
جنگ و عشق
موضوع: | اطلاعاتی ثبت نشده |
---|---|
محل نشر: | تهران |
نویسنده: | منیر موسوی |
ناشر: | نوآور |
سال نشر: | 1386 |
شابک: | اطلاعاتی ثبت نشده |
کتابخانه ملی: | اطلاعاتی ثبت نشده |